|

سوریه: آزمون بزرگ ترامپ در خاورمیانه

مایکل دوران.‌ مدیر مرکز صلح و امنیت خاورمیانه در مؤسسه هادسون: شاید پایان‌دادن به پرونده هسته‌ای ایران، اصلی‌ترین هدف اعلام‌شده دونالد ترامپ برای ایجاد ثبات در خاورمیانه به نظر برسد، اما آزمون واقعی و بزرگ‌ترین چالش ریاست‌جمهوری او‌ نه در تهران، بلکه در باتلاق پیچیده سوریه رقم خواهد خورد. احمد الشرع، رهبر سابق مخالفان که چهار ماه پیش حکومت اسد را سرنگون کرد، اکنون بر مسند یک دولت موقت ضعیف تکیه زده که توان کنترل کامل بر سرزمین جنگ‌زده سوریه را ندارد. در این میان، اسرائیلی‌ها جنوب کشور را زیر چتر قدرت خود گرفته‌اند و ترکیه نیز با استقرار نیرو در شمال، از دولت الشرع حمایت می‌کند.

سوریه: آزمون بزرگ ترامپ در خاورمیانه

مایکل دوران.‌ مدیر مرکز صلح و امنیت خاورمیانه در مؤسسه هادسون: شاید پایان‌دادن به پرونده هسته‌ای ایران، اصلی‌ترین هدف اعلام‌شده دونالد ترامپ برای ایجاد ثبات در خاورمیانه به نظر برسد، اما آزمون واقعی و بزرگ‌ترین چالش ریاست‌جمهوری او‌ نه در تهران، بلکه در باتلاق پیچیده سوریه رقم خواهد خورد. احمد الشرع، رهبر سابق مخالفان که چهار ماه پیش حکومت اسد را سرنگون کرد، اکنون بر مسند یک دولت موقت ضعیف تکیه زده که توان کنترل کامل بر سرزمین جنگ‌زده سوریه را ندارد. در این میان، اسرائیلی‌ها جنوب کشور را زیر چتر قدرت خود گرفته‌اند و ترکیه نیز با استقرار نیرو در شمال، از دولت الشرع حمایت می‌کند.

 

تنش‌ها میان آنکارا و اورشلیم بر سر چگونگی برقراری امنیت و ثبات در منطقه، به شکلی خطرناک در حال افزایش است. دونالد ترامپ هفته گذشته و هنگامی که در کاخ سفید در کنار بنیامین نتانیاهو نشسته بود، با پیشنهاد میانجیگری، به حساسیت اوضاع اشاره کرد. او خطاب به نخست‌وزیر اسرائیل گفت: «هر مشکلی با ترکیه داشته باشید، فکر می‌کنم بتوانم حلش کنم‌». اما بلافاصله افزود: «البته شما هم باید منطقی باشید‌». میانجیگری بر سر سوریه، محک جدی راهبرد کلان سیاست خارجی ترامپ خواهد بود؛ راهبردی که اهرم‌های اقتصادی را به استقرار نیروهای نظامی ترجیح می‌دهد.

 

منطق این رویکرد جذاب است: ایالات متحده با کاهش ردپای نظامی خود، باید منافعش را از طریق متحدانش تأمین کند. مشکل اینجاست که فقط دو شریک آمریکا در منطقه -اسرائیل و ترکیه- توانایی لازم برای اعمال قدرت فراتر از مرزهای خود را دارند و این دو، حداقل در ظاهر، به‌شدت از یکدیگر بیزارند. اینجاست که میانجیگری آمریکا اهمیتی حیاتی پیدا می‌کند. حمله اخیر اسرائیل به پایگاه هوایی T4 در سوریه، زنگ خطری جدی است که نشان می‌دهد اگر واشنگتن ابتکار عمل را به دست نگیرد، اوضاع به وخامت خواهد گرایید. ترکیه قصد داشت پهپادهای خود را -ظاهرا برای مبارزه با داعش-‌ در این پایگاه مستقر کند. اسرائیل پیش از این اقدام، با حمله به پایگاه و تخریب باندهای آن، مانع از این کار شد. بنابراین خطر تشدید تنش نظامی کاملا واقعی است. برخورد نظامی میان ترکیه و اسرائیل می‌تواند آتش جنگ داخلی سوریه را دوباره شعله‌ور کرده و برنامه‌های گسترده‌تر ترامپ در منطقه را از مسیر خارج کند.

