بازخوانی یک حادثه ملی بعد از ۷ سال
ناگفتههای پلاسکو
صبح پنجشنبه ۳۰ دیماه سال ۱۳۹۵؛ ساعت ۷:۵۲ در طبقات دهم و یازدهم ساختمان تجاری-تولیدی پلاسکو یک جرقه کوچک منجر به آتشسوزیای شد که حدود ۳.۵ ساعت بعد این ساختمان را به کوهی از خاک و فلز تبدیل کرد. جان ۲۲ نفر در زیر آوارهای پلاسکو جا ماند که ۱۶ نفر از آنها آتشنشانهایی بودند که برای اجرای فرمان تخلیه در طبقات مانده بودند. کابوسی که بعد از گذشت هفت سال هر گاه از چهارراه استانبول گذر کنیم، زنده میشود.
صبح پنجشنبه ۳۰ دیماه سال ۱۳۹۵؛ ساعت ۷:۵۲ در طبقات دهم و یازدهم ساختمان تجاری-تولیدی پلاسکو یک جرقه کوچک منجر به آتشسوزیای شد که حدود ۳.۵ ساعت بعد این ساختمان را به کوهی از خاک و فلز تبدیل کرد. جان ۲۲ نفر در زیر آوارهای پلاسکو جا ماند که ۱۶ نفر از آنها آتشنشانهایی بودند که برای اجرای فرمان تخلیه در طبقات مانده بودند. کابوسی که بعد از گذشت هفت سال هر گاه از چهارراه استانبول گذر کنیم، زنده میشود. صدای فریادها و نالهها در حافظه این بخش از شهر ثبت شده و پلاسکوی ۱۴۰۰، آن بنای عظیم سفید که در هر طبقهاش تصویری از یک شهید آتشنشان قاب شده هم نمیتواند یاد آن ساختمان فلزی قدیمی و آن پنجشنبه دلخراش تهران را از حافظهها پاک کند. داستانی که هفت سال است پایان دیماه مرور میشود؛ تصویر گوینده شبکه خبر که بهتزده به دوربین خیره شده و میگوید: «پلاسکو ریخت. متأسفانه با همه تلاشی که آتشنشانان انجام دادند، پلاسکو فروریخت.» در این مدت بارها از حادثه پلاسکو گفته شد که پایتخت مستعد تکرار حوادثی تلخ از این جنس است و در صورت واقعبینی مسئولان نسبت به آنچه از این آتشسوزی به ثبت رسید، میتوان احتمال بروز حوادثی مشابه را کاهش داد.
روز حادثه/جلسه بحران در ساختمان مشرف
داستانهای زیادی بعد از آتشسوزی پلاسکو روایت شد. شورای شهر تهران یکی از جلسات غیرعلنی خود را در کنار یکی از ساختمانهای نزدیک پلاسکو که آن زمان به اتاق فرمان حادثه تبدیل شده بود، برگزار کرد.
احمد حکیمیپور، عضو شورای چهارم شهر تهران درباره ناگفتههای حادثه پلاسکو و جزئیات آن جلسه به «اهالی» میگوید: «به طور کامل موضوعات آن زمان را به خاطر ندارم، اما در ساختمان روبهروی پلاسکو جلسهای گذاشتیم و شورای شهر بررسیهایی انجام داد. نکته اصلی در جلسات این بود که این ساختمان مسائل ایمنی را که باید در ساختمانهای بلند و پرتردد رعایت میشد، انجام نداده و هر نهادی هم که مسئولیت داشت میگفت ما تذکر دادیم و اینها اجرا نکردند. مسئله اصلی این بود که در آنجا از استانداردهای آتشنشانی و ایمنی که لازم بوده در مجتمعهای بزرگ رعایت شود، خبری نبود. از طرفی بحث مالکیت آن و اصنافی که آنجا کار میکردند داستانی طولانی داشت و محل اختلاف بود. عرصه آنجا متعلق به بنیاد مستضعفان بود و سرقفلیهایش برای کسبهای که در آنجا مشغول کار بودند. آنچه به خاطرم میآید این است که در این جلسات موضوعاتی مانند بهموقع رسیدن نیروها، تخلیه بهموقع ساختمان و... مورد بحث قرار گرفت که همه آن در اسناد و گزارشهای بررسیشده موجود است».
