جودت؛ آموزگار زیباییشناسی و فلسفه در معماری
در اوایل دهه 70 شمسی دانشکدههای معماری ایران میزبان مباحث نظری پستمدرنیسم و دیکانستراکشن بود. واژگان و مفاهیم نوشنیدهای که در کلاسها و آتلیهها مطرح میشد، برای بسیاری جذاب و در عین حال گنگ و تخمینی مینمود. به ویژه معماریِ موسوم به «دیکانستراکتیویست» که به طور طبیعی با چندین سال تأخیر نسبت به خاستگاه اولیهاش وارد فضای آکادمیک کشورمان شده بود هنوز منبع و مرجع مستند قابل اعتمادی در نظر و عمل برای همگان نداشت.
سیروس جمالی - معمار
در اوایل دهه 70 شمسی دانشکدههای معماری ایران میزبان مباحث نظری پستمدرنیسم و دیکانستراکشن بود. واژگان و مفاهیم نوشنیدهای که در کلاسها و آتلیهها مطرح میشد، برای بسیاری جذاب و در عین حال گنگ و تخمینی مینمود. به ویژه معماریِ موسوم به «دیکانستراکتیویست» که به طور طبیعی با چندین سال تأخیر نسبت به خاستگاه اولیهاش وارد فضای آکادمیک کشورمان شده بود هنوز منبع و مرجع مستند قابل اعتمادی در نظر و عمل برای همگان نداشت. اینکه در نبود اینترنت و شبکههای مجازی رسمی و اجتماعی و نیز دشواری دسترسی به منابع فیزیکی مکتوب و مصور دانشگاهی و بیاطلاعی از بخش عمدهای از سمینارهای بینالمللی، چگونه امکان درک و دریافت چنین نظریاتی در بازه زمانی کوتاهی میتوانست فراهم باشد، بیتردید برای نسل امروز کنجکاویبرانگیز است.
تا آن زمان مباحث مبانی نظری و تاریخ معماری کلاسها غالباً از «ویتروویوس» آغاز و به «معماری متأخر» و در بهترین حالت به اوایل «پستمدرنیسم» ختم میشد. مرجع اولیه دانشجویان در این آخرین مورد هم یا نقل شفاهی اساتید مطلع از موضوع بود یا دیدهها و جُستههای فردیشان که معمولاً چیزی فراتر از فرم را معرفی نمیکرد. چهبسا در دورههایی با اشارهای به ریشههای فلسفی، ادبی و زبانشناختی مکاتب معماری توسط استادی، دانشجویان برای یافتنِ این ریشهها میان کتابهای قطورِ دور از هدف، با ترجمههایی مغلق در چرخه جستوجویی کور و بینشان گرفتار میشدند. نه راهی هموار بود، نه چراغی فرا راه.
در چنین بستری، دو کتاب در فاصله زمانی اندکی در سال 1371 انتشار یافت و به سرعت میان مخاطبان مشتاق دست به دست شد. اولی با عنوان «تو معماری را ترسیم میکنی ولی من آن را میسازم» و دومی به نام «معماری دیکانستراکشن، معماری دیکانستراکتیویست»، هر دو حاصل همت محمدرضا جودت، معماری تیزبین و چندوجهی در حوزه عمل و نظر. او به درستی جای خالی مباحثی از این دست را در آن برهه زمانی تشخیص داد و با برخورداری از روابطی که با محافل معماری داخل و خارج ایران داشت، مجموعهای از نوشتهها و گفتههای مهم این حوزه را فراهم آورد و اقدام به نشر آن کرد.
