|

آفت سوئیسی توسعه

نگاهی به خطای شناختی ایرانی‌ها درباره‌ خودشان و دیگران

بی‌شک برای شما هم پیش آمده که این عبارت «اینجا سوئیس نیست» را از زبان دیگران شنیده باشید یا حتی خودتان به کار برده باشید؛ آن‌هم در موقعیتی که انتظار می‌رفت کاری به‌خوبی پیش برود یا رسیدگی به موضوعی به‌خوبی پیش برود یا نظمی برقرار باشد یا اقدامی درست صورت گیرد، اما هیچ‌کدام رخ نداده است.

حسن فتاحی: 

اینجا سوئیس نیست

بی‌شک برای شما هم پیش آمده که این عبارت «اینجا سوئیس نیست» را از زبان دیگران شنیده باشید یا حتی خودتان به کار برده باشید؛ آن‌هم در موقعیتی که انتظار می‌رفت کاری به‌خوبی پیش برود یا رسیدگی به موضوعی به‌خوبی پیش برود یا نظمی برقرار باشد یا اقدامی درست صورت گیرد، اما هیچ‌کدام رخ نداده است. در چنین شرایطی که کاری پیش نمی‌رود و بی‌نظمی یا آشفتگی یا فساد کاری-مالی-اداری رخ می‌دهد و کسی می‌گوید این چه وضعی است، یکی از پاسخ‌ها همین عبارت «اینجا سوئیس نیست» است. در کنار این عبارت نادرست، عبارت دیگری که زیاد می‌شنویم «اینجا ایران» است. در این یادداشت کوتاه با عبارت دوم کاری ندارم و رئوس سخنم درباره عبارت نخست است که هم از زبان مردم کوچه و بازار می‌شنویم و هم در خفا و پنهانی از زبان سیاست‌مداران پرمدعا. آخرین‌باری که من این عبارت را شنیدم، دو روز پیش بود. در یک گفت‌وگوی تلفنی با استاد پیشین و همکار امروزم، از روند فرسایشی رسیدگی به پرونده دادگاه‌مان می‌گفتم که چطور در سایه‌ نبود سلامت اداری و مافیای روابط ناسالم هشت سال است که درگیر هستیم. استادم اولین جمله‌ای که گفت این بود: پسر، تو فکر کردی اینجا سوئیس است! صد بار گفتم جمع کن برو. با خودم اندیشیدم چرا ما ایرانی‌ها دوست داریم مدام از سوئیس بگوییم و چرا برای نمونه نمی‌گوییم «اینجا ایران دوره هخامنشی نیست» تا نشان دهیم چیزی سر جای خودش نیست. در این یادداشت کوتاه می‌خواهم دو چیز را نشان دهم. نخست اینکه اساسا قیاس سوئیس با ایران نادرست است. دوم اینکه این قیاس رفتاری توسعه‌ستیزانه و حتی ناخواسته ایران‌ستیزانه است.

 سوئیس کجاست؟

سوئیس کشوری در قلب اروپاست. سامانه حکمرانی آن فدرالی است و از تعدادی کانتون که چیزی شبیه به استان‌هاست، تشکیل شده. این کشور در محاصره خشکی است و به آب‌ها راهی ندارد. مساحت این کشور 42 هزار کیلومتر مربع و باشندگان آن کمتر از 9 میلیون نفر است. سوئیس کشوری چند‌زبانه است و آلمانی و فرانسوی و ایتالیایی و رومانش اصلی‌ترین‌ها هستند. این کشور به لحاظ شاخص‌های توسعه بسیار رتبه خوبی دارد و برخی از مهم‌ترین نهادهای بین‌المللی مانند دفتر اروپایی سازمان ملل و صلیب سرخ و چند جای دیگر در سوئیس است. درآمد سرانه مردم و کشور سوئیس بسیار بالاست و این کشور تا حد ممکن تلاش کرده از تنش سیاسی دور باشد. برای ایرانی‌ها سه چیز سوئیس پررنگ است. یکی بانک‌های سوئیس که به باور ایرانی‌ها برخی از افراد سرشناس پول‌های‌شان را در بانک‌های امن و سربه‌مُهر سوئیس می‌گذارند. دیگری زیست‌بوم و کوه‌ها و دشت‌ها و روستاهای زیبای سوئیس است که دل هر بیننده‌ای را آب می‌کند و سومی هم دموکراسی و نظم حاکم در این کشور است. کمتر ایرانی را می‌توان یافت که نشنیده یا نگفته باشد که در سوئیس برای همه‌ چیز، همه‌پرسی می‌کنند یا اینکه کلیپی از جاده‌های سوئیس در دل رشته‌کوه‌های آلپ را با صداگذاری از بانوان هنرمند مانند حمیرا و هایده، نشنیده باشد. در وصف سوئیس حتی برخی گفته‌اند این کشور به جز کوه و شکلات و ساعت چیزی ندارد؛ اما ببینید از چه تراز بالای زندگی برخوردارند. در پایان باید به این نکته اشاره کنم که سوئیس پیشینه‌ای کمی بیش از 700 سال دارد و تاریخ تأسیس آن را در حدود سال‌های 1300م. می‌دانند.

