نهادی صنفی برای دفاع از رؤیا
به تعداد آدمهای دنیا آرزو وجود دارد؛ اما اگر بخواهیم از میان این آرزوها، چند آرزوی مشترک بین تقریبا تمام انسانها را نام ببریم، قطعا بازیگرشدن یا بهتر بگوییم علاقه به دیدهشدن یکی از این آرزوهاست.
مائده کریمیان-کارشناس حقوق هنر: به تعداد آدمهای دنیا آرزو وجود دارد؛ اما اگر بخواهیم از میان این آرزوها، چند آرزوی مشترک بین تقریبا تمام انسانها را نام ببریم، قطعا بازیگرشدن یا بهتر بگوییم علاقه به دیدهشدن یکی از این آرزوهاست. میل سیریناپذیر انسانها به توجه، تعدادی از این آدمها را به کلاسهای بازیگری میکشاند. تصویر قشنگ و محالی که از این رؤیا در کلاسهای بازیگری ترسیم میشود، اساسا کاری میکند که تا سالها میل به توجه و دیدهشدن هنرجوها را با صرف حضور در کلاس و با چشمانداز رسیدن، ارضا میکند و البته جیب بسیاری از کارگردانها و استادان و رؤسای آموزشگاهها را نیز پرپولتر! به درستی که رؤیافروشی، بهترین تجارت دنیاست و شاید بتوان گفت یکی از بزرگترین بازارهای رؤیافروشی را باید در کلاسهای بازیگری یافت. از میان هزاران هنرجویی که ورودیهای این کلاسها هستند، تعداد انگشتشماری شانس ورود به عرصه بازیگری را با یک سکانس یا در بهترین حالت چند سکانس پیدا میکنند و چالش اصلی دقیقا در این مرحله شروع میشود و هنرجو را در مواجهه با یک بیم و امید قرار میدهد! امید برای نزدیکترشدن رؤیا و بیم و نگرانی برای روبهروشدن با قراردادی که تهیهکننده نه با نگاهی هنری بلکه با دید کاسبکارانه در مقابل هنرجو قرار میدهد. اولین جملهای که معمولا هنرجوهای کمتر دیدهشده و به عبارت بهتر سلبریتینشده، با آن روبهرو میشوند، جملهای با این مضمون است که «بودجه کافی نداریم!». این جمله برای یک نوهنرجو شاید در ابتدا منطقی به نظر برسد، اما درست جایی غیرمنطقی بودنش به چشم میخورد که در بسیاری اوقات قراردادی را در مقابل هنرجو برای امضا میگذارند که مبلغ دستمزدی در آن پرداخت شده و اعلام میشود که در واقع پرداخت نشده است!
قراردادهای بازیگری، گذشته از عموماتی که عموم قراردادها دارند، بخشهایی خاص و مرتبط با حرفه بازیگری را نیز به خود اختصاص میدهند که در بسیاری از اوقات به تحدید حقوق بازیگر و دخالت در زندگی شخصی او نیز منجر میشود. به عنوان مثال فعالیتهای هنرجو در شبکههای اجتماعی را دستخوش تعهداتی میکند که مستقیما ارتباطی به نقش او در پروژه مربوطه ندارد یا هنرجو را ملزم به تبلیغ سریال یا فیلم مذکور میکنند و یا هنرجو باید دریافت پولی را رسید کند که هیچگاه دریافت نکرده اما در مقابل تعهد به پرداخت خسارت در صورت ترک پروژه و مواردی از این دست را امضا میکند.
عدم توازن قدرت میان تهیهکنندگان و بازیگران نوچهره راه اعتراض هنرجویان را به هر نحوی بسته است. در واقع بسیاری از تهیهکنندگان، کارگردانانی هستند که بدون هیچ نظارتی از هنرجویان هرطور که بخواهند بازی میگیرند و به دلیل خیل عظیم متقاضیان ورود به این عرصه، نهگفتن به آنان مساوی است با حذف و جایگزینی متقاضی دیگر! این ناتوانی نوهنرجویان در دفاع از حقوق حرفهای خویش به سبب چالشهای پیشگفته ضرورت وجودی نهادی صنفی را که مدافع حقوق این گروه از هنرمندان باشد، بیش از هر حوزهای پررنگ میکند. شاید این ابهام مطرح شود که از گذشته تاکنون نهادهایی مانند خانه سینما برای احقاق حق بازیگران و هنرمندان وجود داشته و دلیلی بر ایجاد نهادی جدید نیست که در پاسخ به این ایراد باید گفت با توجه به سابقه و پیشینهای که از عملکرد این نهاد میتوان دید، به نظر میرسد تمرکز آن بیشتر روی بازیگران و هنرمندان حرفهای و به بیان درستتر چهرهشده است و وجود نهادی متمرکز بر گروه هنرمندان نوچهره که پایههای توازن قدرت و عدم سوءاستفاده از هنرمندانی با سابقه کم یا کمتر شناختهشده را استحکام بخشد، ضروری به نظر میرسد. امید است با تشکیل و ایجاد چنین نهادی در جهت احقاق حقوق این گروه از هنرمندان، این مسیر سخت و پرچالش هموارتر و راه برای شکوفایی هرچه بیشتر استعداد هنرجویان علاقهمند بازتر شود. مسیر رسیدن و دستیابی به ثمره تلاشها براساس تواناییها و به دنبال آن تحقق حقوق حقه آنها در یک سیر منطقی باشد و در نهایت هیچ نابرابریای سد راه رسیدن به رؤیای هیچ هنردوست و هنرمندی نباشد.