|

سکوت کاوشگر جودت

محمدرضا جودت، معمار، هنرمند، معلم و اندیشمند معاصر یک‌سره ذهن بود و دست و یک دنیا سکوت سازنده و بالنده. آنچه شاگردان و همکاران و دوستانش و شاید حتی خانواده‌اش از او به یاد دارند، شنونده‌ای متفکر و مسئول است که پیش از هر سخن بسیار می‌اندیشید و آرامش شگرفش پرده‌ای بود بر هیاهوی درونی و همیشگی. سکوتش کاوشگر و پذیرا بود و شگفتا که بی‌کلام پیامش را به طیف وسیع و متنوع مخاطبان خودانگیخته‌اش منتقل می‌کرد.

سکوت کاوشگر جودت

بزرگ بود

و از اهالی امروز بود

و با تمام افق‌های باز نسبت داشت

محمدرضا جودت، معمار، هنرمند، معلم و اندیشمند معاصر یک‌سره ذهن بود و دست و یک دنیا سکوت سازنده و بالنده. آنچه شاگردان و همکاران و دوستانش و شاید حتی خانواده‌اش از او به یاد دارند، شنونده‌ای متفکر و مسئول است که پیش از هر سخن بسیار می‌اندیشید و آرامش شگرفش پرده‌ای بود بر هیاهوی درونی و همیشگی. سکوتش کاوشگر و پذیرا بود و شگفتا که بی‌کلام پیامش را به طیف وسیع و متنوع مخاطبان خودانگیخته‌اش منتقل می‌کرد. تمام کسانی که چنین پایدار ردای متانت به تن می‌کنند،‌ منفذی پنهان به بیرون دارند که علی‌رغم خویشتنداری بسیار، هیجان درونشان را بر نزدیکانشان باز می‌نمایانند و این منفذِ محمدرضا جودت، ‌دستان هنرمندش بودند.

دستانی استخوانی و قدرتمند با مفاصلی برجسته که پیش از به سخن درآمدن صاحبشان ابهام‌ها، نقدها، هم‌رأیی‌ها، پرسش‌ها، امیدها و یأس‌های وی را به نمایش می‌گذاشتند؛ آنجا که در هوا می‌چرخیدند یا زیر چانه‌اش می‌نشستند یا فنجان قهوه را به گردش در می‌آوردند و یا از همه مهم‌تر قلم را در میان خود می‌فشردند... تا جایی که از لرزش دست‌خط، فواصل میان کلمات و فشار نوشته بر کاغذ می‌شد غوغای درونش را به نظاره نشست... و با وجود نهادینه‌شدن و نهادینه‌ساختن پیشرفت در خویش و اطرافیان، وفادارانه تا واپسین روزها قلم را به رایانه واگذار نکرد؛ آخر او مدرنیته را در ذهن داشت، بیش از آنکه جامه مدرنیسم یا مدرنیزاسیون به بر کُند. او بی‌ادعا و بی‌پیرایه در اندیشه و عمل مدرن و معاصر بود و این سادگی، وارستگی و پویایی را تا آخرین لحظات حفظ کرد، بدون آنکه فرسودگی یا تعصب، زنگار زمان‌زدگی را بر دامان تفکرش بنشاند.

آن دستان، نظم را از عینی‌ترین مراتب آن تا ذهنی‌ترین ساحت‌ها می‌جستند و می‌ساختند و بر هم می‌زدند تا نظمی نوین بیافرینند؛ میز کار و برنامه زندگی‌اش همان‌قدر منظم بود که خط فکری و آثار نقاشی و معماری‌اش؛ نظمی فرایندی که چون منحصر به چارچوب‌های تولید فرآورده نمی‌شد، هویتمند و روزآمد پیوسته جاری بود. دستانی که با تکثیر و توزیع سخاوتمندانه بار این امانت در میان جمعی پرشمار که هر یک از ظن خود یار اوست، اکنون آرمیده‌اند؛ گرچه خاطره آنها به مثابه یادگاری جریان‌ساز ماندگار خواهد بود.