مدیرعامل «سرآوا» در مورد واگذاری سهام در دیجیکالا و هزاردستان میگوید:
شاید فشارها نبود راهحل بهتری برای خروج داشتیم
از همان پاییز سال گذشته که سرآوا از دو شرکت استارتاپی نوار و الوپیک خارج شد، قابل پیشبینی بود که این شرکت بزرگ سرمایهگذاری قصد دارد در سال ۱۴۰۳ قدمهای جدیتری بردارد و بالاخره تکلیف سهام طلاییاش در دو غول اکوسیستم استارتاپی یعنی دیجیکالا و هزاردستان را مشخص کند.

از همان پاییز سال گذشته که سرآوا از دو شرکت استارتاپی نوار و الوپیک خارج شد، قابل پیشبینی بود که این شرکت بزرگ سرمایهگذاری قصد دارد در سال ۱۴۰۳ قدمهای جدیتری بردارد و بالاخره تکلیف سهام طلاییاش در دو غول اکوسیستم استارتاپی یعنی دیجیکالا و هزاردستان را مشخص کند. فشارهایی که اواسط دهه ۹۰ بر سعید رحمانی به عنوان مؤسس سرآوا وارد شد تا در نهایت به اجبار کوچ از ایران را انتخاب کند، بر واگذاری سهام این صندوق سرمایهگذاری در دیجیکالا و هزاردستان بیتأثیر نبود. تا جایی که فرزین فردیس، مدیرعامل سرآوا اعلام میکند که اگر رواداری بیشتری در این فضا از همه طرف اعمال میشد، شاید امروز سرآوا برای واگذاری سهامش در دیجیکالا و هزاردستان به راهحل بهتری میرسید. به باور فردیس ماجرای عدم بلوغ در اکوسیستم که در کنار عدم بلوغ در برخورد با اکوسیستم وجود داشت، باعث شده سالهای گذشته برای برخی فعالان این حوزه پرهزینه و پردرد باشد. فرزین فردیس که پیشتر به عنوان یکی از فعالان اتاق بازرگانی میشناختیم، تابستان سال ۱۴۰۲ به عنوان مدیرعامل سرآوا انتخاب شد تا شاید به خاطر رواداری که همیشه از او مشاهده شده، بتواند کلیدی برای قفل سنگین سرآوا باشد. به نظر میرسد او در بیش از یک سال گذشته با تعامل و مذاکرههای بیپایان بین طرفهای مختلف درگیر در مسئله سرآوا تلاش کرده تا پیچیدگیهای بیش از یک دهه بر سر این نماد سرمایهگذاری در اکوسیستم استارتاپی را حل کند. در گفتوگو با فرزین فردیس در مورد چرایی خروج سرآوا از استارتاپهای بزرگ این صندوق سرمایهگذاری پرسیدیم و اینکه در نهایت سرنوشت سرآوا در این بازار همیشه متلاطم چه خواهد شد.
سرآوا از پاییز سال گذشته با خروج از نوار و الوپیک واگذاری سهام پرتفولیو خود را شروع کرد تا سال ۱۴۰۳ که از دو شرکت استارتاپی بزرگ خود خارج شد. خروج از این استارتاپها هم همزمان با انتخاب شما به عنوان مدیرعامل سرآوا آغاز شد. آیا این سیاست مشخص شما بوده که باید سرآوا سهام شرکتهای خود را بفروشد یا تصمیم کلی بوده که باید گرفته میشد؟
از دو زاویه باید بگویم که چه اتفاقی منجر به این دو نتیجه و خروجی شد؛ یکی منظرِ روز اول سرآوا بوده است، یعنی اصلا سرآوا با چه نیتی تشکیل شده و چه ساختاری داشته و روز اول چه قولی به سهامداران داده شده و کسانی که این مجموعه را بنیانگذاری کردند، دنبال چه بودند. سرآوا یک شرکت است، ماهیت هر شرکتی هم براساس قانون تجارت کشور این است که دوره فعالیت نامحدود داشته باشد، اما اینکه سرآوا به یک شرکت تبدیل شد به خاطر خلأهایی بود که آن زمان در تشکیل یک شرکت سرمایهگذاری وجود داشت، بنابراین آن زمان بین سهامداران و کسانی که مؤسس شرکت بودند این توافق شد که سرآوا ماهیت سرمایهگذاری با یک شخصیت حقوقی را داشته باشد؛ طوری که یک دوره سرمایهگذاری کند.
