|

تئاتر شهر تهران همچون یک زیرساخت اجتماعی

تئاتر شهر که در آغاز دهه 50 خورشیدی جای عمارت فرسوده کافه بلدیه را گرفت، به آن درجه از اهمیت و شایستگی رسید که روایتگر بخشی از تاریخ شهر تهران و هنر نمایش باشد. این بنای معظم و زیبا فرصتی یافته است تا در شهری اسیر ترافیک درهم‌پیچیده و مردمانی گرفتار در غم نان، نشانه‌ای باشد از اهمیت و جایگاه هنر و معماری در زندگی شهری پایتخت ایران‌زمین.

تئاتر شهر که در آغاز دهه 50 خورشیدی جای عمارت فرسوده کافه بلدیه را گرفت، به آن درجه از اهمیت و شایستگی رسید که روایتگر بخشی از تاریخ شهر تهران و هنر نمایش باشد. این بنای معظم و زیبا فرصتی یافته است تا در شهری اسیر ترافیک درهم‌پیچیده و مردمانی گرفتار در غم نان، نشانه‌ای باشد از اهمیت و جایگاه هنر و معماری در زندگی شهری پایتخت ایران‌زمین. آنچه تئاتر شهر را از دیگر بناهای پیرامون خود متمایز می‌کند، گشودگی و دعوت‌کنندگی آن است، این استوانه عظیم و چشم‌نواز گویی مخاطب را به درون خود فرا می‌خواند تا در لذت هنر و تماشای نمایش شریک شود. ئئاتر شهر از زمره فضاها و بناهایی است که هر نوع تعامل با آن، چه یک نگاه ساده باشد و چه مشارکت در فعالیت‌های هنری، در مخاطب حسی خوشایند ایجاد می‌کند. شگفت اینجاست که این بنا با وجود عظمت و افراشتگی، تحقیرکننده نیست. اگر قرار بود برای ایجاد یک زیرساخت اجتماعی به معنای فضایی که آدم‌ها را به دوستی و پیوند دعوت می‌کند، در این نقطه از شهر تهران عمارتی ساخته شود، شاید چیزی بهتر از این خانه نمایش شهر وجود نداشت.

خوبی تئاتر شهر این است که در دل تهران قرار دارد، همچون برخی از همتایان خود در محله‌های ثروتمندنشین نیست، جاهایی که گذر مردمان فقیر و کم‌چیز به آنجا نخورد. اگر خیابان انقلاب را به عنوان یک خط جداکننده تمایز طبقاتی-فضایی تهران در نظر بگیریم، این بنا خواسته یا ناخواسته در آن بخشی از شهر قرار گرفته که جایگاه کمتربرخوردارهاست. درست است که دست‌های مردم این نقطه از شهر خالی است، اما آنها با تئاتر شهرشان مهربان بوده‌اند، آن را دوست داشته‌اند و به آن افتخار کرده‌اند. ممکن است گاهی آدم غافلی از سر ناچاری آتشی هم در سرمای زمستان کنار دیوارهای آن روشن کرده باشد، اما در مجموع آسیبی که از ناحیه مردم عادی به این بنا وارد آمده، در مقایسه با ساخت‌وسازهای پیرامون از سوی افراد و سازمان‌های خاص، چه در روی زمین و چه در زیر زمین، ناچیز است. پس مسئله مردم نیستند و باید پرسید چرا مقامات مربوطه قصد کرده‌اند تا حصاری پیرامون تئاتر شهر بکشند؟ آنها می‌خواهند با محصورکردن تئاتر شهر دقیقا از چه چیزی محافظت کنند؟

