من زنم و حق کار دارم
روایتی نامعلوم از مجوز کار زنان مهاجر در ایران
داستان محرومیت مهاجران از حداقل حقوق شهروندی، لایههایی عمیقتری از آنچه در ظاهر به نظر میآید دارد. محرومیتهایی که بدون توضیح خاصی تا به امروز گریبان دختران و زنان مهاجر در ایران را گرفته است. اگر زیست مهاجران در ایران با محدودیتهایی مواجه است، زنان و دختران مهاجر برای اشتغال و کار با محدودیتهایی بیشتر مواجه هستند. ممنوعیت مطلق کار برای بخش بزرگی از مهاجران ساکن در ایران که دختران و زنان افغانستانی هستند، مسئلهای است که از نظرها مغفول مانده است.
فاطمهسادات موسوی، کارشناس مهاجرت اندیشکده دیاران: «من هیچجوره امکانش نیست برگردم کشورمون، اینجا متولد شدم. کارکردن جزء معمولیترین حقوقمون باید باشه. باید یه راهی باشه که در کنار زندگی عادیمون اجازه کار داشته باشیم».
اینها جملات پایانی در گفتوگو با سمیه (اسم مستعار) است؛ داستان محرومیت مهاجران از حداقل حقوق شهروندی، لایههایی عمیقتری از آنچه در ظاهر به نظر میآید دارد. محرومیتهایی که بدون توضیح خاصی تا به امروز گریبان دختران و زنان مهاجر در ایران را گرفته است. اگر زیست مهاجران در ایران با محدودیتهایی مواجه است، زنان و دختران مهاجر برای اشتغال و کار با محدودیتهایی بیشتر مواجه هستند. ممنوعیت مطلق کار برای بخش بزرگی از مهاجران ساکن در ایران که دختران و زنان افغانستانی هستند، مسئلهای است که از نظرها مغفول مانده است. وضعیت زنان و دخترانی که برای تحصیل، اشتغال و مشارکت در اجتماع به ایران مهاجرت کردهاند و نیز دخترانی که در همین کشور تحصیل میکنند و برای تأمین نیازها (بهخصوص شهریه و...) به منبع درآمد نیاز دارند، دور از سیاستگذاری صحیح است. ترکیب محدودیتهای مهاجرت و جنسیت برای زنان مهاجر افغانستانی آنها را از مشارکت در اجتماع ایران بهطورکامل کنار میگذارد.
پس از تسلط دوباره طالبان و سیل مهاجرتی از کشور افغانستان، ایران نزدیکترین مقصد برای سکونت، کار و زندگی برای زنان و دختران افغانستانی شده است. پیشینه حضور مردم افغانستان به سالهای دور برمیگردد و امروز نسل دوم و سوم این مردم در ایران زندگی میکنند.
طبق آخرین آمارهایی که کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل درباره موج مهاجرتی به ایران پس از طالبان منتشر کرده، 36 درصد خانوادههای تازهوارد از افغانستان به ایران زن-سرپرست هستند. به دلیل سیاستهای ضدزن طالبان و اعمال قوانین محدود و ممنوعکننده بسیار بر زنان، بعید به نظر نمیرسد که شاهد مهاجرت دختران و زنان بدون مرد یا خانواده و... نیز باشیم. از طرف دیگر اکثر مهاجران زن ساکن در ایران زیر ۳۰ سال هستند و از نسل دوم و سوم مهاجران به شمار میآیند. درحالحاضر حدود 757 هزار نفر از اتباع افغانستانی در چارچوب نظام آموزشی ایران، اعم از آموزشوپرورش و آموزش عالی، در حال تحصیل هستند که بخش بزرگی از این آمار را دختران به خود اختصاص میدهند. با ممنوعیت تحصیل دختران در افغانستان این آمار در حال افزایش است. همه این آمار و ارقام نشانگر حضور و نقشآفرینی زنان و دختران افغانستانی در جامعه ایران است. زنان و دخترانی که قوانین اجازه اشتغال رسمی به آنان نمیدهد.
