نگاهی به چرایی خرید و فروشهای اکوسیستم استارتاپی در سال ۱۴۰۳
پایانی برای گلادیاتورها؟
به نظر میرسد در روزهای تازهای از اکوسیستم استارتاپی به سر میبریم. اکوسیستمی که در سالهای ۹۲ تا ۹۵ با هیجان از بازشدن درهای اقتصاد ایران به دنیا متولد شد، گویی پس از یک دهه به روزهای پایانی آن دوران رسیده است. لایه اول بنیانگذاران، خستهتر از همیشه پس از چند شکست پیاپی در شکستن سقف شیشهای کشور، حالا همچون مرغانی بیسر یکیک، سر جای خود مینشینند. اولین بار که اکوسیستم به خودش آمد و فهمید دوران خوشخوشانش خیلی زود از جوانی عبور کرده و وارد میانسالی شده، پاییز ۱۳۹۵ بود. محتوای نوستراداموسی عجیبی به اسم شبنامه، ناگهان با تبلیغات فراوان گروهی خاص به پشتوانه برخی روزنامه ها، رونمایی شد و با اسم رمز «نفوذ» ذرهبین را روی اکوسیستم استارتاپی و نحوه تأمین مالی آنها گرفت.

امیر پژوه: به نظر میرسد در روزهای تازهای از اکوسیستم استارتاپی به سر میبریم. اکوسیستمی که در سالهای ۹۲ تا ۹۵ با هیجان از بازشدن درهای اقتصاد ایران به دنیا متولد شد، گویی پس از یک دهه به روزهای پایانی آن دوران رسیده است. لایه اول بنیانگذاران، خستهتر از همیشه پس از چند شکست پیاپی در شکستن سقف شیشهای کشور، حالا همچون مرغانی بیسر یکیک، سر جای خود مینشینند. اولین بار که اکوسیستم به خودش آمد و فهمید دوران خوشخوشانش خیلی زود از جوانی عبور کرده و وارد میانسالی شده، پاییز ۱۳۹۵ بود. محتوای نوستراداموسی عجیبی به اسم شبنامه، ناگهان با تبلیغات فراوان گروهی خاص به پشتوانه برخی روزنامه ها، رونمایی شد و با اسم رمز «نفوذ» ذرهبین را روی اکوسیستم استارتاپی و نحوه تأمین مالی آنها گرفت.
در نهایت با تعطیلی فضاهای کار اشتراکی و شتابدهندههای نسل اول مثل آواتک، جمعشدن رویدادهای متعدد مثل استارتاپ ویکند و کاهش سرمایهگذاری VCهایی مثل سرآوا در شهریور ۹۶ اولین گام خودیسازی خود را انجام داد. اما این پایان ماجرا نبود. از آن سال سرمایهگذاریهای حکومتی افزایش پیدا کرد و بازیگران جدیدی وارد اکوسیستم استارتاپی شدند و سعی کردند تا جای ممکن از فرهنگهای غربی، چابکی و میل به رشدنمایی این اکوسیستم کم کنند و با شعار «ما میتوانیم» پس از بستهشدن درهای همکاری نگاه خود را به تأمین سرمایه از داخل متمرکز کنند.
شرکتهای جدیدی از فضاهای سنتی و پولدار ایران مثل فولاد و پتروشیمی پولهایی را وارد اکوسیستم کردند و البته ظاهرا هیچ وقت دلشان نیامد پولهای واقعی وارد این فضا کنند. در نهایت اکوسیستم چندسالی با همین روش پیش رفت، اما مشخصا ظهور استارتاپهای رشد سریع متوقف شده بود تا شروع کرونا که مجدد فرصتی را برای خدمات دیجیتال فراهم کرد تا بدرخشند. دست آن گروه «شبنامه» از استارتاپهای بزرگتر کوتاه بود تا شهریور ۱۴۰۱. آنجا انگار نقطهای بود که ناگهان شکاف بین فرهنگ پویا و مایل به نو استارتاپی، با فرهنگ سنتی به بیشترین حد خود رسید.