 

زخم عمیق واقعه هفتم اکتبر ۲۰۲۳، نگاه اسرائیلی‌ها به جاه‌طلبی‌های رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهور ترکیه را به‌شدت تحت تأثیر قرار داده است. اردوغان آشکارا برای نابودی اسرائیل دعا کرده و رهبران حماس را در خاک ترکیه میزبانی می‌کند. اسرائیل به ‌طور فزاینده‌ای نگران است که ترکیه در حال آماده‌سازی خود برای جایگزینی ایران به ‌عنوان اصلی‌ترین حامی دولتی علیه اسرائیل است. از دید آنها، برنامه‌های ترکیه در سوریه‌ نه در راستای ایجاد ثبات، بلکه زمینه‌سازی برای یک تهاجم گسترده است. اسرائیل به‌صراحت اعلام کرده‌ هرگونه نیروی مسلحی را که در جنوب دمشق فعالیت کند، یک تهدید بالقوه -تکرار یک هفتم اکتبر دیگر-‌ تلقی می‌کند. مقامات اسرائیلی وعده حملات پیشگیرانه داده‌اند و این وعده‌ها را با اقدامات عملی همراه کرده‌اند. از سوی دیگر، برای اردوغان‌ سوریه کلید دستیابی به دو هدف مرتبط با هم است: تأمین امنیت مرزهای ترکیه و حل بحران پناه‌جویان. ترکیه رسما میزبان حدود سه میلیون پناه‌جوی سوری است؛

 

هرچند آمار واقعی احتمالا بالاتر است. مشروعیت سیاسی اردوغان تا حد زیادی به بازگرداندن این پناه‌جویان بستگی دارد؛ امری که نیازمند ثبات سیاسی و بازسازی سوریه است. در این شرایط، هم ترکیه و هم اسرائیل در موقعیت قدرتمندی قرار دارند و هیچ‌کدام به دیگری اعتماد ندارند. اینجاست که نقش ترامپ‌، که مورد احترام اردوغان و نتانیاهو است، برجسته می‌شود. واقعیت این است که نه آنکارا و نه اورشلیم خواهان جنگ نیستند و هر دو به دنبال سوریه‌ای باثبات هستند. همچنین‌ هر دو کشور نگرانی‌های امنیتی مشروعی در مرزهای خود دارند. این تقارن منافع، زمینه‌ساز پیشنهادی است که ترامپ می‌تواند ارائه دهد: تا زمانی که سوریه نتواند به‌ طور معتبر قلمرو خود را کنترل کند، به اسرائیل و ترکیه اجازه داده شود نیروهای محدودی را در امتداد مرزهای مربوطه خود حفظ کنند. شاید بتوان گفت‌ کنترل آسمان برای اسرائیل، کنترل زمین برای ترکیه. اسرائیل با توجه به تهدیدهای مداوم، به آزادی عمل در حریم هوایی سوریه نیاز دارد. سوریه برای اسرائیل یک کریدور حیاتی برای عبور امن هواپیماهایش از حریم هوایی سوریه محسوب می‌شود. در مقابل‌ پذیرش برتری هوایی اسرائیل و موافقت با محدودیت‌های نظامی برای سوریه، ترکیه می‌تواند نقش خود در کنترل زمینی را به رسمیت بشناساند و به صدایی غالب در شکل‌دهی مجدد به ساختار امنیتی سوریه تبدیل شود.

 

واشنگتن همچنین باید به روابط عملیاتی خود با شاخه سوری «حزب کارگران کردستان» (پ.‌ک.‌ک) که با وجود مخالفت‌های ترکیه، برای مبارزه با داعش با آن شریک شده بود، پایان دهد. این رابطه، روابط آمریکا و ترکیه را مسموم کرد و قطع آن می‌تواند به احیای این روابط کمک کند. در صورت تحقق چنین توافقی، دستاوردهای اقتصادی برای ترکیه می‌تواند ویترین موفقیت مدل سیاست خارجی ترامپ باشد. ترکیه به سرمایه‌های لازم برای بازسازی که تحت کنترل آمریکاست، دسترسی پیدا خواهد کرد. دولت موقت در دمشق تا زمانی که تحریم‌های آمریکا پابرجاست، نمی‌تواند سرمایه‌گذاری خارجی جذب کند. بدون رهبری آمریکا، هیچ پول درخور توجهی وارد این کشور نخواهد شد. ترامپ می‌تواند یک ائتلاف سرمایه‌گذاری «دوستان سوریه» را با مشارکت کشورهای حاشیه خلیج فارس، اروپایی‌ها و مؤسسات مالی بین‌المللی هماهنگ کند. سرمایه‌ها می‌توانند هم به بازسازی سوریه و هم به اقتصاد ترکیه سرازیر‌ و شرکت‌های ساختمانی و لجستیکی ترک از آن منتفع شوند. این ابتکار در عربستان سعودی نیز با استقبال مواجه خواهد شد؛

 

کشوری که پیش از این تمایل خود را برای سرمایه‌گذاری در بازسازی سوریه نشان داده است. ریاض به دنبال ثبات است و از بازگشت جنگ داخلی که منطقه را بی‌ثبات کرده و راه را برای ایجاد آشوب هموار می‌کند، هراس دارد. از نگاه دو طرف و همچنین آمریکا، اگر سوریه بتواند مانند اردن به یک منطقه حائل میان قدرت‌های متخاصم تبدیل شود، همه برنده خواهند بود. اسرائیل و ترکیه به امنیت دست می‌یابند، مردم سوریه صلح و ثبات را تجربه خواهند کرد و ایالات متحده بدون نیاز به اعزام نیرو، نفوذ خود را دوباره تثبیت می‌کند‌ و در نهایت، ترامپ ثابت خواهد کرد که یک سیاست خارجی محدودتر، مبتنی بر رهبری اقتصادی و میانجیگری، می‌تواند نظم منطقه‌ای جدیدی را شکل دهد.