در قدم بعدی به رشد شرکتهای زیرمجموعهاش کمک کند و از یک جایی به بعد به صورت طبیعی از آن شرکتها خارج شود و منابع ناشی از این خارجشدن را به سهامداران خود که با نیت سودآوری آمدهاند، پرداخت کند. بنابراین از منظر اول سهامداران انتظار داشتند یک زمانی از این سرمایهگذاریهایشان که برخی موفق بودند و برخی هم به اندازه دسته اول موفق نبودند، خارج شوند و حتی شرکت به شکلی بسته شده و تکلیف آن تعیین شود و قرار نباشد که تا ابد ادامه پیدا کند. منظر دیگر هم تحلیل یک لایه بزرگتر یعنی اکوسیستم کسبوکارهای نوآورانه کشور است. یک زمانی وقتی این اکوسیستم در حال شکلگیری بود، عدهای گفتند کوهی وجود دارد که مرتفع است و زمین خیلی سختی هم دارد، ولی پشت این کوه یک دره خیلی سرسبز با امکانات خوب و جذاب وجود دارد و اگر بتوانید تونلی در این کوه حفر کرده و قطاری را از وسط این تونل رد کنید و به آن طرف کوه برسید، به امکانات خوبی دسترسی خواهید داشت. همینجا عدهای حاضر شدند پول، انرژی، وقت، آبرو و اعتبار بگذارند و برای ساختن این تونل فعالیت کنند. این تونل هم ساخته میشود، اما برای مدت طولانی قطار در وسط تونل گیر میکند و در تاریکی میماند.
هر چقدر هم اطرافشان را نگاه میکنند، نمیتوانند نور یا انتهای تونل را ببینند. در واقع شرایط کشور نوعی بلاتکلیفی در سرمایهگذاران این اکوسیستم ایجاد کرد که ناشی از نقدنشدن سرمایهگذاریهایشان بود و طبیعتا این شرایط به کل اکوسیستم تسری پیدا کرد و خیلی از افراد دیگر هم که ممکن بود نگاه کنند و بگویند ما هم در این اکوسیستم سرمایهگذاری کنیم، با خودشان گفتند مگر قبلیها که رفتند و سرمایهگذاری کردند از تونل درآمدند؟ آیا این قطار به آن مقصد سرسبز و خرمی که وعده داده شده بود، رسید؟ بنابراین ابهامی در کل اکوسیستم ایجاد شد که شاید راهی برای برونرفت از این فضای مبهم و تاریک وجود ندارد.
سرآوا جدا از منظر سودآوری سهامداران و نقدشوندگی سهامِ سهامدارانش، برایش مهم بود که بتواند کاری کند که نشان دهد قطار میتواند از این تونل رد شود و انتهای تونل نور است. میتوانم به جرئت بگویم خیلی از سهامداران ما میتوانستند سختگیرتر باشند و بگویند باید سود بیشتری کسب کنند، اما حاضر شدند با شرایط تعدیلشدهتری خروج را انجام داده و کمک کنند تا نشان دهند انتهای این تونل نور وجود دارد. سرآوا هم از نظر درونی و نقدشوندگی که روز اول تعهد داده بود و هم از منظر مسئولیتی که در قبال کلِ این اکوسیستم و همه کسانی که به این فضا امیدوارند تا بتوانند ارزشآفرینی کنند، عمل کرد و من فکر میکنم از هر دو منظر کار درستی انجام دادیم.