ورود به دوران سرخوردگی و خستگی
زمانی که سالها پیش، بنیانگذاران با شور و هیجان فراوان وارد عرصه ناشناخته استارتاپ شدند، ایدهها و رؤیاهای بلندپروازانه آنان، چون نور امید، در افقهای تازه اقتصاد کشور میدرخشیدند. اما با گذر زمان و مواجهه با مشکلات ساختاری، تحریمها، بوروکراسیهای پیچیده و فشارهای اقتصادی، این شور اولیه جای خود را به نوعی خستگی و سرخوردگی داده است. بنیانگذارانی که زمانی به عنوان نمادهای تغییر و نوآوری شناخته میشدند، اکنون با چالشهای تکراری، شکستهای پیاپی و عدم تحقق اهداف بزرگ مواجه شدهاند. شاید این سرخوردگی، نهتنها ناشی از تجربههای تلخ گذشته، بلکه نتیجه تغییرات بنیادی در چشمانداز اقتصادی و فرهنگی کشور باشد. از یک سو، رقابت فزاینده و تغییرات سریع تکنولوژی، بنیانگذاران قدیمی را به چالشی بزرگ تبدیل کرده است؛ از سوی دیگر، نبود زیرساختهای قوی و کمبود سرمایههای ریسکپذیر، آنان را از رسیدن به اهداف نوین بازداشته است. در این میان، بسیاری از این چهرههای قدیمی باتجربه، اکنون بیشتر به تأمل و بازنگری در ارزشها و استراتژیهای خود مشغول شدهاند.
خروج به هر قیمتی
معمولا خرید و فروش شرکتها دلایلی دارد که در صدر آنها نوعی تأمین مالی یا همافزایی استراتژیک است. معمولا یک شرکت بسیار بزرگتر با منابع مالی بیشتر شرکت کوچکتر را میخرد. حال یا قصد دارد آن را از گردونه رقابت خارج کند، یا از حقوق اختراع یا محصول آن استفاده کند یا میخواهد بنیانگذاران آن را تصاحب کند و عملا برای دانش و نیروهای انسانی خرج میکند. خرید و فروشهای اخیر اکوسیستم هیچکدام از این خصوصیات را نداشته است. دیجیکالا سهامش را به همراه اولی فروخته، نوار و ایوند سهامشان را از سرآوا بازخرید میکنند که وضعیت مالی را صرفا برایشان سختتر میکند، هرچند آزادی عمل بیشتری خواهند داشت.
یا کافه بازار به تپسلی فروخته شده که در همان اسکیل و حتی فرهنگ است . این روند دستبهدست کردن شرکت بدون آنکه ارزش افزودهای واقعی به بازار ارائه شود، فقط به عنوان یک معامله مالی ثبت میشود. شرکتهایی که روزگاری با نوآوری و تلاش فراوان شکل گرفته بودند، اکنون در برخی موارد به دست سرمایهگذاران یا گروههای بزرگتر میافتند؛ اما نکته تعجبآور اینجاست که در بسیاری از این موارد، این انتقال مالکیت با تغییرات اساسی در محصول یا مدل کسبوکار همراه نیست. ارزش افزودهای که باید از ادغامها و خرید و فروشی حاصل شود، یا تغییر در فرهنگ سازمانی و یا تحول در ارائه خدمات، بهندرت دیده میشود. این امر، هم بازتابدهنده ضعف در استراتژیهای رشد و توسعه شرکتهاست و هم نشانهای است که شاید در دل این معاملات، بیشتر از جنبههای مالی سخن به میان آمده تا نوآوری و خلق ارزش واقعی. از این منظر، میتوان گفت که برخی از دستبهدست کردنهای اخیر، در واقع فقط یک انتقال رسمی مالکیت بوده و فرصتی برای خلق تحول بنیادین در اکوسیستم محسوب نمیشوند.
