|

نگاهی به رمان «ارکستر اقلیت‌ها» اثر چیگوزی اوبیوما

ادبیات آفریقا روایت روان‌زخم است

رمان «ارکستر اقلیت‌ها» اثر چیگوزی اوبیوما، نویسنده‌ اهل نیجریه و استاد دانشگاه در رشته‌ نویسندگی خلاق در دانشگاه‌های آمریکا، به دست خانم لی‌لی فرهادپور ترجمه شده و در نشر اگر چاپ و از اوایل سال 1403 راهی بازار کتاب شده است.

ادبیات آفریقا روایت روان‌زخم است

دکتر سید‌ شهاب‌الدین ساداتی*

 

رمان «ارکستر اقلیت‌ها» اثر چیگوزی اوبیوما، نویسنده‌ اهل نیجریه و استاد دانشگاه در رشته‌ نویسندگی خلاق در دانشگاه‌های آمریکا، به دست خانم لی‌لی فرهادپور ترجمه شده و در نشر اگر چاپ و از اوایل سال 1403 راهی بازار کتاب شده است.

  

 نگاهی کوتاه به زندگی‌نامه‌ چیگوزی اوبیوما

چیگوزی اوبیوما سال 1986 در جنوب غربی نیجریه به دنیا آمد. دو رمان او به نام‌های «ماهی‌گیران» (2015) و «ارکستر اقلیت‌ها» (2019) نامزد جایزه‌ بوکر شده‌اند. او از کودکی جذب آثار اسطوره‌های یونان و نویسندگان بریتانیایی مثل ویلیام شکسپیر، جان میلتون و جان بانیان شد. اوبیوما خودش به تامِس هاردی، چینوآ آچه‌به و ولادیمیر ناباکوف به‌عنوان مهم‌ترین تأثیرات در سال‌های نخست زندگی‌اش اشاره می‌کند. او از سال 2021 تا 2024 میلادی دانشیار دانشگاه نبراسکا-لینکلن در ایالات متحده آمریکا بود و نویسندگی خلاق تدریس می‌کرد. اوبیوما سال 2024 تدریس در دانشگاه جورجیای آمریکا را آغاز کرده است.

 نگاهی به خلاصه‌ رمان «ارکستر اقلیت‌ها»

«ارکستر اقلیت‌ها» رمانی است که کیهان‌شناسی ایبو (Igbo) را با رئالیسم عاطفی و روان‌شناختی نافذ ترکیب می‌کند تا یک تراژدی را به خواننده خود ارائه دهد که در‌عین‌حال هم کلاسیک و هم معاصر باشد. شخصیت اصلی رمان یعنی چی‌اِن‌اونسو (Chinonso) یا با اسم مسیحی سولومون (Solomon) یک مرغدار تنها، بی‌هدف و فروتن است. زندگی او ناگهان در یک شب تغییر می‌کند، زمانی که دختری را از خودکشی‌کردن منع می‌کند. چی‌اِن‌اونسو عاشق آن دختر به نام اِندالی (Ndali) می‌شود. اِندالی دانشجو است و به‌زودی یک داروساز می‌شود. او در خانواده‌ای ثروتمند و با‌نفوذ متولد شده است. در‌حالی‌که چی‌اِن‌اونسو یک شریک باهوش، دوست‌داشتنی و فداکار در اِندالی می‌یابد، اعضای خانواده اِندالی با ازدواج آنها موافق نیستند و می‌کوشند چی‌اِن‌اونسو را بترسانند و تحقیر کنند. با وجود محافظه‌کاری‌های اِندالی، چی‌اِن‌اونسو تصمیم می‌گیرد تمام دارایی‌های خود را بفروشد تا در قبرس شمالی تحصیل کند، به این امید که تحصیل در خارج از کشور و گرفتن مدرک مهندسی از اروپا به او امکان دسترسی به معاش محترمانه‌تر و ورود به طبقه‌ خانواده‌ اِندالی را بدهد. اما وقتی متوجه می‌شود که از سوی دوستش جامیک (Jamike) با پولی که او برای پرداخت هزینه‌های ثبت‌نام در دانشگاه و محل اقامتش در قبرس به جامیک داده، فریب خورده است، نقشه‌های او به‌ هم می‌ریزد. این تنها آغاز مشکلات چی‌اِن‌اونسو است. او از نظر جسمی و روحی زخمی و تشنه‌ انتقام از جامیک می‌شود. این رمان به دنبال بازگشت او به نیجریه و ناتوانی او در رها‌کردن گذشته است که منجر به نابودی همه‌ چیزهایی می‌شود که برایش عزیز است.