حکیمیپور ادامه میدهد: «آقای مسجدجامعی در همان جلسه خیلی تند به مدیریت صحنه انتقاد داشت. امکاناتی به آنجا گسیل شد که آیا با آن حجم از آتش و با توجه به ابعاد قضیه سازگار بود یا نه؟ بهموقع بود یا نه؟ زمان طلایی مورد تأکید بود و اینکه بر اثر تعللهایی که شد، تعداد زیادی از مأموران آتشنشانی جان خود را از دست دادند و این بخش تلخ حادثه بود که بالاخره مسئولان را به فکر واداشت و این برای مدیریت بحران در شهر تهران یک شوک بود».
یک دعوای قدیمی
حکیمیپور یادآوری میکند: «پشت قصه پلاسکو، یک دعوای چندین ساله بود که بنیاد با کسبه آنجا داشت و نمیدانم این بعدا چگونه حل شد یا نشد و بعد از اینکه ساختمان را بازسازی کردند به کجا رسید. یعنی انگار میخواستند آنجا تخلیه و چیز دیگری ساخته شود که آتشسوزی هم به کمک آنها آمد».
حکیمیپور در پاسخ به این پرسش که شاید به همین دلیل هم مدتی شایعه عمدیبودن آتشسوزی پررنگ شد، میگوید: «این گزینهها هم بود ولی تحقیقات درباره این مسائل به گونهای نیست که شورا بخواهد اختیار ورود داشته باشد. شورای چهارم ترکیبی از دو جریان سیاسی بود و گروه همراه شهرداری سریع انتقاد از شهرداری و مدیریت شهری را سیاسی میکردند و عدهای همینطور بیدلیل از مدیریت شهری دفاع میکردند. این بود که به هر مسئلهای انگ سیاسی میزدند. در نتیجه موضوع لوس میشد و عملا این شورا (شورای شهر) به حاشیه میرفت. قطعا دستگاههای مسئول دیگری هم ورود و دقیقتر به آن موضوع رسیدگی کردند، ولی شورا در حد توان خودش گزارشی تهیه کرد که محرمانه و پنهان هم نبود و در جلسه علنی شورا هم ارائه شد؛ قرار شد بعدا مواردی پیگیری شود که دیگر نفهمیدم پیگیری شد یا نه و به کجا رسید. عمر شورای چهارم کفاف نداد و باید دوستان شورای پنجم و شورای ششم پیگیر باشند که بالاخره ملاحظاتی که در آن گزارش آمده و تأکید شده بود، دنبال شود».
غفلت در «زمان طلایی»
احمد مسجدجامعی، عضو شورای شهر چهارم که آن روزها قصد استعفا از عضویت از شورای شهر را داشت و پیگیری این حادثه او را در شورا ماندگار کرد درباره روز حادثه میگوید: «قرار بود فردای همان روز، من به کتابخانۀ ملی بروم و مسئولیت آنجا را عهدهدار شوم؛ اما بهسبب ضرورت پیگیری مسائل پلاسکو، از این مقام انصراف دادم. وقتی آن فاجعۀ بزرگ انسانی در پلاسکو رخ داد، همۀ کشور در همان روز آشفته شد. هنوز ساعتی از فروریختن بنا نگذشته بود که من در مقام یکی از اعضای شورای شهر در محل حاضر شدم و بلافاصله، معاوناول رئیسجمهور را در جریان امر قرار دادم و استاندار در صحنه حاضر شد. ساعتی بعد، شهردار تهران نیز به ما پیوست. هنوز روز به پایان نرسیده بود که ستادی برای پیگیری کارها در همان ساختمانهای اطراف شکل گرفت و مدیران میدانی بحران معرفی شدند، هرچند در «زمان طلایی» غفلتهایی هم رخ داد. درواقع، در «زمان طلایی»، آتشنشانها به داد مردم رسیدند، هرچند پس از حادثه در همان «زمان طلایی»، هماهنگی لازم برای نجات آنها به عمل نیامد. اعلام شد که معاون حملونقل و ترافیک شهردار تهران به عنوان فرمانده میدان، عملیات را هدایت و شهردار تهران نیز به عنوان مدیر، بحران را مدیریت میکرده. پس از حریق و ریزش پلاسکو من در محل حادثه حضور داشتم، اما به جز شهردار منطقه ۱۲ و مدیر کل دفتر شهردار، مسئول دیگری از شهرداری را آنجا ندیدم؛ طوری که احساس کردم حادثه رها شده و بر همین اساس با دولت و استانداری تماس گرفتم و از آنها خواستم که به کمک بیایند و در مدیریت بحران مشارکت کنند. آنچه از حضور شهردار در تلویزیون پخش میشد مربوط به ساعتهای بعد بود نه ساعات طلایی وقوع حادثه».