چرا هیچکدام از این خرید و فروشها خوشحالکننده نیست
پاسخ این امر مشخص است؛ خرید و فروشها از داخل خود اکوسیستم و سرمایه همین اکوسیستم انجام شدهاند، بنابراین در اسکیل اکوسیستم گویا اتفاق خاصی نیفتاده و چند استارتاپ از دست چند فاندر به چند فاندر دیگر رسیده است. رؤیای دور جذب سرمایه خارجی که در سالهای ۹۲ تا ۹۵ رخ داد، الان در شرایط بهمراتب بدتری قرار دارد. حتی این مبادلات اخیر بازارهای جدیدی را هم به روی استارتاپها باز نکرده و در کف ماجرا حتی پارتنرشیپهای قویای هم نیستند. مثلا در مورد دیجیکالا به نظر شما دسترسی به کاربران همراه اول چقدر میتواند در این برهه زمانی به دیجیکالایی که بیش از 10 سال در حال جذب کاربر و تبلیغات است کمک کند؟
یا کافهبازاری که الان ۵۰ میلیون کاربر دارد چه کمک جدیدی به یک شبکه تبلیغات مثل تپسل خواهد کرد که سالهاست در بازار تبلیغات ویدئویی داخلی فعالیت میکند؟ پلتفرمی که روزگاری با ارائه خدمات متنوع و جذب میلیونها کاربر توانست به عنوان یک ستون فقرات در اکوسیستم دیجیتال کشور شناخته شود، اکنون به سقف بازار خود رسیده است. اگرچه کافهبازار به عنوان دروازه اصلی ورود به دنیای دیجیتال در کشور، دسترسی به بازار وسیعی از کاربران را فراهم میآورد، اما رشد مداوم در چنین بازاری که از پیش اشباع شده و فرصتهای نوین رشد به میزان اندکی باقی ماندهاند، میتواند با محدودیتهای جدی همراه باشد. در واقع، حتی اگر دسترسی به این بازار گسترده در اختیار باشد، بدون یافتن فرمولهای نوآورانه و ایجاد ارزشهای افزوده جدید، رشد پایدار تضمین نخواهد شد. سؤال اینجاست که آیا در شرایط فعلی، با وجود محدودیتهای ساختاری و اقتصادی، امکان بازگشایی مجدد در بازار برای رشد شرکتهای دیجیتال وجود دارد؟
عدم ورود بازیگران جدید به اکوسیستم
ژاگر به روند رشد اکوسیستم استارتاپی نگاهی بیندازیم، یکی از موارد مشهود، عدم ورود تعداد قابل توجهی از بازیگران جدید است. در دهههای اخیر، شاهد ورود شرکتهای نوپا با ایدههای درخشان بودیم؛ اما اکنون، این روند به نوعی کند شده و شاهد تلاشهای ناموفق هستیم که قرار بود با ورود سرمایههای دلاری از صنعتهایی مانند فولاد و سایر صنایع سنگین، موج تازهای از نوآوری و سرمایهگذاری را ایجاد کنند. این تلاشها، که چندین بار به صورت جدی آغاز شده بودند، در نهایت نتوانستند زمینه ورود نسل جدیدی از کارآفرینان و سرمایهگذاران را فراهم کنند. شاید دلیل اصلی این موضوع، نبود زیرساختها و قوانین تسهیلکننده برای نوآوری و کارآفرینی در کشور باشد؛ مسائلی که همواره در پشت پرده شکستهای متعدد دیده شدهاند. از سوی دیگر، شاید عدم اعتماد به آینده اقتصادی کشور و محدودیتهای موجود، باعث شده است که افراد تازهوارد ترجیح دهند از ورود به این عرصه خودداری کنند، یا به جای آن به فعالیت در حوزههای سنتیتر بپردازند.
تحلیل جامع: چالشها و فرصتهای یک اکوسیستم در تحولی در انتظار
با نگاهی دقیقتر به تمامی این موارد، میتوان گفت که اکوسیستم استارتاپی ایران امروز در نقطه پایانی قرار دارد. بنیانگذاران قدیمی، که روزگاری با اشتیاق فراوان وارد عرصه شده بودند، اکنون ترجیح دادهاند یا با همین سود کمینهای که به دست آوردهاند خارج شوند یا فضای بازی خود را کوچکتر و متمرکزتر کنند و در میدانهای کمتری بجنگند. این خستگی، در کنار محدودیتهای بازار داخلی و نبود ارزشهای افزودهای که بتواند موج نوآوری را به راه اندازد، چالشی است که اکوسیستم را وارد فاز پایانی خواهد کرد.
