|

تخصصی‌کردن آموزش و حرفه‌ای‌کردن معلمان

‌این نگرشی است که متأسفانه در دیدگاه و عملکرد سیاست‌مداران، برنامه‌ریزان و مسئولان مرتبط با نظام مسائل آموزش‌و‌پرورش کشور نهادینه شده است. این نگرش اغلب در این جمله کوتاه خلاصه می‌شود: «معلمان متخصص نیستند».

تخصصی‌کردن آموزش 
و حرفه‌ای‌کردن معلمان

حجت‌اله طالبیان‌بروجنی

 

‌این نگرشی است که متأسفانه در دیدگاه و عملکرد سیاست‌مداران، برنامه‌ریزان و مسئولان مرتبط با نظام مسائل آموزش‌و‌پرورش کشور نهادینه شده است. این نگرش اغلب در این جمله کوتاه خلاصه می‌شود: «معلمان متخصص نیستند».

برخی از مدافعان و بیشتر معلمان برای مقابله با این جمله دست به ضد حمله زده‌ و جبهه گرفته‌اند. به اعتقاد آنها، معلمان به طور ناعادلانه به دلیل شکست دانش‌آموزان سرزنش می‌شوند. معلمان عقیده دارند عملکرد ضعیف دانش‌آموزان یا یادگیری کمتر از انتظار، تقصیر آنها نیست و دلایل آن را فقر، تغییرات جمعیتی، تخریب ارزش‌های سنتی و ازهم‌پاشیدن کانون‌ خانواده‌ها می‌دانند. با این شرایط ولی هنوز جامعه به شکل غیرعادلانه‌ای معلمان را هدف قرار می‌دهد؛ زیرا معلمی، موقعیت اجتماعی سایر مشاغل مثل پزشکی، وکالت یا تجارت را کسب نکرده است. این باور عمومی وجود دارد که «هرکس می‌تواند معلم شود!»؛ زیرا براساس این باور عمومی، شغل معلمی مستلزم تجربه زیادی نیست. معلمان به دلیل کاری که انجام می‌دهند، شایسته و بایسته مورد تقدیر قرار نمی‌گیرند و در برابر حمله‌های عمومی آسیب‌پذیرند.

راه‌حل مورد قبول برای حل این معضل از دیدگاه مدافعان معلمان در این عبارت خلاصه می‌شود: «جامعه باید موقعیت اجتماعی بالاتری به آنها بدهد و به عنوان متخصصان واقعی با آنها رفتار کند». درباره نحوه رسیدن به این مقصود و برگرداندن معلمان به جایگاه حرفه‌ای خود ایده‌های زیادی وجود دارد که عبارت‌اند از: افزایش درآمد، شرایط سخت پذیرش افراد برای رشته معلمی، مسئولیت‌پذیری بیشتر، ارتقای مرتبه حرفه‌ای، احترام، پرورش حرفه‌ای معلمان به عنوان پژوهشگر و تشویق خود معلمان به تدوین استانداردهایی برای ورود به حرفه. این راهکارها همه در یک چیز مشترک‌اند و آن اینکه تقریبا همه آنها بر این باورند که منتسب‌کردن ویژگی‌های مشترک در مشاغلی دیگر به معلمان، موجب ارتقای شأن و موقعیت آنان خواهد شد.

البته تخصص با تصدیق‌ها و سرزنش‌های دیگران ایجاد نمی‌شود، بلکه با تشکیل دانش حرفه‌ای قائم به ذات و همچنین مکانیسمی برای بهبود آن و میل باطنی شاغلان این حرفه برای بهبود مستمر کار خودشان به وجود می‌آید.

عوامل زیادی مانند دانش‌آموزان، اولیا، مدیران، ساختار مدرسه و عوامل متعدد دیگر موجب حفظ رویکرد فعلی در نحوه آموزش بیشتر معلمان شده و جلوی تغییر آن را گرفته‌ است. فقط معلمان نیستند که در اصلاح فرایندهای آموزشی مسئولیت دارند و آنها به‌تنهایی قادر به اصلاح آن نیستند. بر این اساس، بینش و فرایندهایی که معلمان قادر به اصلاح آن نیستند، در بهترین شرایط تعجیل و در بدترین شرایط تخریب نتایج برنامه‌های اصلاحی است. بنابراین مسئله اصلی و واقعی به آموزش، اصلاح نحوه آموزش و فقدان منابع قابل حصول برای کمک به معلمان مربوط می‌شود و نه به خود معلمان. در فرایندهای اصلاحی، معلمان باید در قلب راه‌حل‌ها قرار بگیرند. آنها نه‌تنها همه تلاش‌های بهبود آموزش را کنترل و هدایت می‌کنند، بلکه بهترین موقعیت را برای کسب دانش مورد نیاز دارند. بالاخره تنها کسانی که می‌توانند موجب بهبود آموزش شوند، معلمان هستند و طرح‌هایی که این حقیقت اساسی را در نظر نگیرند، نمی‌توانند موفقیت‌آمیز باشند.

با‌این‌حال حل بهبود مسئله آموزش مستلزم تغییر کانون توجه از شکست‌ها و موقعیت‌ها از معلمان به «آموزش» است. به‌جای نگران‌بودن درباره متخصص‌کردن معلمان، باید فکر کنیم‌ برای تخصصی‌کردن «آموزش» چه چیزی نیاز است و مطمئنا با تخصصی‌کردن آموزش، معلمان هم متخصص می‌شوند.

در نهایت شاید طعنه‌آمیز باشد اگر بگوییم‌ «موقعیت حرفه‌ای، فقط زمانی برای معلمان حاصل می‌شود که دست‌اندرکاران اصلاح فرایند‌ها و برنامه‌ها، تمرکز خود را از معلمان به آموزش تغییر دهند».

اگر معلمان برای عملی‌کردن علاقه خود به بهبود آموزش روشی داشته باشند، اگر آنها بتوانند به افزایش یادگیری دانش‌آموزان در بلندمدت توجه کنند و اصلاحاتی را که در فعالیت‌های استاندارد لازم است، رشد دهند، آموزش در مسیر تبدیل‌شدن به یک تخصص واقعی قرار خواهد گرفت.

اگر «آموزش» یک تخصص باشد، معلمان مدارج تخصصی را از طریق اشتغال در این حرفه به دست خواهند آورد.