فاطمه که یک سال از فارغالتحصیلیاش گذشته از محدودیتهای بازار کار میگوید:
«من حقوق خوندم اینجا، بهترین دانشگاه ایران یعنی دانشگاه تهران درس خوندم. ولی اینجا قانونشه که اگه بخوای وکیل بشی، باید ایرانی باشی حتما. بقیه آزمونها مثل دفتر اسناد رسمی و بانک و کلا استخدامیها هم برای ما ممنوعه. من نمیدونم باید چیکار کنم دقیقا؟! هرجام میرم برای کار میگن کارت کار نداری و اگه بفهمن جریمهمون میکنن... من برای چی درس خوندم اگه نتونم کار کنم؟».
قانون کار و رویه درباره اتباع خارجی
قوانین کار ایران درباره اتباع خارجی در مواد 121-129 و 181 قانون کار و بند ج ماده 11 قانون بخشی از مقررات دولتی و آییننامه اجرائی ماده 129 خلاصه میشود.
بر اساس ماده 120 قانون کار مهاجران و پناهندگان نمیتوانند در ایران مشغول به کار شوند، مگر آنکه اولا دارای روادید ورود با حق کار مشخص بوده و ثانیا مطابق قوانین و آییننامههای مربوط پروانه کار دریافت کنند و در این قانون برای عدهای نیز تسهیلاتی مقرر شده است. ماده 122 قانون کار وزارت کار و امور اجتماعی را مجاز بر صدور، تمدید و تجدید پروانه کار افراد ذیل کرده است:
تبعه بیگانه حداقل مدت 10 سال مدام در ایران اقامت داشته است.
تبعهای که دارای همسر ایرانی باشد.
مهاجران کشورهای بیگانه خصوصا کشورهای اسلامی و پناهندگان سیاسی به شرط داشتن کارت معابر مهاجرت و یا پناهندگی و پس از موافقت وزارتخانههای کشور و امور خارجه.
همچنین در سال 1400 براساس ماده 181 قانون کار تصویب شد هر کارفرمایی که بهصورت غیرمجاز از نیروی کار خارجی استفاده کند یا در مشاغلی بهجز شغل تعیینشده در پروانه کار اقدام کند، به پنجبرابر حداقل دستمزد یعنی چهارمیلیون و ۴۲۵ هزار و ۸۲۵ ریال برای هر روز اشتغال جریمه میشود.
فرزانه که در شرکتی خصوصی مشغول به کار است میگوید: «ما چهار سال یه جایی کار میکردیم، یکی از مشتریان به مشکل خورد با شرکت، رفت به اداره کار گزارش داد دو نفر افغانستانی تو این شرکت کار میکنن. از اداره کار اومدن برای بازرسی، ماهم به دروغ گفتیم 10ماهه کار میکنیم. اونام 257 میلیون شرکت رو جریمه کردن».
مهاجران افغانستانی در ایران مدارک اقامتی متفاوتی دارند، دارندگان کارت آمایش (از سال 1379 تا 1381) یا گذرنامه خانواری، میتوانند درخواست پروانه کار بدهند. دارندگان این پروانه کار مشمول ماده 122قانون کار هستند.
افراد دارای گذرنامه اقامتی (توریستی، سیاسی و ...) نیز درصورت نیاز کارفرما میتوانند درخواست مجوز کار بدهند. دانشجویان دارای گذرنامه تحصیلی حق کارکردن ندارند و در صورت تخلف پاسپورت آنها باطل میشود. پس از پایان تحصیلات و تبدیل پاسپورت تحصیلی به پاسپورت کاری اجازه تحصیل ندارند.
سمیه که مدرک کارشناسی مدیریت مالی خود را گرفته و بهدنبال دریافت مجوز کار بوده میگوید:
«به من گفتن باید ویزای کاری بگیری، اینجوری اجازه تحصیل نداری. اما من میخوام کار کنم تا بتونم تا ارشد بخونم، اگه قرار باشه اجازه درسخوندن نداشته باشم، مفت نمیارزه. دیگه بیخیالش شدم».
دانشجویان مهاجر (یا بینالملل) برای تأمین حداقلهای زندگی و پرداخت شهریه، خوابگاه، کتاب و... به شغلی امن نیاز دارند که به نظر میرسد قوانین ایران این مهم را در نظر نگرفته است.