از یک سو، این وضعیت میتواند به عنوان فرصتی برای بازتعریف و نوآوری دیده شود؛ فرصتی برای آن دسته از کارآفرینان جدیدی که توانایی و انگیزه دارند تا با تفکری نو، به جای تکرار الگوهای گذشته، مدلهای کسبوکاری جدید و متناسب با شرایط روز ایجاد کنند. از سوی دیگر، بدون تغییر در سیاستهای کلان و ایجاد زیرساختهای مناسب، احتمال اینکه این وضعیت به خودی خود تغییر کند، اندک به نظر میرسد. در واقع، اگر شاهد روند دستبهدست کردن شرکتها به صورت صرفا رسمی و مالی باشیم و ارزش افزوده واقعی از این ادغامها به میدان نیاید، اکوسیستم دچار انحصارهای ناپایدار و کاهش نوآوری خواهد شد.
همچنین، محدودیتهای بازار داخلی ایران از منظر ظرفیت رشد، نهتنها برای شرکتهای بزرگ بلکه برای استارتاپهای نوپا نیز چالشی جدی به شمار میرود. به عنوان مثال، حتی پلتفرمهایی که موفق به جذب میلیونها کاربر شدهاند، همچنان در برابر رشد مداوم و گسترش بازار داخلی با محدودیتهایی مواجهند؛ محدودیتهایی که ناشی از سیاستهای اقتصادی، شرایط رقابتی و محدودیتهای زیرساختی است. از همین رو بخشی از نسل اول در تجربه دوم خود سراغ بازارهایی مثل امارات متحده عربی یا کانادا رفتهاند و تمایلی به شروع دوباره در بازار ایران ندارند. در همین راستا، موضوع عدم ورود بازیگرهای جدید به اکوسیستم خدماتی نیز نقش مهمی در شکلگیری آینده این عرصه دارد. چراکه به نظر میرسد برخلاف نسل اول که تمرکز خود را بر خدمات و ایجاد سهولت در زندگی مردم گذاشته بود، نسل جدید اکوسیستم تمرکز خود را بر تبدیل سرمایه و اندوخته بیشتر متمزکر کرده است و از دل این ماجرا الان مهمترین بازیگران اکوسیستم صرافیهای رمزارز، طلا و وامدهندهها هستند.
نگاه به آینده: ما را به خیر تو امید نیست...
با توجه به چالشهایی که ذکر شد، مشخص است که برای خروج از این چرخه سرخوردگی و رکود، نیازمند تغییرات بنیادین در نگرش، فرهنگ و ساختار اکوسیستم هستیم. البته به نظر نمیرسد قضیه به این سادگی حل شود و پیشنیاز آن تغییر نگاه به اقتصاد، زندگی، روابط و اهداف است که ریشه در بنیانهای جامعه و حکومت دارد و این بار دیگر با قوانین حمایتی و تسهیلات بانکی و کاهش موانع ورود به بازار حل نخواهد شد.
اکنون که با چالشها و محدودیتهای موجود آشنا شدیم، سؤال اصلی این است که آیا اکوسیستم استارتاپی ایران میتواند از این مرحله بحرانی عبور کند، یا در مسیر تکراری و رکود به سر خواهد برد؟ درصورتیکه بتوان تغییرات فرهنگی و ساختاری لازم را به عمل آورد، میتوان انتظار داشت که نهتنها روند دستبهدست کردن شرکتها به یک فرایند تحولآفرین تبدیل شود، بلکه نسل جدیدی از کارآفرینان نیز با دیدگاهی متفاوت وارد عرصه شوند. این نسل، به جای تکرار الگوهای گذشته، با بهرهگیری از تجربیات قدیمی و در عین حال با نوآوریهای نوین، میتواند راهگشای تحول دوبارهای در اکوسیستم باشد. به عبارت دیگر، ممکن است این دوره سرخوردگی، خیلی خوشبینانه آغازی برای تولد دوباره ایدههای نوین از دنیای جدید و غیر وابسته به شرایط اقتصادی باشد.