|

نفرین قابیل

پرونده‌ای درباره «جنگ» چالش بزرگ انسان دیروز و امروز

جنگ، این واقعیت کهن و گریزناپذیر، بار دیگر جهان را در کام خود ‌برده است. از خاورمیانه‌‌ پرآشوب تا اروپای لرزان، زمین سیاست جهانی زیر گام‌های ارتش‌ها، دیپلمات‌ها و رهبران متزلزل به لرزه درآمده است. در طول تاریخ، جنگ نه‌تنها مرزها را تغییر داده، بلکه معادلات قدرت را نیز دگرگون کرده است. جنگ‌های پلوپونزی که سرنوشت یونان باستان را تغییر داد، جنگ‌های صلیبی که قرن‌ها تنش میان شرق و غرب را تثبیت کرد‌ یا دو جنگ جهانی در قرن بیستم که جهان را از بنیاد دگرگون کردند، همه نشان‌دهنده یک حقیقت تلخ‌ هستند؛ صلح‌ نه یک قاعده، بلکه یک وقفه‌ کوتاه‌ میان درگیری‌هایی است که دیر یا زود بازمی‌گردند.

نفرین قابیل
آرش فرحزاد دبیر گروه جهان

آرش فرح‌زاد: جنگ، این واقعیت کهن و گریزناپذیر، بار دیگر جهان را در کام خود ‌برده است. از خاورمیانه‌‌ پرآشوب تا اروپای لرزان، زمین سیاست جهانی زیر گام‌های ارتش‌ها، دیپلمات‌ها و رهبران متزلزل به لرزه درآمده است. در طول تاریخ، جنگ نه‌تنها مرزها را تغییر داده، بلکه معادلات قدرت را نیز دگرگون کرده است. جنگ‌های پلوپونزی که سرنوشت یونان باستان را تغییر داد، جنگ‌های صلیبی که قرن‌ها تنش میان شرق و غرب را تثبیت کرد‌ یا دو جنگ جهانی در قرن بیستم که جهان را از بنیاد دگرگون کردند، همه نشان‌دهنده یک حقیقت تلخ‌ هستند؛ صلح‌ نه یک قاعده، بلکه یک وقفه‌ کوتاه‌ میان درگیری‌هایی است که دیر یا زود بازمی‌گردند.

 

در سالی که گذشت، دو جنگ بیش از هر چیز توجه جهانیان را به خود جلب کرد؛ جنگ غزه و جنگ اوکراین. اولی، جنگی که ریشه در یک نزاع تاریخی و آخرالزمانی میان فلسطینیان و اسرائیل بر سر «سرزمین مقدس» دارد و دومی، درگیری‌ای که از دل جنگ سرد سر برآورده و حالا به یکی از مهم‌ترین نبردهای ژئوپلیتیکی قرن تبدیل شده است. اما آنچه این دو جنگ را از درگیری‌های گذشته متمایز می‌کند، نه‌ شدت آنها، بلکه نقش آمریکا و رهبری جدید آن در مسیر تحولات است. دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری است که پس از پیروزی دوباره در انتخابات ۲۰۲۴، سیاست خارجی آمریکا را وارد مرحله‌ای جدید کرده است. اگر در دوران جو بایدن، کاخ سفید در قامت یک بازیگر سنتی و پیش‌بینی‌پذیر ظاهر می‌شد، بازگشت ترامپ ‌مانند انفجاری در صحنه‌‌ دیپلماسی بین‌الملل بود.