شما در صحبتهایتان به شرایط خاصی اشاره کردید، وقتی صحبت از شرایط خاص میکنید، دقیقا منظورتان چیست؟ آیا خروج سرآوا از شرکتهایی که روی آنها سرمایهگذاری کرد، براساس پلن اولیهای بود که در نظر داشت یا این خروج به دلیل شرایط خاصی بود که از آن صحبت کردید؟
روز اولی که یک شرکت تأسیس میشود یا مجموعهای از سهامدارها کنار هم جمع میشوند، قاعدتا برای هفت تا ۱۰ سال بعدشان تصویر صددرصد روشنی از کاری که میخواهند انجام دهند ندارند، فقط یکسری سناریو در ذهنشان وجود دارد. ممکن است یکی از سناریوها این باشد که این مجموعه آنقدر بزرگ و وارد بورس میشود و از مسیر IPO خروج خواهد داشت. ممکن است یکی از سناریوها این باشد که میتوانند به سرمایهگذارها یا شرکتهای خیلی بزرگتر از خودشان سهام را بفروشند. یک مسیر دیگر ممکن است این باشد که بتوانند به سرمایهگذار بینالمللی بفروشند. منطقا خیلی از این گزینهها با وزنهای متفاوت، در ذهن سهامدار یا مدیری که در روزهای اول یک صندوق سرمایهگذاری یا یک شرکت سرمایهگذاری را اداره میکند، وجود دارد. ولی بهتدریج و با مرور زمان وزرن برخی از این سناریوها کمرنگ میشود یا اصلا امید روی میز ماندن یک سناریو از بین میرود و سناریوهای دیگری جایگزین میشوند. طبیعتا تغییر سناریوها در هر شرکت سرمایهگذاری وجود دارد و این اتفاق در مورد سرآوا هم صدق میکند. وقتی امید به IPO مستقیم یا کار با سرمایهگذار خارجی بزرگتر از بین رفت، طبعا این گزینه پررنگ شد که باید پرتفوی خود را به یکی از هلدینگهای بزرگ مالی- اقتصادی کشور واگذار و از آن خارج شویم. برای نمونه در مورد دیجیکالا یک مجموعه بیرونی جایگزین سرآوا شد و در مورد مجموعهای مانند هزاردستان خوشبختانه شرکای ما در این هلدینگ توان مالی را داشتند که بیایند و سهام سرآوا را بخرند و خودشان مالک کل سهام شوند.
منظور من از شرایط، اتفاقها و فشارهایی است که به مدیران سرآوا از جمله سعید رحمانی وارد شد. اگر این فشارها نبود آیا سرآوا به این شکل از شرکتهایی که روی آنها سرمایهگذاری کرد خارج میشد؟
نمیتوانم در مورد اینکه اگر شرایط جور دیگری بود چه اتفاقاتی میافتاد، خیلی دقیق صحبت کنم. اجازه دهید از یک تمثیل استفاده کنم؛ کتابی به نام «کتابخانه نیمهشب» وجود دارد که رمان خیلی پرفروشی هم هست. این کتاب، داستان کتابخانهای است که فردی که تصمیم به خودکشی دارد آنجا میرود. هر کتابی که از کتابخانه برمیدارد یک سناریو از زندگیاش را نشان میدهد مثلا اگر ورزش را دنبال میکرد چه اتفاقی برایش میافتاد یا اگر به استرالیا میرفت زندگیاش به چه شکل ادامه پیدا میکرد. یک نکته خیلی جالب این است که بسیاری از این سناریوها باز هم خیلی دوستداشتنی یا متفاوت نبودند. برای این نمیگویم که بخواهم زخمهای عمیقی که در این فضا وجود داشت را پانسمان کنم. میخواهم بگویم خیلی قابل پیشبینی نیست که اگر سناریوهای دیگری رخ میداد، واقعا چه اتفاقی منتظر ما بود. قاعدتا همواره وقتی به گذشته نگاه میکنیم و دردها و زخمهای روی تنمان را به یاد میآوریم، دوست داریم آن اتفاقات نمیافتاد و شرایط دیگری رخ میداد. ولی آیا اگر آن شرایط رخ میداد، خیلی بهتر بود؟ واقعا نمیدانم، چون آنقدر شرایط کشور ما از منظرهای اقتصادی، سیاسی، امنیتی و... پرتلاطم است که وقتی به آن نگاه میکنید، واقعا نمیتوانید تشخیص دهید که کدام شرایط میتوانست بهتر باشد و خیلی کلاف سردرگم و پیچیدهای است. با این حال به عنوان آدمی که طبعا دلم برای فضای نوآوری کشور در سالهای گذشته سوخته و دغدغهاش را داشتم، فکر میکنم احتمال داشت که اگر رواداری بیشتری در کل این فضا از همه طرفها اعمال میشد، شاید میتوانستیم راهحلهای بهتری داشته باشیم. ماجرای عدم بلوغی که ما در اکوسیستم و در برخورد با آن داشتیم و مشاهده کردیم، در سالهای گذشته بسیار پرهزینه و پردرد بوده است.