فضاهای شهری تهران بیش از اندازه سرشار از عوامل مزاحم و آلوده‌کننده‌های بصری است؛ انواع دیوارها، تابلوها، چراغ‌ها، پیش‌آمدگی‌ها، سیم‌کشی‌ها و... . حال چرا باید در این شهر شلوغ عامل مزاحم دیگری را اضافه کرد، آن هم به تئاتر شهر، جای شگفتی دارد. مسئله دیگر این است که حصارکشی معنی ممانعت از ورود همگان و تقسیم آدم‌ها می‌دهد. حصار نیاز به دروازه و دروازه‌بان دارد، حس ناامنی در محیط می‌پراکند، فضای حصارکشی‌شده حکایت از جامعه‌ای تقسیم‌شده دارد، معتبرها و بی‌اعتبارها، شایسته‌ها و ناشایسته‌ها، مقبولین و مطرودین، این معنای اجتماعی حصارکشی است و نیت سازندگان آن هرچه باشد، تبعیض و اختلاف را میان آدم‌ها ایجاد می‌کند و بر تمایزات موجود دامن زده، جلوه‌ای فضایی-مکانی از آن را آشکار می‌سازد. همه این‌ها در حالی می‌خواهد انجام شود که تئاتر شهر به عنوان یک زیرساخت اجتماعی به خوبی وظیفه خود را در دل یک پارک قدیمی انجام می‌دهد. شاید لازم باشد درباره مفهوم زیرساخت اجتماعی در اینجا توضیحی کوتاه داده شود. زیرساخت اجتماعی مفهومی است که در چند سال گذشته در سراسر دنیا مورد توجه جامعه‌شناسان شهری، سیاست‌گذاران، برنامه‌ریزان، مدیران و فعالان مدنی قرار گرفته است. این مفهوم اشاره به فضاها، مکان‌ها، برنامه‌ها و امکاناتی دارد که مکان‌های زیست جمعی را در اختیار آدم‌ها و اجتماعات برای تعامل، گفت‌وگو، همکاری و شراکت قرار می‌دهند. پیامد مثبت چنین زیرساختی انسجام و همبستگی اجتماعی و افزایش توسعه اقتصادی اجتماع محلی است. از آن جایی که زیرساخت اجتماعی نقش مهمی در ایجاد جامعه‌ای منسجم، تاب‌آور و پایدار دارد، کمتر سیاست‌گذار و برنامه‌ریز شهری است که بتواند نسبت به آن بی‌توجه باشد. در تعریفی ساده «زیرساخت اجتماعی ترکیب به‌هم‌وابسته‌ای از تسهیلات، مکان‌ها، فضاها، برنامه‌ها، پروژه‌ها، خدمات و شبکه‌هایی است که استاندارد زیستن و کیفیت زندگی را در یک اجتماع محله‌ای حفظ کرده و بهبود می‌دهد». به عبارت دیگر زیرساخت اجتماعی همچون چسبی است که اعضای اجتماع را کنار هم نگه می‌دارد. اما زیرساخت اجتماعی چه اهمیتی دارد؟ مدافعان بحث زیرساخت اجتماعی به نقش مهم و روشن آن در پیشبرد شکوفایی اقتصادی و بهبود کیفیت زندگی در کنار دیگر محرک‌های اقتصادی سنتی رشد همچون سرمایه انسانی، نوآوری، بازارهای رقابتی و زیرساخت فیزیکی اشاره دارند. با این حال اما مهم‌ترین سودمندی زیرساخت اجتماعی، نگه‌داشت زندگی مدنی است. زیرساخت اجتماعی منبع حیاتی زندگی جمعی و بخشی از حس مکان و هویت است. این زیرساخت پرورش‌دهنده هویت‌های محلی، فخر به مکان و اطمینان و بِه‌زیستی مردم محلی است. در کنار اهمیت این دارایی‌ها برای دورنمای اقتصادی یک مکان؛ آنها زیربنای حس احترام متقابل و انسجام اجتماعی را شکل می‌دهند که برای سلامت کارکرد زندگی مدنی و مشارکتی جامعه ضروری است. اگر بخواهیم مهم‌ترین ویژگی‌های زیرساخت‌های اجتماعی را نام ببریم، باید بگوییم آنها امکان تکرار تعاملات اجتماعی را می‌دهند، فاقد کنترل‌های رسمی هستند یا سطح کنترل از بالا در آنها بسیار نازل است، گستره آنها الزاما روشن نیست، طردکننده نیستند و درِ آنها به روی همه باز است؛ درواقع ترکیب مکان، فضا، سازمان و خدمات است. تئاتر شهر، خواسته یا ناخواسته، در دل یک پارک قدیمی، این شانس را پیدا کرده است که در منطقه‌ای نه‌چندان مرفه و شلوغ همچون یک زیرساخت اجتماعی عمل کرده و فضایی برای زندگی جمعی و حیات مدنی فراهم کند. این عمارت به خاطره جمعی تهرانی‌ها وارد شده و تکه‌ای مهم از آن را تشکیل داده است. تئاتر شهر دارایی جمعی تهران است و محصور کردن آن بخش عمده‌ای از این دارایی را نابود می‌کند. در گذر سال‌ها زیرساختی اجتماعی پدید آمده، از سرمایه‌های فضایی-اجتماعی تهران، محصورکردن بخشی از این زیرساخت، معنایش تفکیک و تمایز میان آدم‌هایی است که از این فضا بهره می‌گیرند.