او بیان میکند که در ساعات طلایی حادثه مجموعه اقداماتی که صورت گرفته نشاندهنده ناتوانی و بیبرنامگی بود مثلا در گزارش تهیهشده از این حادثه آمده بود که برای اطفای حریق در هر طبقه پلاسکو ۴۸۵ متر مکعب آب به طور مستقیم لازم بود، انتقال آب هم از سطح زمین تا ارتفاع ۴۰ متری با تجهیزات آن زمان غیرممکن بود و بر همین اساس با توجه به امکانات موجود استراتژی خنک نگهداشتن ساختمان در دستور کار قرار میگیرد: «درمورد گزارش کمیته ملی و کمیته فنی پلاسکو در مورد تخلیه دیرهنگام آتشنشانان از ساختمان که ۳۱ دقیقه قبل از ریزش ساختمان دستور تخلیه صادر شده، دو شائبه وجود داشت؛ یا اینکه دستور تخلیه صادرشده را شخص دیگری نقض کرده و دستور ماندن داده که این خود نشانۀ ضعف مدیریت است و شائبه دیگر اینکه وسایل ارتباطی به اندازۀ کافی وجود نداشته و دستور تخلیه به عدهای نرسیده، که این هم نشانهای دیگر از ضعف مدیریت بود. به هر حال از اتفاقات تلخ پلاسکو و بهازای هزینهای که ملت و بهویژه پایتختنشینان دادند، تنها چیزی که باقی ماند تجربه بود».
همه مقصرانِ پلاسکو
اقبال شاکری، عضو شورای چهارم شهر تهران و نماینده کنونی مجلس هم این سؤال را مطرح میکند که کاستیهای کار چیست؟ چه آن زمان و چه حالا؟ و به «اهالی» پاسخ میدهد: «دستگاههایی که در مورد ساختمانها وظیفه نظارتی دارند که برحسب کسبوکار و صنف میتوانند دستگاهها و مسئولان متفاوتی داشته باشند، وظیفه خود را به درستی انجام ندادند. اگر ناظران وظایفشان را درست و بهموقع انجام دهند، قطعا این اتفاقات خیلی کم میافتد. من اگر بخواهم به صورت کلان اسم ببرم، این دستگاههای نظارتی از شهرداریها شروع میشوند و به نظام مهندسی و بازرسان وزارت کار و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی برای کسبوکارهای درمانی و بهداشتی، اتاق اصناف برای بازرسی صنفهای مختلف، وزارت راه و شهرسازی برای دوران بهرهبرداری ساختمانها و مبحث ۲۲ ساختمانی و... میرسد. پس میبینید دستگاههای نظارتی متعددی در این ساختمان، هم در مرحله ساخت و هم در مرحله بهرهبرداری آن مسئولیت دارند که این مسئولیتها را بهموقع انجام نمیدهند و کوتاهی و ترک فعل میکنند. این باعث میشود که هرازچندگاهی آن حوادث دوباره تکرار شوند».