یکی از اتفاقاتی که بعد از خروج سرآوا از شرکتهایی مانند دیجیکالا و هزاردستان رخ داد، این بود که بلافاصله خبر پذیرش این شرکتها در بازار بورس شنیده شد. پس میتوان گفت خروج سرآوا از این شرکتها به خاطر فشار به آنها بوده و بیشتر از اینکه این خروج یک روال طبیعی باشد ناشی از یک اجبار حاکمیتی بوده است.
اینکه به هر حال سرآوا در مقاطعی یکی از موانع IPO شدن شرکتهایی مانند هزاردستان و دیجیکالا بوده، فکر میکنم چیزی است که همهمان آن را میدانیم و باید به عنوان یک واقعیت بپذیریم. اینکه این اتفاق بحق بوده یا نه، موضوع بحث نیست، ولی واقعا یک مانع قلمداد میشد. البته این را هم بهوضوح بگویم که تنها مانع، سرآوا نبود. بعضیها در این زمینه در مقاطعی از تاریخ اخیرِ اکوسیستم کملطفی کردند.
وقتی میگویید بعضیها منظورتان چه کسانی است؟ منظور بدنه حاکمیت است یا اکوسیستم یا رقبا؟
در همه طیفها داشتهایم، حتی برخی رسانهها هم سرآوا را تنها مانع این ماجرا قلمداد کردند و بر این طبل کوبیدند که اگر مسئله سرآوا حل شود همه چیز حل میشود، درحالیکه در این زمینه تنها مسئله سرآوا نبود. من قبول دارم که به هر حال خروج سرآوا کمک کرد به اینکه فرایند بورسیشدن این شرکتها سرعت پیدا کند، ولی اینکه فکر کنیم همه چیز فقط سرآوا بود، به نظرم کم لطفی در حق سرآوا بود.
اگر برخی از اتفاقات و فشارها روی سرآوا نبود، از نظر اقتصادی و سودی که سرآوا به دست آورد، چقدر شرایط فرق میکرد؟ آیا سرآوا باز هم تمام سهم این شرکتها را میفروخت یا بخشی را نگه میداشت و به سرمایهگذاری ادامه میداد؟
قرار بوده سرآوا یک صندوق هفت تا 10 ساله باشد؛ یعنی اگر سال 91 تأسیس شده اواخر دهه 90 یا اوایل 1400 دیگر از سرمایهگذاریهایش خارج شده باشد و صندوق را بسته و برای آن تعیین تکلیف کند. ولی در واقعیت این زمان طولانی شد و عملا خروجهای موفق و بزرگ سرآوا 12 سال طول کشید. البته بخشی از خروجها مانند الوپیک در دورههای قبل (مدیرعامل قبلی) شروع شده بود.
نقش دولت و فشارهایی که به سعید رحمانی آمد و بعد از آن خروج اجباری ایشان از کشور، چه تأثیر ریالی روی صندوق سرآوا داشت؟ چون بعد از خروج آقای رحمانی عملا سرمایهگذاری روی استارتاپها از طریق سرآوا صورت نگرفت.