 

«ارکستر اقلیت‌ها»: یک تراژدی

با ارجاع به تعریف ارسطو درباره «تراژدی»، باید گفت که تقدیر و سرنوشت، شخصیت‌های دیگر یا عوامل خارجی باعث و بانی سقوط چی‌اِن‌اونسو نیستند. اشتباه در تصمیم‌گیری یا قضاوت نادرست از دلایل مهم سقوط شخصیت اصلی رمان هستند. تقدیر تلخ چی‌اِن‌اونسو نتیجه‌ اعمال و اتخاذ تصمیمات نادرست خودش است.

 «ارکستر اقلیت‌ها»: یک رمان پسامدرن

با ارجاع به تعریف ژان فرانسوا لیوتار (1998-1924)، عصر پسامدرن دوره‌ بی‌اعتبارشدن یا مرگ «فراروایت‌ها» (meta-narratives) است. در رمان «ارکستر اقلیت‌ها» به‌وضوح به سپری‌شدن دوره‌ «پدران پیر» در فرهنگ ایبو و همچنین ناباوری به مسیحیت اشاره می‌شود؛ نسل جدید در کشور نیجریه دیگر همانند پدران و مادران خود نیستند. شکل و ساختار روایی رمان «ارکستر اقلیت‌ها» بسیار جالب است، زیرا کاملا از طریق چی (chi) یا روح نگهبان چی‌اِن‌اونسو روایت می‌شود که می‌خواهد اعمال خود را برای چوکوو (Chukwu) یا همان خدای برتر در کیهان‌شناسی ایبو توضیح دهد. نویسنده از طریق حافظه‌ طولانی چی، گذشته را به زمان حال پیوند می‌دهد. چی قادر است اعمال میزبان فعلی خود را به میزبان‌های گذشته پیوند دهد. این به نویسنده این امکان را می‌دهد که با کنار هم قرار‌دادن روایت‌های پسااستعماری، پیشااستعماری و بردگی، تشابهاتی را ترسیم کند و حسی از تداوم ایجاد کند.

 «ارکستر اقلیت‌ها»: رمان شخصیت

«ارکستر اقلیت‌ها» رمان شخصیت است، اما خبری از رشد و باروری در شخصیت اصلی نیست. رمان به‌ویژه بر روی دو شخصیت تمرکز می‌کند، اما رشد و باروری در شخصیت‌های اصلی به‌ویژه چی‌اِن‌اونسو در رمان نداریم. تنها با حرکت رفت‌وبرگشتی چی‌اِن‌اونسو در بدبختی و ثباتِ زودگذر روبه‌رو هستیم. اگر از دیدگاه مذهبی بخواهیم به این رمان بنگریم و آن را تحلیل کنیم، رنج‌های چی‌اِن‌اونسو هیچ شباهتی با مصائب مسیح ندارند. بر‌خلاف مسیح، چی‌اِن‌اونسو چیزی را نمی‌بخشد؛ به‌همین‌دلیل هم به رستگاری نمی‌رسد. از این نظر اِندالی هم شخصیتی شبیه چی‌اِن‌اونسو دارد و او هم به رستگاری نمی‌رسد، چون نمی‌تواند چی‌اِن‌اونسو را ببخشد. از دیگر موارد مهم، ماهیت واقع‌گرایانه‌ رمان «ارکستر اقلیت‌ها» است. این رمان رئالیستی یا واقع‌گرایانه است، چون ایزدان ایبو هیچ دخل و تصرفی در اصل ماجرا ندارند و با مشاهده‌ رنج‌های چی‌اِن‌اونسو یا اِندالی اقدامی نمی‌کنند.