 ایران کجاست؟

ایران سرزمینی است که در کنار یکی، دو کشور دیگر جهان، از کهن‌ترین سرزمین‌ها، تمدن‌هاست و نخستین دولت-نفان/ملت جهان. ایران امروز که چنان غرق مشکلات است که نامزدهای ریاست‌جمهوری آن واژه‌هایی مانند فلاکت اقتصادی و مشکلات معیشتی از زبان‌شان نمی‌افتد و با نشان‌دادن نمودارهای تورم، یکدیگر را متهم می‌کنند، همان سرزمینی است که در توصیف آن فیلسوف سیاسی نام‌بردار آن، زنده‌یاد جواد طباطبایی گفته: ما ملت بودیم، زمانی که در دنیا ملت معنا نداشت و کشور بودیم، زمانی که بگرت/کانسپت کشور در جهان وجود نداشت. ایران کشوری است که در دل منطقه‌ای پرآشوب با نام خاورمیانه است و تاریخ بلندبالایی دارد. کشوری است که خاک از دست داده، بارها اشغال شده و سقوط کرده، اما کماکان ایستاده است. تازیان جاهل و مغولان خشن بر آن تاخته‌اند اما جملگی نتوانسته‌اند ایران را که دیرین و کهن است، از پای درآورند؛ اگرچه زخم‌های‌شان استخوان‌شکن بوده است. قصدم نه ارائه‌ آمار سوئیس است و نه مقایسه‌ نادرست دو کشور. هدف این است که نشان دهم از بیخ و بن با دو کشور متفاوت از هم روبه‌رو هستیم و سوئیس‌نبودن ایران خاستگاهش نشناختن ایران است. در عصر مدرن کشورها را با شاخص‌ها، مانند شاخص‌های اقتصادی و توسعه مقایسه می‌کنند، نه با یکدیگر.

 آفت سوئیسی

نخستین ایراد آفت سوئیسی یا همان جمله «اینجا سوئیس نیست» این است که در دل خود این پیام را می‌رساند که «همین است که هست» و ایران هرگز سوئیس نمی‌شود (یعنی هرگز آن نظم و ساختار و زیبایی را نخواهد داشت) و باید این نکته را بدیهی شمرد و پذیرفت. در‌حالی‌که چنین نیست و ایران می‌تواند با تکیه بر داشته‌های غنی‌اش، بر این روزگار سخت چیره شود. ایراد دوم «ریز دیدن» ایران است. کشور سوئیس با تمام خوبی‌هایی که دارد، بسیاری از چیزهایی را که تمدن ایران دارد، نداشته است. برای نمونه تعداد شاعران ایرانی را ببینید. اینکه کشوری نویسنده و شاعر کم دارد، نقص نیست؛ بلکه هدف این است که نشان دهم ایران را در مقایسه با سوئیس ریز نبینیم. سوئیس هم یک‌شبه به این نقطه از توسعه نرسیده است. اساسا کل اروپا یک‌شبه به این توسعه دست نیافته است. تاریخ اروپا از سویی با دستاوردهای بزرگی مانند رنسانس/نوزایی و موسیقی و ادبیات و قانون گره خورده و از سوی دیگر استعمار و جنگ‌های خونین درون و بیرون ‌قاره‌ای. در‌این‌میان سهم برخی کشورها مانند آلمان و فرانسه و بریتانیا بیش از سوئیس است. چه در دستاوردها و چه در جنگ‌ها. ایراد سوم «توسعه‌ستیزی و ایران‌ستیزی» این جمله است. شاید بسیاری از گویندگان این جمله چنین اندیشه‌ای نداشته باشند؛ اما چنین عبارت‌هایی به قول محسن رنانی، معلم اقتصاد و توسعه، مانند جوک‌های قومیتی است که ناخودآگاه تیشه به ریشه توسعه می‌زند، سبب کاهیدن اعتمادبه‌نفس و غرور ملی-میهنی می‌شود. در ایران زنان زودتر از سوئیس حق رأی به دست آوردند و در همین ایران خودمان زمانی که قانون مشروطه تصویب شد و در زمان خودش -و البته هنوز هم- پیشرو است، در سوئیس هم مشکلات زیادی وجود داشت. جان کلام اینکه ایران را با سوئیس یا هیچ کشور دیگری مقایسه نکنیم. ایران را باید با ایران مقایسه کرد و با شاخص‌های جهانی استاندارد. پاسخ به این پرسش که چرا عقب ماندیم و چرا چنین شدیم، در «حسرت سوئیس» و مقایسه با آن نیست. پاسخ در میان خودمان است و آموختن از کل جهان و پیش‌رفتن به سوی توسعه که سازگار با محیط و مردم ایران باشد.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها