زمستان و رجعت به خورشید
زمستان هست و نیست. بودن زمستان دروغ است یا نبودنش حاصل عملکردها؟ درختان خزاندیده، جامه درانیده و عریان گشتهاند و منتظر سوزی زمستانی هستند تا خواب عمیق را در جانشان فرو نشاند. شاید تهیدستی زمستان این سالها از برودت و بارش، حاصل همدردی ننهسرما برای نادارهایی است که هر سال دغدغه سختی زمستان را داشتهاند.
مهدی دهقانمنشادی
زمستان هست و نیست. بودن زمستان دروغ است یا نبودنش حاصل عملکردها؟ درختان خزاندیده، جامه درانیده و عریان گشتهاند و منتظر سوزی زمستانی هستند تا خواب عمیق را در جانشان فرو نشاند. شاید تهیدستی زمستان این سالها از برودت و بارش، حاصل همدردی ننهسرما برای نادارهایی است که هر سال دغدغه سختی زمستان را داشتهاند. زمستان، نامش هست اما حال و هوایش نیست. حال و هوایش هم که باشد، نگرانی است. نگرانی از سرما و سردی خانهها و محیط کار عوام. اگر زمستان سردیاش را بازیابد و موج سرما از راه برسد، بیم غافلگیری میرود. اگر سرما، سایهاش را بر سر کشور گستراند و شبکه انرژی کشور یاری نکند، چه خواهد شد؟ هیچ! اگر زمستان، زمستان شود و ناتوانی سر تا پای شبکه انرژی کشور را فرا گرفت، ناگزیریم رجعت به خورشید را پیش گیریم و توسل جوییم به گرمایش به سبک گذشتهمان؛ در آفتاب نشستن و آفتابگیری. دهه 60 را تصور کنید که شبکه گاز کمکم به شهرها میرسید و نفت سفید و گازوئیل، سوخت غالب زندگی مردم بود. مثل همیشه در نقطه حساسی از شرایط کشور قرار داشتیم؛ جنگ بود و پس از آن بازسازیهای بعد از جنگ. فراوردههای نفتی کم بودند و بیشتر اوقات سهمیهبندی و صف انتظار وجود داشت. خانوادهها مجبور بودند مصرف سوخت خود را هوشمندانه مدیریت کنند. وسایل گرمایشی فقط در ساعاتی از شبانهروز روشن بودند. اینکه خاموشی مشعل وسایل گرمایی، موقتی بود یا روشنایی آن، بستگی به استطاعت مالی خانوادهها داشت. برنامه زندگی اغلب خانوارها در مدیریت سوخت، ایجاب میکرد تا در زمان خواب شبانه، وسایل گرمایشی خاموش شوند و گرمای زیستی زیر لحافهای کلفت و چندلایه، دمای آسایش را تأمین کند. صبحهنگام، مشعلها دوباره روشن میشد و فضای خانه را گرم میکردند. در روزهای آفتابی در صورتی که خانواده میتوانست از گرمای رایگان خورشید بهره گیرد، خاموشی دوباره مشعلها فرا میرسید. خاصیت گلخانهای در اتاقهای رو به آفتاب باعث میشد امواج کوتاه خورشیدی وارد اتاق شوند و بعد از جذب، به علت اینکه امواج بلند توانایی خروج نداشتند، فضای اتاق را گرم کنند. پس، باشندگان خانه از انرژی خورشیدی کمک میگرفتند و گرما در جانشان میخزید. خورشید خانم با ننهسرما آشنایی دیرینهای داشت و مرحمتش را همیشه ارزانی زیردستانش میکرد. ابرها اگر گذرشان بر آسمان میافتاد، بسته به سخاوتشان میباریدند و اگر چیزی در چنته نداشتند زود عبور میکردند و روی خورشید را نمیپوشاندند. فرش پهنکردن در گوشه حیاط یا ایستاده و نشسته آفتابگرفتن در سرمای زمستان، رسم کهن ایرانیان بود تا از نوازشهای خورشید خوب بهره ببرند. در آن روزهای کمبود و محدودیت سوختیکه سوز و سرما و بارشهای زمستانی اتفاق میافتاد، مردم با همزیستی و تعامل با طبیعت، سختی را از سر میگذراندند. اما از آن زمان حدود چهار دهه گذشته و گذر روزها تغییرات زیادی را به وجود آورده است. با وجود تغییرات گسترده در فناوریها، فرهنگ، جامعه و روحیات مردم، یک چیز تغییر نکرده و آن «شرایط حساس کنونی» است. شرایط حساس ادامهدار در این چند دهه باعث شده تا سرمایهگذاری در زیرساختهای تأمین سوخت به سختی تأمین شود و گاز و برق مصرفی مردم به میزان کافی در شبکه جریان نیابد. در کنار تغییرات به وجود آمده در ساختار جامعه، پدیدارشدن نقاب بر چهرهها و کمرنگشدن صداقت بین مردم، ننهسرما با ما نامهربان شده و از بخشش سرما و بارندگی خود بر سر مردم سرزمین دریغ میورزد. عمو نوروز نیز وظیفه شورانگیز بهاری خود را چندان با علاقه انجام نمیهد. تنها خورشید خانم است که در تابستان و زمستان بر شور و حرارت خود افزوده است و اگر حال و هوای زمستانی حاکم شود که در دست و بالش سوز و سرما باشد، شاید پناهگرفتن زیر گیسوان طلایی خورشید خانم، آنهم بدون توجه به استعاره مؤنثی آن، ما را از دغدغه کمبود سوخت و سرمای زمستانی نجات دهد.