من آن زمان عضو هیئتمدیره نبودم، از اینرو شاید نتوانم با عدد و رقم جواب دقیقی در این مورد بدهم. در این زمینه کسانی که در آن زمان مسئولیت داشتند یا شاید خود آقای رحمانی باید به صورت دقیق توضیح دهند. به عنوان یک مشاهدهگرِ بیرونی اگر بخواهم برداشتم را در مورد آن بازه زمانی بگویم، فکر میکنم سرآوا در آن زمان عمده سرمایهگذاریهایش تمام شده بود و قرار نبود خودش بیشتر سرمایهگذاری کند؛ بلکه شاید در آن مقطع بیشتر به دنبال این بود که بتواند سرمایهگذاریهای خودش را به واسطه سرمایهگذاران خارجی یا از طریق مسیر IPO افزایش دهد. در واقع در آن مقطع خیلی این برنامه دنبال نمیشد که سرمایهگذاری بیشتری انجام دهد، ولی برنامههایی که بتواند منابع بیشتری را به شرکتهای زیرمجموعهاش تزریق کند تا سرعت رشدشان افزایش یابد، قطعا در برنامه بود که طبعا این اهداف محقق نشد.
سرآوا از خروجهای خود از شرکتهایی مانند دیجیکالا یا هزاردستان چقدر سود به دست آورده است؟
ما در گزارشهایی که روی سایتمان منتشر کردیم یا بیانیههایی که در مقاطعی دادیم، اعداد را دقیق تحلیل و منتشر کردهایم. ولی نکته این است که این سود برای سهامداران مختلف کمی متفاوت است؛ یعنی سود همه سهامداران قاعدتا به یک میزان نیست و این درواقع برای یک سرمایهگذار تیپیکالی است که از روز اول وارد شده است. دلیل آن چیست؟ دلیل آن این است که همه سرمایهگذاری روز اول اتفاق نیفتاده و صرفا هم یک بار سرمایهگذاری نبوده است؛ یعنی مثلا ما در دیجیکالا چند مرحله سرمایهگذاری داشتیم. زمانی که سرمایهگذار خارجی اضافه شد، بعضی از سهامداران داخلی هم اجازه داشتند که مجدد بیایند روی ارزشگذاری جدید، منابعی را وارد کنند و درواقع co investment option را در این مرحله داشتند. طبیعتا بهای تمامشدهشان در این سرمایهگذاری با کسانی که صرفا در راند اول بودند خیلی متفاوت است. اینکه در مورد این خروج تحلیلهای متفاوت شنیده میشود به این خاطر است که به این نکته توجه نمیشود که سرمایهگذاریها در مقاطع مختلف انجام شده است. در مورد هزاردستان واقعا سود سرآوا و سهامدارانش از منظر عدد و رقم بزرگتر بوده، به این دلیل که در مقطع اول سرمایه کوچکتری گذاشته و طبیعتا زمان خروج عدد بزرگتری دریافت کرده است. در مورد دیجیکالا اما شرایط اینگونه نبود چون در چند مقطع روی دیجیکالا سرمایهگذاری شده و میزان عدد اولیه سرمایهگذاری رقم بزرگتری بوده و رقم سرمایه عدد کوچکتری بوده است.
فکر میکنید اگر این سرمایهگذاری در جای دیگری صورت میگرفت ارزش سودی که سرآوا به دست میآورد بیشتر میشد؟
به نظر من این مقایسهها یک نکته خیلی مهم را نادیده میگیرد و کار ارزشمندی که انجام شده را کمارزش میکند. آن نکته این است که وقتی شما در مجموعهای مانند یک ساختمان بلندمرتبه یا یک برج، سرمایهگذاری میکنید، میزان اشتغالی که در کل آن ایجاد میشود خیلی چیز عجیب و غریبی نیست یا اینکه نوع اشتغال، خیلی متفاوت با سایر برجها و گزینههای سرمایهگذاری روی مسکن و ملک نیست، ولی وقتی در این اکوسیستم سرمایهگذاری میکنید، حجم بالایی از ارزشآفرینی و ارزش افزوده برای کل اقتصاد رخ میدهد؛ در واقع تعداد زیادی از افرادی به خدمت گرفته میشوند و اشتغال پیدا میکنند که این افراد، با تحصیلات بسیار بالا هستند. کملطفی کسانی که بازده این سرمایهگذاریها را با صرف سرمایهگذاریها در بازارهای مالی مقایسه میکنند این است که ارزش محصولات جانبی و ارزش افزودهای که این اکوسیستم ایجاد میکند را نمیبینند. اعتماد، غرور و حس خوب را در جوانی که این احساس را دارد که میتواند محصولی مانند یک محصول جهانی تولید کند، نمیبینند. توانایی افرادی که به کمک نوآوری میتوانند مسائل و مشکلات زیادی را در کشور حل کنند، نمیبینند و فقط میگویند اگر مثلا فلان برج را در آن منطقه تهران میخرید الان ارزشش خیلی بیشتر از سودی است که یک استارتاپ به دست میآورد.