 مهاجرت و تجربه‌ پسااستعماری

«ارکستر اقلیت‌ها» رمانی درباره مهاجرت اسف‌بار است. رمان اوبیوما را می‌توان با دیدگاه پسااستعماری نیز مطالعه کرد، چون به‌وضوح به تجربه‌ استعمار و دوران برده‌داری و پس از آن اشاره می‌کند. رمان «ارکستر اقلیت‌ها» همچنین به اروپا به‌عنوان جایی ایدئال برای تحصیلات و با استانداردهای بالاتر برای زندگی در ذهن افرادی همانند چی‌اِن‌اونسو اشاره می‌کند (چیزی که جز توهم نیست، سفر به اروپا برای چی‌اِن‌اونسو یک کابوس دردناک است). چی‌اِن‌اونسو به‌عنوان یک سوژه‌ استعمارشده و منزوی به تصویر کشیده شده است. اما بد نیست به‌ عنوانِ رمان نیز بپردازیم. «ارکستر اقلیت‌ها» درباره‌ زجر‌کشیدن شخصیت‌های به‌ حاشیه رانده‌شده به‌عنوان قربانیان ساختار قدرت است. ناله و زاری پرندگان استعاره‌ای برای تمام مردم به حاشیه رانده‌شده است. به اعتقاد هومی بابا (استاد دانشگاه هاروارد)، تجربه‌ مهاجرت به‌عنوان یک تجربه‌‌ پسااستعماری، کُنشی «ترجمانی» (Translational) است، زیرا مهاجر (چی‌اِن‌اونسو) مرتب در حال ترجمه بین دو دنیا است. ترجمه تنها ترجمه زبانی یا متنی نیست؛ بلکه ترجمه بین دو نظام نشانه‌ای (نمادین) قبرس شمالی و نیجریه نیز هست. به بیانی روشن‌تر، جایگاه مهاجر در تنش بین دو نظام نشانه‌ای است. چی‌اِن‌اونسو در حرکتی پاندولی‌شکل، مرتبا از سرزمین میزبان (قبرس شمالی) به‌ سوی سرزمین مادری (نیجریه) حرکت می‌کند و مجددا به سرزمین میزبان بازمی‌گردد. او بازنوشته‌ نظام‌های نشانه‌ایِ سرزمین مادری و سرزمین میزبان است. چی‌اِن‌اونسو تبدیل به هویتی می‌شود که خود تبدیل به یک متن ترجمه‌شده است.

چی‌اِن‌اونسو یک مترجم ناموفق است. به‌ اعتقاد هومی بابا، این ترجمه هیچ‌گاه کامل و بی‌کم‌وکاست نیست. عمل ترجمه دارای نقصان همیشگی است، به این معنی که هیچ‌ چیز یا هیچ کلمه‌ای معادل هیچ‌ چیز یا هیچ کلمه دیگری نیست. چی‌اِن‌اونسو هیچ‌ وقت به درک درستی از قبرس شمالی نائل نمی‌شود. سفر به اروپا برای او برابر با نابودی است. چی‌اِن‌اونسو، هم یک مترجم ناموفق و هم یک متن ترجمه‌شده‌ ناقص است. به اعتقاد بابا، متن ترجمه‌شده همیشه ردپای متن اصلی یا متون دیگر را در خود دارد. چی‌اِن‌اونسو همیشه در یک موقعیت آستانه‌ای قرار دارد. ترجمه، آشنا‌کردن امر ناآشناست؛ کاری که چی‌اِن‌اونسو هیچ‌گاه قادر به انجام آن نیست؛ بنابراین به اعتقاد بابا ترجمه گریزناپذیر و تنها چیزی است که در اختیار داریم. به عبارتی دیگر، ترجمه معادل و هم‌معنی «ادراک» می‌شود؛ امری که برای چی‌اِن‌اونسو محال است.