او به حادثه آتشسوزی «کلینیک سینا اطهر» اشاره میکند و میگوید: «این آتشسوزی در یک ساختمان کوچک بود که ۱۹ نفر در آنجا جان خود را از دست دادند و دقیقا علت آن هم عدم انجام وظیفه ناظرین بود؛ یعنی بعد از چهار سال که دادگاه مربوطه و مرجع قضائی به این پرونده رسیدگی و درصدهای تقصیر را تعیین کرد، جدا از مالکین که قصور داشتند، بلافاصله بعد از آن وزارت بهداشت مقصر بود. بعد دستگاههای دیگر را هم به ترتیب درصدهایشان تعیین و ابلاغ کرده بود. همان افراد و همان نهادهایی که در متروپل و کلینیک سینا و... مقصرند، در موضوع پیشگیری و ایمنی مسئولیت دارند. تمام این دستگاهها در زمانهایی که اعلام شده، اگر نظارت دورهای برای تمدید یا صدور مجوز و... را درست انجام دهند، به نظر من این اتفاقات نمیافتد. من تأکید میکنم از شهرداریها گرفته تا بقیه، همه موظف هستند وظیفه نظارتی خودشان را درست انجام دهند. الان آتشنشانی حداقل در تهران ساختمانهای بحرانی و پرخطر را مشخص کرده؛ اگر اشتباه نکنم تعدادشان در تهران به حدود ۹۰ ساختمان رسیده است. اگر همین ساختمانها تعیین تکلیف شوند، وضعیت ایمنی ما بهبود پیدا میکند. البته بقیه ساختمانها در مراحل بعدی و سر جای خودش باید به موضوع ایمنیشان رسیدگی شود. اما شما پیگیری کنید ببینید این ۹۰ ساختمان چرا انجام نمیشود؟».
شاکری درمورد اینکه حتی در برابر انتشار نام این ساختمانها مقاومت میشد تا شهروندان خودشان انتخاب کنند که وارد این ساختمان ناایمن بشوند یا خیر، هم میگوید: «اگر نامشان را منتشر کنیم و کاری نکنیم هم سودی ندارد. البته من مدتی پیش در خیابان جمهوری دیدم برای اولین بار بنری در پاساژی با این مضمون زده بودند و خیلیها هم از آن استقبال کردند. اما چه کسی باید این کارها را انجام دهد؟ باید آن دستگاه ناظر اصلی برود با قوه قضائیه یا دادستان تهران هماهنگ کند و بگوید این ساختمان در برابر ایمنسازی مقاومت میکند و آن را مجبور کند به تکالیف قانونی خود عمل کند، بعد بگوید بنر را بزنید. آن هم دستور میخواهد، زیرا پای حقوق عامه در میان است و حتما باید دستور قضائی داشته باشد. برای کسانی که مسئولیت دارند، این ۹۰ ساختمانی که آتشنشانی اعلام کرده، میتواند مبنای حرکت خوبی باشد. ما برای همین ۹۰ ساختمان اگر تعیین تکلیف کنیم، بقیه ساختمانها حساب کار خودشان را میکنند».
مهمترین مسئول کیست؟
شاکری درباره اینکه در زمان بروز بحرانها همه عقبنشینی میکنند و مدعیاند که اخطار و پلمپ کردند اما مالک توجهی نکرد و در این حوادث چه دستگاهی به طور مستقیم باید پاسخگو باشد، میگوید: «من نمیخواهم بگویم که دست شهرداری کاملا باز است، ولی اگر از من بپرسید به نظرم مدیریت شهری نه مقصر، اما اولین دستگاهی است که میتواند دیگران را جمع کند. بقیه قدرت جمعکردن سایر دستگاهها را ندارند. اما شهرداری این قدرت را دارد. به نظر من شهرداری براساس بند ۱۴ ماده ۵۵ قانون شهرداریها (به مواردی از جمله اتخاذ تدابیر مؤثر و اقدام لازم برای حفظ شهر از خطر سیل و حریق و رفع خطر از بناها و دیوارهای شکسته و خطرناک واقع در معابر عمومی و کوچهها و اماکن عمومی و دالانهای عمومی و خصوصی و پوشاندن چاهها و چالهها و... پرداخته است) این قدرت را دارد و قوهای است که میتواند مدیریت کند. نمیخواهم بگویم در این حوادث مقصر است بلکه میتواند شروعکننده باشد و موضوع را مدیریت کند. بنابراین به نظر من به صرف اینکه من عامل اجرایی نیستم یا قدرت قضائی و اجرایی ندارم، خودش را کنار نکشد چون قدرت مدیریت شهری دارد».
او ادامه میدهد: «وقتی ساختمانی تخلف میکند یا عوارض نمیدهد یا تغییر کاربری غیرقانونی میدهند، شهرداری سریع میرود نیوجرسی میگذارد و در ساختمان را پلمپ میکند، جلوی فعالیتهایش را میگیرد و اقداماتی از این دست. معلوم است قوه قهریهای وجود دارد که اگر بخواهد میتواند از آن استفاده کند و مسلط به شهر است. از نظر من باید در این زمینه از شهرداری حمایت کنیم و بگوییم که در مدیریت یکپارچه شهری، یکی از مسئولیتهایی که شهرداری دارد، این است که تکلیف ساختمانهای ناایمن را روشن کند و دستگاههایی که کوتاهی میکنند معرفی شوند. برای مثال بگویند این گزارش را آتشنشانی داده، اگر من بخواهم آن را اجرا کنم، این دستگاهها باید کنار من باشند. من نامه زدم و تقاضا کردم. اینها نمیآیند همکاری کنند».