در مورد هزاردستان اعلام کردید که مذاکره با خود مالکان هلدینگ انجام شد، اما در مورد دیجیکالا به جز همراه اول آیا شرکتها یا مجموعههای دیگری هم بودند که بخواهند سهام این شرکت را بگیرند؟
در مورد دیجیکالا تنها گزینه ما همراه اول نبود. ما از چندین ماه قبل از اینکه اولین پیشنهاد را از همراه اول دریافت کنیم، در هیئتمدیره یک فهرست براساس پارامترهای مشخص از گروههای سرمایهگذاری، گروههای مالی و هلدینگهای بزرگ و توانمند کشور تهیه کردیم که این لیست در نهایت بیشتر از ۲۰ گزینه نداشت و در هیئتمدیره به تصویب رسید. در نهایت مذاکره با آنها شروع شد که آیا علاقهمند به این خرید هستند و توان مالی خرید را دارند یا خیر. یک یا دو ماه قبل از اینکه پیشنهادی از همراه اول داشته باشیم به نوع دیگری از مشارکت و سرمایهگذاری با مجموعه صندوق توسعه ملی رسیدیم و آنها خیلی علاقهمند بودند که روی دیجیکالا به شکل افزایش سرمایه، سرمایهگذاری کنند. در واقع میخواستند منابعی را بیاورند که صرف رشد دیجیکالا بشود و هدفشان خرید سهام دیجیکالا نبود. با گروههای صنعتی دیگر مانند گروه انتخاب و ماموت هم در این زمینه وارد مذاکره شدیم. هرکدام از این مذاکرهها به دلایلی یا کند پیش میرفت یا متوقف میشد، ممکن بود آنها تعهدات سرمایهگذاری دیگری داشته باشند یا منابع کافی نداشتند یا شرایطشان با شرایط سرآوا همخوانی نداشت. نهایتا در مورد همراه اول با سرعت بسیار زیادی مذاکرهها پیش رفت که این نشان میدهد اراده جدی از سمت آنها وجود داشت. البته جزئیات تصمیم همراه اول برای این خرید را خودشان باید بگویند اما مطالعات و بررسیهای آنها از قبل نشان میداد که باید وارد فضای اقتصاد دیجیتال شوند و کمی از بازار تلکام فاصله بگیرند. تیم مذاکره همراه اول با انگیزه روشن و پررنگی وارد شدند و مذاکرهها به شکل خیلی سریعتری پیش رفت و به نتیجه رسید.
در مورد هزاردستان چطور از اول خود مالکان میخواستند سهام را بخرند یا در این زمینه هم خریدار دیگری وجود داشت؟
اضطراری که در مورد دیجیکالا داشتیم، برای هزاردستان نداشتیم. دلیل آن هم این است که دیجیکالا هنوز پتانسیل رشد بسیار بالایی دارد و به اینکه منابعی از بیرون به آن اضافه شود، خیلی نیاز دارد. امیدوارم هرچه زودتر IPO این شرکت اتفاق بیفتد و منابع بازار سرمایه کشور کمک کند تا دیجیکالا به اهداف بلندپروازانهای که دارد برسد. برای نمونه اخیرا دیدیم که این شرکت به بازار افغانستان وارد شده و خیلی تمایل دارد به بازار عراق، ارمنستان و بازارهایی مانند این وارد شود. از طرف دیگر طرحهای توسعهای برای بحث لجستیک در نظر دارد و دهها طرح دیگر. اجرای تمام این طرحها نیاز به منابع دارد. در مورد هزاردستان؛ علیرغم اینکه این مجموعه پتانسیل رشد خیلی زیادی دارد و همچنان هم معتقدم که مجموعههایی مانند دیوار یا سایر مجموعههای گروه هزاردستان میتوانند بزرگتر شوند و رشد کنند، ولی نیاز به منابع بیرونی خیلی نبود، در واقع خودِ ماهیت بیزینس طوری شده بود که میتوانست از منابع و سود خودش برای رشد استفاده کند و به سرمایه خارجی کمتر وابستگی داشت. بنابراین ما در مورد هزاردستان اصلا نیازی به این نداشتیم که بخواهیم مذاکره کنیم یا اینکه گروه دیگری از بیرون بیاید و ما آن بخش پرتفویمان را بفروشیم.