 

روان‌زخم (تروما) در ادبیات سیاه‌پوستان

واژه‌ روان‌زخم (تروما) تقریبا بین سال‌های ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۰ میلادی به مباحث روان‌شناسی وارد شد. دکتر زیگموند فروید اولین کسی بود که تروما با ریشه لاتینی‌اش را که به معنای «جراحت» است، از علم پزشکی به روان‌شناسی وارد کرد. فروید از واژه تروما دقیقا به همان معنی جراحت استفاده کرد؛ گویی روان انسان زخم یا جریحه‌دار می‌شود. «روان‌زخم تاریخی» به آسیب عاطفی یک فرد یا نسل، ناشی از یک تجربه یا رویداد آسیب‌زا (traumatic) اشاره دارد. «پاسخ تاریخی به روان‌زخم» به تجلی احساسات و اعمالی اشاره دارد که از این آسیب درک‌شده ناشی می‌شود. «پاسخ تاریخی به تروما» به روش‌های مختلفی به نمایش گذاشته می‌شود که برجسته‌ترین آن از طریق سوء‌مصرف مواد مخدر یا همان مکانیسم دفاع روانی «گریز» 

(escape / flee) تشخیص داده می‌شود. دیگر پاسخ‌ها شامل رفتارهای خودتخریبی مانند افکار و حرکات «خودکشی»، «افسردگی»، «اضطراب»، «عزت نفس پایین»، «خشم»، «خشونت» و «مشکل در تشخیص و بیان احساسات» است که همگی به‌وضوح در شخصیت چی‌اِن‌اونسو مشاهده می‌شوند.

 غلبه‌ «رانه مرگ» در «ارکستر اقلیت‌ها»

زیگموند فروید تا قبل از جنگ جهانی اول، یگانه هدف اصلی حیات را «اصل لذت» می‌دانست که فرد با لذت‌جویی بیشتر به دنبال کاستن از تنش‌های درونی است. اما وقایع جنگ جهانی اول و صدمات روانی پس از آن سبب شد تا فروید در سال 1920 نظریات خود را بازبینی کند و «غریزه مرگ» یا «ماوراء اصل لذت» را در کتاب خویش تعریف کند. فروید با مشاهدات بالینی خود دریافت که بیماران روان‌رنجور (نوروتیک) اعمال و رفتاری از خود بروز می‌دهند که هیچ لذتی به مفهوم ارضای غرایز طبیعی در آنها دیده نمی‌شود. اعمال و رفتار افراد صدمه‌دیده بسیار شبیه نشانه‌های هیستری بود. فروید این اعمال و رفتار را تکرار یک حرکت عصبی در نظر گرفت که در آن فرد نوروتیک به درد و رنج انس می‌گیرد و با آن زندگی می‌کند. به بیانی روشن‌تر، نیازهای غیرطبیعی جانشین امیال و نیازهای سالم می‌شوند و فرد روان‌رنجور با رویکردهای مخرب به دنبال ارضای تکانه‌های روانی خود است، زیرا سیستم روانی او صدمه دیده است (این آسیب‌دیدگی متفاوت از صدمه‌دیدن سلول‌های عصبی، مغزی و نخاعی است).