افرادی که بهتازگی وارد ایران شدهاند و برگه سرشماری دارند، در طرح جدید تعیین وضعیت شغلی مردان اتباع خارجی شرکت کردهاند تا برای مجوز کار آنان تصمیمگیری شود.
در رابطه با تعداد مهاجران شاغل در ایران هم آمار درستی در دست نیست؛ چراکه بخش غیررسمی فعال و اطلاعات کافی در این مورد وجود ندارد. طرح تعیین وضعیت شغلی مردان اتباع خارجی تا پایان اردیبهشت 1402 ادامه دارد و تا این لحظه ٤٢٠ هزار و ۵۰۷ نفر اطلاعاتشان در سامانه جامع اشتغال اتباع خارجی وزارت ثبت و درباره تعداد ١٢٨هزارو ٩٠ نفر تصمیمگیری شده است.
در گذشته نیز در اطلاعیه صدور و تمدید پروانه کار، از سرپرست و فرزندان ذکور (مردان) خانوار دعوت میشد که نشان از نادیدهگرفتن زنان مهاجر در روند اجرائی است.
زنان مهاجر کجای این قانون هستند؟
در قانون کار خبری از محدودیت درباره اشتغال زنان مهاجر نیست. در دستورالعملها و آییننامهها نیز نه از لفظ مردان استفاده میشود و نه زنان از استثنائات دسترسی به حق کار به شمار میروند. درحالیکه در سرشماریها و اطلاعیهها از مردان دعوت میشود و در لیست مشاغل مجاز اتباع، عناوین شغلیای نوشته شده که زنان حتی اگر بخواهند هم بعید است کارفرما اجازه دهد. بااینهمه، زنان دارای کارت آمایش بعد از حضور در دفاتر کفالت یا اداره کار با ممنوعیت روبهرو میشوند.
سمیه که فارغالتحصیل رشته مدیریت مالی است و زبان تدریس میکند، از تجربهاش میگوید:
«من با خیال اینکه سالها قبل خواهرم تو کادر اداری آموزشگاه کار میکرد و بیمه هم شده بود، رفتم اداره بیمه، برای بیمه و... اقدام کردم، یه آقایی اونجا گفت: من تا حالا ندیدم به کسی مجوز کار بدن، مگه رشتهت پزشکی و پیراپزشکی باشه. بعدش رفتم اداره کار یه آقای دیگهای بود که خیلی هم رفتارش بد بود، گفت: به خانوما مدرک نمیدیم. یا باید سرپرست خونواده باشی یا بدسرپرست».
شرط نداشتن برادر، پدر بازنشسته و نانآور خانواده بودن از دیگر مواردی است که زنان در مسیر دریافت کارت کار با آن مواجه شدهاند.
تنها اعلام رسمی از سمت مدیر کل اشتغال اتباع خارجی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در سال 93 است که گفته: بهکارگیری و اشتغال بانوان اتباع خارجی بهعنوان خدمه یا عناوین دیگر در منازل مسکونی غیرقانونی است؛ اما نه دلایل آن مشخص شد و نه محدوده آن. آنچه مشخص است، این است که ممنوعیت اشتغال زنان مهاجر در ایران غیرقانونی است و براساس سلیقه شخصی تصمیم گرفته میشود.
صابره که فارغالتحصیل رشته پرستاری است و یک سالی میشود به دنبال گرفتن مجوز کار در بیمارستانی است که اعلام نیاز خود را برای نیروی کار اتباع اعلام کرده، از رفتار یکی از کارمندان وزارت بهداشت میگوید: «یه آقایی بود تو وزارت بهداشت، خیلی سنگ مینداخت جلوی پای ما، یه بار گفت: تو اتباعی برای چی میخوای کار کنی؟ بشین تو خونه یا میگفت: ما نیرو نمیخوایم برو سیستانوبلوچستان. درحالیکه من میدونستم دوستام و پرستارای دیگه تو بیمارستان دارن به خاطر نبودن نیرو، له میشن زیر فشار کاری».