خروج بعدی سرآوا چه خواهد بود؟
پرتفوی باقیمانده ما در مقایسه با آنچه داشتیم، خیلی پرتفوی کوچکی بود. البته آنها مجموعههای ارزشمندی برای اکوسیستم هستند و خدای ناکرده نمیخواهم این کلمه «کوچک» باعث شود که کار و ارزشآفرینی آنها نادیده گرفته شود. ما سهم کم، غیرتأثیرگذار و حتی بدون عضو هیئتمدیره در تخفیفان داریم و درحال گفتوگو هستیم تا راهی پیدا کنیم که چه میتوانیم در مورد تخفیفان انجام دهیم. طبعا این مسیر را داریم پی میگیریم. سهم قابل ملاحظهای (تقریبا 50 درصد) در مجموعه همآوا کارخانه نوآوری آزادی داریم که به نظر من در این اکوسیستم بیشتر نقش نمادین دارد. شاید اعداد و ارقامش در مقایسه با سایر کسبوکارها آنقدر بزرگ نباشد، ولی نقشی که همانند چراغ اکوسیستم دارد به عنوان یکی از قدیمیترین نهادها و قدیمیترین موجودیتهایی که نمادین در این اکوسیستم کار میکند و تعداد زیادی از شرکتها، افراد و استارتاپهایی که ارزشآفرینی میکنند، در آن حضور دارند، خیلی کلیدی و مهم است.
سال گذشته با یک چالش خیلی بزرگ در مورد همآوا و کارخانه نوآوری آزادی برخوردیم. در این زمینه از طرف افراد مختلف الطاف و کمکهایی به ما شد تا توانستیم به یک راهحل موفق در مورد این کارخانه برسیم. حجم زیادی سوءتفاهم بین سه بازیگر مهم یعنی آما (به عنوان مالک زمین)، همآوا (بهرهبردار اصلی از این کارخانه) و مجموعه پارک پردیس داشتیم. طبعا این سه بازیگر هم زمانهایی با هم بالا پایین داشتند و مواقعی با هم خوشحالتر بودند و مواقعی هم کمی از هم گلهمند بودهاند. الان حجم سوءتفاهمات در این فضا به نظرم خیلی کمتر از پارسال است و ما در مورد آنجا هم باید یک تصمیم کلیدی داشته باشیم، و به شکلی بتوانیم از همآوا خارج شویم یا تصمیمات بعدی را پیش ببریم که موجودیت کارخانه نوآوری آزادی و ادامه فعالیت کسانی که در آن فضا کار میکنند خدایناکرده دچار خدشه نشود و این نمادی که برای کشور ما خیلی ارزشمند است و خیلیها دوستش دارند و از آن انرژی میگیرند، از بین نرود.
سرآوا با سودی که از فروش سهام شرکتهای خود به دست آورده قرار است چه کاری انجام دهد؟ آیا برنامهای برای انحلال شرکت وجود دارد یا تصمیم به سرمایهگذاری جدید گرفته خواهد شد؟
سرآوا چون ماهیتا یک صندوق سرمایهگذاری بوده، منابع را از شرکتهایی که از آنها خارج میشود به سهامداران خود برمیگرداند. اینکه در آینده چه اتفاقی میافتد، من در مورد تصمیم همه سهامدارها با جزئیات خبر ندارم، ولی در مورد بعضی از سهامداران بزرگ میدانم که برایشان مهم است منابعی که به دست آوردند و قابل ملاحظه هم هست را به اکوسیستم برگردانند. مطمئنم بخشی از منابعی که به سهامداران داده شده، برنامهریزی میشود که دوباره به اکوسیستم برگردد. اجازه دهید نام نبرم، ولی به تعداد بیشتر از انگشتان یک دست از سهامداران بزرگ ما هستند که دارند این منابع را به اکوسیستم برمیگردانند. من این عزم و اراده جدی را در آنها میبینم که واقعا دنبال این هستند که در اکوسیستم مجدد سرمایهگذاری کنند. در این بین ممکن است بعضی از سهامداران با اطلاع امروز من دیگر خیلی علاقهمند به سرمایهگذاری در این اکوسیستم نباشند.