پس از سفر به قبرس شمالی، اصلِ لذت محو می‌شود و چی‌اِن‌اونسو بر‌اساس اصل ماوراء لذت عمل می‌کند؛ چی‌اِن‌اونسو حوادث آسیب‌زا (تروماتیک) را به شکلی ناقص به یاد آورده و آنها را تکرار می‌کند. چی‌اِن‌اونسو به‌عنوان یک فرد نوروتیک، سرخوردگی‌ها و حقارت‌ها را که به یک‌سری سمپتوم‌ها تبدیل شده‌اند، به صورت اعمال عصبی تکرار می‌کند و در کمال تعجب این اعمال را بر اصل لذت ترجیح می‌دهد (نشخوارکردن گذشته). ناکامی شدیدِ امیال و سائق‌ها موجب واپس رانده‌شدن آنها به ضمیر ناخودآگاه چی‌اِن‌اونسو می‌شود که در نتیجه آن واکنش‌های دفاع روانی و نشانه‌های عصبی ظاهر می‌شوند و اصل لذت به خطر می‌افتد. چی‌اِن‌اونسو به سوی «رانه مرگ» حرکت می‌کند؛ کنش‌های روانی و عصبی او تابع جبران ناکامی‌های شدید می‌شود و نه ارضای لذت‌های غریزی. چی‌اِن‌اونسو تحت تأثیر سرخوردگی‌ها و حقارت‌ها قرار گرفته است و حوادث ناخوشایند و آسیب‌زا را تکرار می‌کند، زیرا تصور می‌کند که به این شکل می‌تواند از تنش‌های درونی خود بکاهد (همانند کودکانی که رنج‌کشیدن در مطب پزشک را در دکتربازی تکرار می‌کنند)؛ بنابراین حیات روانی چی‌اِن‌اونسو توأم با تنش بی‌پایانِ لذت‌های اصیل و طبیعی از یک سو و امیال و شهوت‌های کاذب از سویی دیگر می‌شود.

این تضاد، فشار مضاعفی به سیستم روانی چی‌اِن‌اونسو تحمیل می‌کند و باعث پیچیدگی‌های روانی و رفتاری او به‎‌عنوان یک فرد روان‌رنجور می‌شود. در افراد صدمه‌دیده همانند چی‌اِن‌اونسو، لذت‌هایی توأم با خیال و توهم یا لذت‌های کاذب جای برآورده‌شدن طبیعی امیال و غرایز را می‌گیرند. لکان، پیرو فروید این نوع لذت واهی و کاذب را «ژوئیسانس» می‌نامد که در بطن خود درد و رنج به همراه دارد. این لذت غریب و واهی نمی‌تواند از سوی یک فرد بالغ و از نظر روانی طبیعی تجربه شود. این لذت در فرد روان‌رنجور (چی‌اِن‌اونسو) جانشین اصل لذت می‌شود؛ لذت‌های طبیعی شرم‌آور می‌شوند و لذت‌های واهی، انتقام‌جویانه یا ژوئیسانس‌های عصبی خود را پدیدار می‌کنند. چی‌اِن‌اونسو حتی در برابر درمان مقاومت می‌کند، چون به لذت به همراه درد (ژوئیسانس) انس گرفته است. گاهی برخی از این رفتارها را «واکنش ناجور» می‌نامیم، عصیان‌گری برای کنترل و تسلط روانی بر حوادث از این نوع است که همان لذت جبران‌کننده یا ژوئیسانس نام دارد. مثلِ کودک خردسالی که برای انتقام‌گرفتن از والدینی که او را برای ساعاتی در خانه رها کرده‌اند، اشیا را به اطراف پرتاب می‌کند یا آنها را به زمین می‌زند و می‌شکند (اشیا جایگزین والدین شده‌اند). واضح است که چی‌اِن‌اونسو از سلامت روانی برخوردار نیست و رفتارهای ویرانگر او ناشی از حوادث آسیب‌زا (تروماتیک) است که در گذشته و به‌ویژه در قبرس شمالی تجربه کرده است.

* استادیار زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه آزاد اسلامی و مدیر گروه ادبیات جهان در مرکز تحقیقات زبان‌شناسی کاربردی