بَنروتوپیای شهرداری تهران
ایده یوتوپیا یا آرمانشهر، جهانی خیالین در ساحتی انتزاعی بوده است که از آغازین روزهای تاریخ بشری آدمها به آن اندیشیدهاند و از پی این اندیشه آن را در ابتدا تمنا کرده و سپس کوشیدهاند متحقق کنند. آرمانشهر نهتنها آرزوی آدمی را آینگی میکند بلکه نشان میدهد که از کجا به کجا میخواهد برود. برای مثال، فارابی، فیلسوف نامدار ایرانی، در اثر دورانساز خودش نشان داد که میخواهد از شهر نادانان و بدکاران (مدینه جاهله) به آرمانشهر خوبان و درستکاران (مدینه فاضله) برود، آنجا که امامی فاضل و کاربلد امورات شهر (مدینه) را تمشیت و مدیریت میکند.

محمدرضا مرادیطادی-عضو شورای مرکزی حزب ندای ایرانیان: ایده یوتوپیا یا آرمانشهر، جهانی خیالین در ساحتی انتزاعی بوده است که از آغازین روزهای تاریخ بشری آدمها به آن اندیشیدهاند و از پی این اندیشه آن را در ابتدا تمنا کرده و سپس کوشیدهاند متحقق کنند. آرمانشهر نهتنها آرزوی آدمی را آینگی میکند بلکه نشان میدهد که از کجا به کجا میخواهد برود. برای مثال، فارابی، فیلسوف نامدار ایرانی، در اثر دورانساز خودش نشان داد که میخواهد از شهر نادانان و بدکاران (مدینه جاهله) به آرمانشهر خوبان و درستکاران (مدینه فاضله) برود، آنجا که امامی فاضل و کاربلد امورات شهر (مدینه) را تمشیت و مدیریت میکند.
از آنجایی که گفتهاند عقاید و کنشهای تاریخ دو بار رخ میدهند؛ یکبار به صورتی شکوهمند و باوقار و باری دیگر همچون مضحکهای بیرنگ و رو، باید گفت که آرمانشهر نیز میتواند مصداقی از آن باشد و شوربختانه کپی بیاصالت پوچی از آرمانشهر را امروزه میتوان در مدیریت شهر تهران دید که اگرچه نتوانسته یوتوپیایی از شهری کمدغدغه بسازد که در آن ترافیک و آلودگی و زیست جمعی بهبود پیدا کرده باشد؛ ولی الحمدالله «بنروتوپیایی» ساخته است که در تصاویر تکراری و شعارهای بینمک آن، در عالم خیال خلسهگون مدیران شهری، تهران بهترین جای جهان شده است.
در دوره مدیریتی جدید شهرداری از سال 1400 تاکنون شاهد هستیم که شهر در تسخیر و تصرف «بنر»ها درآمده است چنان که گویی اساسا شهر بنیاد گذاشته شده تا نه جایی برای زندگی بلکه نمایشگاهی برای بنرهای شهرداری تهران باشد. انواع و اقسام بنرها با محتواهایی که عموما و اغلب بسیار ضعیف و زرد و لوساند مثل «خدا کنه که برف میاد همسایه نره از یاد! (واقعا برای تمدنی که سعدی و حافظ و مولوی و فردوسی دارد، این اشعار سست را از کجا و برای چه میآورید؟!)
بعد دقیقا در همان روزی که برف میآید کل تهران تبدیل به پارکینگ میشود! نه همسایهداری آموزش داده شده و نه شعر و شعار ماندگاری به تاریخ ادب این مملکت ارائه شده ولی نتیجه نهایی همانا سودی سرشار شده که آن شرکتهای پیمانکاری که با شهرداری تهران قرارداد بستهاند تصاحب میکنند. شرکتهایی که هر روز چندین تُن بنرهای مستعمل را روانه زبالهسوزیها میکنند تا وقتی دود سوختن آن زبالهها را شهروندان استنشاق میکنند مدیران شهری صورتحسابهای چندده میلیاردی را از بیتالمال همین شهروندان به آنها پرداخت کنند!
شهرداری تهران در فقدان کارنامهای مؤثر که قابل ارزیابی توسط متخصصان و قابل لمس و مشاهده توسط شهروندان باشد، این خلأ را به دستگاه پرشتاب چاپ و انتشار بنر سپرده است. البته در این راه خود را صرفا مقید به مسائل شهری نمیداند بلکه در دعواهای جناحی و سیاسی بازی نیز ورود کرده و بعضا موضوعات سیاست خارجی و اقتصاد کلان را نیز به پای میز بازی بنرها میکشاند.
آنچه مسلم است اینکه شهرداری نه تصویر روشنی از آینده تهران دارد و نه برنامهای که آن را دنبال کند و نه متعاقبا کارنامهای که از آن دفاع کند. از همین رو، آرمانشهری وجود ندارد و شرایط فعلی تهران نیز با این آلودگی هوا و ترافیک وحشتناکی که دارد ویرانشهری را ترسیم میکند شبیه اتاق گاز! برای فرافکنی همه اینها، برای در پستو کشاندن واقعیتهای تلخی که وجود دارد، سازوبرگهای تولید بنر دستبهکار میشوند تا ما شهروندان را با خیال بنروتوپیا دلخوش کنند. ولی وقتی چشمهای ما شهروندان بختبرگشته کمی از بنرهای مرتفع شهرداری پایینتر میآید ترافیک غیرقابل تحمل را میبیند و وقتی کمی بالاتر میرود آلودگی هوای نفسکُش را!
آری! واقعیت یا کمی پایینتر از بنر، یا کمی بالاتر از آن، آرمانشهر بنری شهرداری تهران را به سخره میگیرد! کاش سهراب بود و فریاد میکرد: جای این بنرهای زشت و پلشت بنشانید درخت تا هوا تازه شود!