افرادی از سهامداران که اعلام میکنید تصمیم دارند مجدد در این اکوسیستم سرمایهگذاری کنند این کار را زیر چتر سرآوا انجام خواهند داد یا به صورت شخصی در این حوزه سرمایهگذاری میکنند؟
قاعدتا زیر چتر سرآوا نمیتواند باشد. یک زمانی سرآوا با تعدادی از سهامداران خود تصمیم گرفت که با همدیگر به یک قله یا به سمت مقصدی مشخص حرکت کند. طبیعتا وقتی همه میخواهند به یک مقصد بروند، تمام فرازوفرودهایش را میدانند و آن را انجام میدهند، چراکه میخواهند به آن قله که مثلا دماوند است برسند. اکنون سالهای زیادی از شروع کار سرآوا و رسیدن به قله گذشته است، در حال حاضر عدهای میخواهند به قله دیگری برسند، پس در این شرایط همه نمیتوانند در یک مسیر حرکت کنند و برخی باید از ماشین قبلی پیاده شوند. بنابراین این توقع که همه سهامداران قبلی همچنان باید در همان ماشین سرآوا به سرمایهگذاریشان ادامه دهند، به نظر من توقع زیادی است. 12 سال از زمان تأسیس سرآوا گذشته است؛ 12 سالی که کشور این همه تلاطم داشته و فضای اقتصاد کلان بالا و پایینهای زیادی را تجربه کرده است.
ای کاش شرایط به شکلی پیش میرفت که میتوانستیم سرآوا را ادامه دهیم، واقعا سرآوا یک نماد ارزشمند و یک سرمایه نمادین در کشور ماست، ولی این یک واقعیت است که الان سهامداران سرآوا همهشان به سمت یک قله قصد حرکت ندارند و طبیعتا گزینه پیشرویشان ممکن است این باشد که باید از این ماشین پیاده شوند و هرکدام با ماشین دیگری یا حتی افراد دیگری که خارج از سرآوا بودهاند، به مسیرشان ادامه دهند.
پس با این توضیحات سرآوا قرار است منحل شود؟
منطقا هنوز هیچ تصمیمی نگرفتیم، قاعدتا در این زمینه باید در مجمع تصمیمگیری شود. انحلال خیلی تصمیم بزرگی است، ولی میتواند یکی از سناریوهای پیشرو باشد.
سناریوهای دیگر چه خواهد بود؟
اجازه دهید در مورد سناریوهای بعدی در مجمع به نتیجه برسیم. تا امروز خیلی بیشتر درگیر اجرا و خارجشدن از شرکتها بودهایم، ولی همین الان در هیئتمدیره درباره سناریوهای پیشرو بحث میشود و ما دوباره این سناریوها را به مجمع خواهیم برد و در مورد آن تصمیمگیری میکنیم. این حق سهامدارهاست که اگر بخواهند، مجموعه را منحل کنند یا با تغییر ساختار، آن را ادامه دهند. ممکن است یکی از سهامداران یا بعضی از سهامداران حاضر باشند سرآوا را از سایر سهامدارها بخرد و همچنان به کار آن ادامه دهند. فکر میکنم در افق چهار پنج ماه آینده این تصمیم در مجمع ما گرفته خواهد شد و هر چیزی که سهامداران تصمیم بگیرند، طبعا معنیاش این خواهد بود که به نفع بیشتر سهامداران است.
* این مصاحبه پیش از برگزاری مجمع سهامداران سرآوا انجام شده است. مجمع این شرکت هفته گذشته برگزار و در نهایت پیشنهاد انحلال سرآوا از سوی سهامداران رأی نیاورد.