کار خانگی؛ نیروی کار ارزانتر
بیتوجهی به اشتغال قانونی زنان افغانستانی آنها را در معرض نابرابری مضاعف در مقایسه با دیگر مهاجران قرار میدهد. در نتیجه به صورت رسمی وارد بازار کار نمیشوند. موقعیت تبعیض چندگانه، نداشتن حقوق شهروندی، تبعیض معمول مربوط به جنسیت در فرهنگ، خانواده و قانون، وابستگی اقتصادی، تعلق به طبقه فرودست اجتماع، تفاوتهای قومی و نژادی موجب روبهروشدن آنان با نوعی طرد و ننگ اجتماعی میشود. آنان به خدمات اجتماعی مانند بیمه دسترسی ندارند، بازار کار رسمی را از دست میدهند و فرصت مشارکت اجتماعی را ندارند.
مهاجرت و جنسیت دو متغیر مرتبط با اشتغال غیررسمی است. مهاجران افغانستانی در ایران اصولا به دو دسته مردان مجردی که برای کار به ایران آمدهاند و مردانی که با خانواده (زن و کودک) به قصد زندگی دائمی به ایران آمدهاند، تقسیم میشوند؛ اما با طولانیشدن وضعیت افغانستان و حضور دوباره طالبان، هم مهاجرت زنان به قصد تحصیل و زندگی بیشتر شده، هم نسل دوم و سوم به سنی رسیدهاند که مستعد حضور در جامعه و شاغلشدن هستند. نسلی که در این کشور تحصیل کرده و حرفهای را کسب کردهاند. زنان افغانستانی ساکن در ایران یا بیسوادند و سواد اندک دارند یا دانشجو و فارغالتحصیلاند. معضلات ناشی از مهاجرت مانع بزرگی در مسیر پروژههای توانمندسازی زنان دسته اول است. وابستگی مالی به مردان در میان این زنان نهتنها موجب افزایش محرومیت آنان میشود، بلکه میزان نقشآفرینی و قدرت تصمیمگیری آنان را نیز کاهش میدهد. ممنوعیت اشتغال زنان و شرط سرپرست خانوار بودن برای آنان باعث شده بسیاری از این افراد به کار خانگی و روزمزد روی بیاورند.
کارهایی مانند خیاطی، کاردستی، بافتن فرش و گلیم، میخصافکنی و... . هرچند جنبههای مثبتی برای زنانی که تا پیش از این بهعنوان یک عضو غیرفعال (از نظر اقتصادی و نه جنبههای اجتماعی و تربیتی) معرفی میشدهاند، داشته است و نگرشی مثبت به خود را ایجاد میکند، به دلیل ویژگیهای کار خانگی مانند توافق بدون قرارداد، ناامنی شغلی، تماموقتبودن، فقدان ارتباط با همکاران و... زمینه سوءاستفاده کارفرمایان غیرمنصف را
فراهم میآورد.
ریحانه درباره کار خیاطی که مادرش انجام میداد، میگوید: اسمش کیسهست ولی چون باید تمیزتر دوخته بشه، خیلی زمان میگرفت. برشزدن هزار تا کیسه و دوختنش، دونهای دو تومن واقعا ظلمه. صبح تا شب باید مشغول باشی، سر وقت تحویل بدی و از بیرونیام بهتر بدوزی».
محبوبه هم از تفاوت قیمت فروش کالا در بازار و پولی که به خیاطها در خانه میدهند گفت:
«یکی، دو سال پیش لباس ورزشیای که 300، 400 تومنه تو بازار به ما میگفتن بدوزید دونهای هفت تومن. اصلا درآمدی نداره؛ ولی زحمتش خیلی زیاده».
ویژگیهای اجتماعی و اقتصادی زنان مهاجر دسته اول، مانند فقر، محدودیت خروج از خانه، مهارت پایین و تحصیلات اندک و اقامت غیرقانونی، آنها را در موقعیتی قرار میدهد که بهعنوان نیروی کار ارزان منتظر و حرفشنو تعریف شوند. زنانی که چنین وضعیتی دارند، بخشی از نیروی ذخیره کار را تشکیل میدهند و کارفرمایان با استفاده از چنین وضعیتی و با فقدان حمایت قانونی از زنان کارگر مهاجر میتوانند شرایط خود را با کمترین مانعی به آنها تحمیل کنند و زنان مجبورند شرایط کارفرما را به تمامی قبول کنند.