اولین راهکار
تأکید بر اجرای قوانین موجود راهکار مشترک مقابله با بحرانهای احتمالی پلاسکوهای تهران است. مصطفی بهزادفر، استاد معماری و شهرسازی دانشگاه علم و صنعت، میگوید: «پلاسکو نمونه کوچک ایمننبودن شهر تهران است. مراجعه به قوانین نظام مهندسی، نوسازی شهرسازی و قوانین مربوط به آتشنشانی نشان میدهد مهمترین نکته برای پیشگیری از بروز بحرانهای مشابه پلاسکو اجرای قوانین موجود است. اولین راهکار تقویت سازههای ساختمانهای قدیمی و پرخطر شهری همچون پلاسکو، در طول دوره عمر آنها است، نه تخریب یا جابهجایی. ساختمان پلاسکو در زمان خود مناسبترین و بهترین ساختمان به لحاظ ویژگیهای فنی و مهندسی بوده است، اما نکتهای که سبب شده پلاسکو و دیگر ساختمانهای قدیمی شهر هماکنون به بحرانی بیخ گوش تهران بدل شوند، آن است که ساختوساز در کشور ما فقط تا مرحله بهرهبرداری مورد توجه قرار میگیرد. در همه کشورهای دنیا برای ساخت تمامی ساختمانها پنج مرحله طی میشود؛ مرحله نخست اعلام نیاز به ساختمان و مکانیابی آن است. دومین مرحله طراحی نهایی معماری و طراحی سازه است. مرحله سوم اجرای پروژه است که به طور عام به آن اجرا اطلاق میشود. در این مرحله یک گروه به نام پیمانکار و گروه دیگر به نام ناظر و مانیتورینگ بر روند اجرای پروژه نظارت دارند. مانیتور فردی است که معماری نقشههای دوفاز و سازه را طراحی میکند. مرحله چهام بهرهبرداری نام دارد. به این معنی که در این مرحله روند اجرای پروژه تمام میشود و ساختمان به صورت کامل به مرحله بهرهبرداری میرسد. در ایران این گمان وجود دارد که پس از مرحله بهرهبرداری روند ساختوساز به طور کامل به اتمام میرسد. این در حالی است که در تمام دنیا مرحله پنجم ساختوساز یکی از مهمترین مراحل ساختوساز است. این مرحله به فارسی «رسیدگی» یا «تعمیر و نگهداری» ترجمه شده است و در ایران با وجود قوانین جامع به راحتی توسط مالکین به فراموشی سپرده میشود و گمان میکنند ساختمان بعد از بهرهبرداری تمام میشود. در حال حاضر بسیاری از ساختمانهای قدیمی در بسیاری از کشورهای دنیا همچون انگلستان که بیش از صد سال از عمر آنها میگذرد حداقل شش بار رسیدگی و مرمت میشوند؛ چراکه سازه یک ساختمان همچون بدن یک انسان برای سالم و زندهماندن نیاز به رسیدگی دارد. ساختمان پلاسکو در طول عمر ۵۴ ساله خود حداقل باید یک بار مورد مرمت قرار میگرفت».
هفت سال از آن ظهر دلهرهآور میگذرد، پلاسکوی ۱۴۰۰ افتتاح شده و کسبوکارها در آن مستقر شدهاند، شاید این ساختمان جدید که به گفته متولیان ساختش نکات ایمنی در آن به خوبی رعایت شده است، جای پلاسکوی قدیم را پر کرده باشد، اما همچنان پلاسکو نماد آسیبپذیری ساختمانهای بلندمرتبه تهران در زمان بحران است؛ نماد بیتوجهی به قوانین و نادیدهگرفتن نظرات کارشناسی و غلبه مدیریت هیجانی و احساسی بر مدیریت نظاممند و برنامهریزیشده بحران در صحنه.