محتوای کتاب اول، بیشتر طرح مقدمات فکری معماری پستمدرن به همراه ارائه نمونههایی روشنگر در قالب چند مقاله و گفتوگو است. کتاب دوم که به لحاظ بافت محتوایی منسجمتر از کتاب قبلی تدوین شده، بحث دیکانستراکشن و معماری دیکانستراکتیویست را از چند منظر بیان میکند. نوبت و چیدمان مطالب به گونهای است که خواننده بتواند پس از شناخت، مکانیابی و وصل نقاط عطف موضوع مورد بحث، خطی از یک جریان فکری معین را در ذهن خود ترسیم و دنبال کند. در این فرایند، اشارات کلیدی متنوعی به میان آمده است: از کانستراکتیویستهای روس تا دیکانستراکتیویستهای اروپا و آمریکا؛ از ساختارگرایی در زبانشناسی تا شالودهشکنی بعد از پستمدرنیسم؛ از اسلوب فکریِ افلاطون، نیچه، کانت و دکارت تا اندیشههای کییرکگارد، هایدگر، فوکو، دریدا و جِنکس؛ از آثار آیزنمن و زاها حدید و برنارد چومی تا رِم کولهاوس و فرانک گِهری و کوپ هیمل بلاو.
قصد او از این کتاب، البته لزوماً معرفی یا ترویج شیوهها یا مکاتب مورد پسندش نبوده است. جودت این نیاز را شناخته بود که اگر هنرمند یا حرفهمندی «بخواهد» از مکتبی پیروی کند، ابتدا باید آن را بشناسد و به تجربههای اولیهای در آن دست پیدا کند، و باز همینطور است اگر «نخواهد» از آن پیروی کند. این فرصت را باید از ابتدا تا سرحد امکان در فرایند آموزش و بالندگی برایش فراهم کرد. بعد از این مراحل است که سنجش توان فرد برای افزودن بر کیفیت حالت موجود ممکن میشود. در نهایت امکان یا احتمال کشف راهی نرفته متصور میشود.
به استناد نوشتههایش، جودت بر این باور بود که نقش اصلی معماری باید ایجاد دگرگونی در فرهنگ موجود باشد و سهم عمدهای از این نقش بر دوش زیباییشناسی معماری است. از آنجا که ریشه دگرگونی را در حیطه فلسفه میدانست، به دنبال ایجاد این پرسش در اذهان بود که معماری چگونه میتواند (یا چگونه باید) این دگرگونیهای فلسفی را به خدمت بگیرد. با این وصف، بیدلیل نیست که دست به تدوین چنین منبعی برای کمک به آموزش و فرهنگسازی در آن دوره خاص بزند. از این گذشته، او نقاشی چیرهدست بود (و همواره به این هنر ادامه داد) و به عنوان یک معمار حرفهمند برجسته، آثار بسیاری خلق کرد. تجربیات و نتایج درخشانش در تدریس طراحی در دانشگاه نیز بر کسی پوشیده نیست. مجموع همینها در کنار جویایی و پویاییاش باعث شد که در مواجهه با نظریات هنر و معماری بتواند بخشهایی را برای عرضه گزین کند که در عمل نیز به کار طراحان بیاید.
محمدرضا جودت به عنوان معلمی الهامبخش، در تدوین این کتاب نیز شاگردان خود را انتخاب نکرده است. اکنون اگر پس از 30 سال به کتاب نظری بیندازیم، خواهیم دید که روی سخنش با طیفی گستره از مخاطبان آن زمان است: مدرسان معماری، دانشجویان، حرفهمندان عرصه طراحی معماری و شهرسازی، پژوهشگران هنر و فناوری، تاریخشناسان هنر، معماری و مهندسی، نقدنویسان آثار هنری، نقاشان، مجسمهسازان، فلسفهدانان و حتی نویسندگان و شاعران. در این میان نباید زمان تدوین کتاب را از نظر دور داشت. در شرایط زمانیِ خاص و بستر فکری رایج آن دوره کاری ارزشمند، سترگ و ستودنی را شاهدیم. امروز بار دیگر باید به محمدرضا جودت برای همتِ آن روزش تبریک گفت. سعیاش مشکور و یادش گرامی باد.