زهرا در ایران متولد شده، تحصیلات دبیرستان را تمام کرده و به دلیل ازدواج در همان سن و بچهدارشدن ادامه تحصیل نداده، وضعیت نامتعادل کار همسرش و علاقه خودش به کار باعث شده به کار در خانه روی بیاورد: «من تو دبیرستان کلاس زبان میرفتم، به درجه استادی رسیده بودم. ول کردم یه مدت به خاطر ازدواج و... بعد که خواستم برم تدریس کنم و استخدام شم، بعضی آموزشگاهها اصلا اجازه کار نمیدادن. میگفتن شما غیرقانونی هستید؛ مگه این کارت آمایشا قانونی نیست؟! یه جاهایی هم میگفتن بیمهت نمیکنیم و کلا حقوق کمتری پیشنهاد میدادن».
زهرا قید تدریس را میزند و ترجیح میدهد در خانه کار کند: «با خودم گفتم خب همین درآمد رو با خیاطی و کفشدوزی درمیارم. تازه خونه پیش بچهم هم هستم؛ ولی نه، الان اینایی که برامون کار میارن برای هر کفشی شندرغاز بهت نمیدن. این زمان رو شوهرم بیرون بذاره سه برابر درمیاره».
از معدود مشاغل زنان تحصیلکرده فعالیت در سمنهای حوزه مهاجران، پژوهشگری، معلمی در مدارس خودگردان و فعالیتهای هنری و رسانهای و... است و در موارد محدود فارغالتحصیلان رشتههای پزشکی، پرستاری و مامایی در درمانگاهها و مطب شخصی مشغول به کار هستند.
جمعبندی
به نظر میرسد سیاستگذاری اشتغال برای اتباع در ایران معطوف به مردان است و زنان در قوانین و بازار کار ایران نادیده گرفته شدهاند. برای مهاجرانی که از زندگی در فقر و ناامنی اقتصادی و... فرار کرده و به دنبال زندگی نسبتا متعادلی هستند، داشتن کار و منبع درآمد از ضروریات است. ممنوعیت کار برای زنان مهاجر در ایران و نداشتن فرصت به همان صورت محدودی که برای مردان مهاجر وجود دارد، هیچگونه وجه قانونی، اخلاقی و اجتماعی ندارد. پیامد این ممنوعیت، اشتغال زنان مهاجر به صورت غیررسمی است که خود زمینهای برای محرومیت و طرد بیشتر از جامعه است. وضعیت اقتصادی در شرایط کنونی به صورتی نیست که در یک خانواده فقط یک فرد (سرپرست خانوار) بتواند ابتداییات یک زندگی را فراهم کند. منطق حاکم بر ممنوعیت اشتغال برای زنان مهاجر، هرچه هست، از سیاستگذاری بازگشت مهاجران به کشور خودشان تا نادیدهگرفتن زنان به صورت کلی، مسئلهای است که پیامدهای آن نه برای جامعه میزبان و نه مهاجران ساکن در آن مناسب نیست. بسیاری از جوانان بهویژه دختران افغانستانی به دلیل همین ممنوعیت اشتغال راهی کشورهای اروپایی میشوند و مسیر غیرمتعارف قاچاق و... را انتخاب میکنند. درحالیکه کشور ایران در بسیاری از مشاغل و حرفهها به نیروی ماهر نیاز دارد. اینکه آیا سیاستگذاری اشتغال تأثیرپذیر از پیشفرضهای حاکم بر مردم ایران است و در نظر آنان زنان افغانستانی تنها خانهنشیناند یا تمایل و اجازه برای کار در بیرون را ندارند، خود مسئله مهمی است که جای کار دارد؛ اما 50 سال از حضور مهاجران افغانستانی (زنان و دختران) میگذرد و نسل دوم و سوم آنان، اجازه کار (حتی به همان صورت محدود و لیستشده) را از اولیهترین حقوق خود بهعنوان یک مهاجر یا پناهنده میدانند. نمیتوان کار و مزایای آن را سلب کرد و منتظر
پیامدهای منفی آن نبود.