 

او که همواره خود را مخالف جنگ‌های بی‌پایان معرفی کرده است، این بار نیز تلاش دارد جنگ اوکراین را از مسیر دیپلماسی شخصی خود مدیریت کند. توافق او با ولادیمیر پوتین برای مذاکرات صلح، در‌حالی‌که اوکراین هم برای پایان جنگ اعلام آمادگی کرده، موجی از نگرانی را در اروپا ایجاد کرده است. رهبران اروپایی که از ابتدای درگیری، خود را مهم‌ترین حامیان کی‌یف می‌دانستند، حالا با این سؤال روبه‌رو شده‌اند که چرا آنها به حاشیه رانده شده‌اند و سرنوشت این جنگ صرفا با حضور آمریکا، روسیه و اوکراین در حال تعیین‌شدن است؟ اما حقیقت این است که اروپا، به‌رغم تمام شعارهایش، همچنان بازیگری درجه‌دو در سیاست جهانی است و تصمیمات کلیدی در واشنگتن و مسکو گرفته می‌شود‌ نه در بروکسل. در همین حال، خاورمیانه نیز با تصمیم جنجالی ترامپ درباره‌‌ نوار غزه، به لرزه افتاده است.

 

رئیس‌جمهور آمریکا که همیشه به دنبال راه‌حل‌های غیرمتعارف بوده، اکنون پیشنهاد داده که ساکنان غزه این منطقه را ترک کنند و اسرائیل باریکه غزه را در اختیار واشنگتن قرار دهد تا بازسازی کامل آن توسط آمریکا و کشورهای عربی داوطلب انجام شود. طرحی که به‌ظاهر راهی برای بازگشت ثبات است، اما در واقع ‌مانند چکشی است که بر سر سیاست‌مداران منطقه فرود آمده‌. کشورهای مسلمان که از دیرباز با مسئله فلسطین پیوند خورده‌اند، این پیشنهاد را مداخله‌ای غیرقابل ‌قبول دانسته‌ و حتی متحدان واشنگتن نیز در برابر آن محتاطانه موضع گرفته‌اند. اما جنگ تنها نبرد ارتش‌ها و حکومت‌ها نیست؛ روایت‌هایی که از دل جنگ‌ها بیرون آمده‌اند، نشان می‌دهند که در پس هر نقشه‌‌ سیاسی، زندگی‌هایی هست که در ویرانی فرو می‌رود. از خیابان‌های غزه‌ که زیر بمباران‌ نابود شده و اسرائیلی‌هایی که تمام آن سرزمین و فراتر از آن را «ارض موعود» می‌دانند‌ تا روستاهای شرق اوکراین که مردمانش میان جنگ و صلح معلق مانده‌اند؛

 

اینها چهره‌ واقعی جنگ است، آن‌گونه که در میدان رخ می‌دهد، نه آن‌گونه که در سالن‌های کنفرانس به بحث گذاشته می‌شود. جهان در کدام مسیر پیش می‌رود؟ آیا ترامپ با سیاست‌های خود، به پایان این نزاع‌ها کمک خواهد کرد یا آتشی تازه در منطقه‌ای دیگر خواهد افروخت؟ آیا اروپا می‌پذیرد که نقشش در سیاست جهانی در حال کم‌رنگ‌شدن است‌ یا تلاش می‌کند‌ دوباره جایگاه مد‌نظر خود را فراتر از ظرفیت‌هایش تثبیت کند؟ مهم‌تر از همه، آیا جنگ صرفا یک ابزار در دست دولت‌ها است‌ یا به سرنوشتی گریزناپذیر برای ملت‌ها تبدیل شده است؟ جهان پسا‌لیبرال، نه با آرمان‌های انتزاعی بلکه با محاسبات سرد قدرت و واقعیت‌های روی زمین شکل خواهد گرفت. بازگشت ترامپ به صحنه سیاست، فرصتی است برای آزمون دکترینی که منافع ملی را بر ایدئال‌های جهانی ترجیح می‌دهد. اما پرسش کلیدی این است که آیا نظم نوین محافظه‌کارانه می‌تواند بدون تبدیل‌شدن به «جنگ همه علیه همه»، امنیت و ثبات نسبی را تضمین کند؟

 

پرونده‌ پیش‌رو‌ تلاش دارد ‌از دل این آشوب، تصویری شفاف‌تر ارائه دهد. جنگ، اگرچه حقیقتی تلخ است، اما فهم آن برای درک آینده‌ جهان ضروری‌تر از همیشه به نظر می‌رسد.