درد خاموش
اثر انفجارهای هستهای و آلودگی ناشی از آن بر سلامت جسم و روان انسان
بیش از یک سال پیش بود که روزی از روزهای بهاری ما دو نفر در حال گفتوگویی دوستانه درباره مینیسریال چرنوبیل بودیم. نویسنده اول این مقاله که سالهاست در گوشهای از این مرز پرگهر پزشک است و به درمان بیماران میپردازد، بیش از هر چیزی در این مینیسریال دردناک درگیر زخمهایی بود که بر جسم و روان افراد وارد میشد.

زهرا محبیپورکانی . حسن فتاحی
بیش از یک سال پیش بود که روزی از روزهای بهاری ما دو نفر در حال گفتوگویی دوستانه درباره مینیسریال چرنوبیل بودیم. نویسنده اول این مقاله که سالهاست در گوشهای از این مرز پرگهر پزشک است و به درمان بیماران میپردازد، بیش از هر چیزی در این مینیسریال دردناک درگیر زخمهایی بود که بر جسم و روان افراد وارد میشد. دیدن برخی صحنهها حتی برای پزشکان که عادت به دیدن زخم و درد دارند هم سخت بود. نویسنده دوم در جایگاه پژوهشگر فیزیک، درگیر دیگر بخشهای سریال بود و نتیجه این شد که هر دو همان زمان تصمیم گرفتیم در فرصتی مناسب درباره این موضوع مطلبی بنویسیم. اما پیش از آن لازم است به چند مورد اساسی اشاره کنیم. درباره مسائل هستهای معمولا با برخی رویکردهای نامتعادل روبهرو هستیم. برخی از بیخوبن کارآمدی دانش و صنعت هستهای را انکار میکنند و این در حالی است که امروزه پزشکی هستهای بازوی توانمند پزشکان در درمان بیماریهایی همچون سرطان است. از نشانههای پیشرفته بودن ساختار درمانی یک کشور وجود توانمندی در بخش پزشکی هستهای و داروسازی هستهای است.
چگونه میتوان نقش دستگاه امآرآی را که نام دقیقتر آن انامآر است کتمان کرد! چگونه میتوان از نقش پرتودرمانی در درمان سرطان چشمپوشی کرد و بسیاری موارد دیگر. از سوی دیگر برخی گمان میکنند هرآنچه در جهان هستهای وجود دارد خوب و بیخطر است که چنین نیست. کیست که نداند رآکتورهایی که برق تولید میکنند، به اندازه بمبهای هستهای ویرانگرند. کیست که نداند اگر صنعت هستهای به کشاورزی و توسعه پایدار کمک میکند، انفجارهای هستهای پرخطر و مخاطرهآمیز بلای جان زمین و انسان است. ما در این مقاله میخواهیم درباره پیامدهای ناگوار انفجارهای هستهای و آلودگی ناشی از آن سخن بگوییم و آرزو کنیم دانش همواره در خدمت رفاه و امنیت و توسعه و زایش زندگی باشد. چیزی که حق بدیهی هر سرزمینی و مردمان هرجایی از جهان است.
سازوکار انفجار و آلودگی هستهای
انفجارها و آزمایشهای هستهای برای مسائل نظامی و آلودگیهای پدیدآمده از رخدادهای هستهای همگی بر جسم و روان انسان اثر میگذارد و این اثر هم فردی است و هم اجتماعی. میراث جنگافزارهای هستهای فقط یک نگرانی تاریخی نیست؛ بلکه موضوعی بر سر مرگ و زندگی انسانها است. موضوعی که بر زندگی صدها هزار نفر تا حتی میلیاردها نفر اثر میگذارد. جنگ هستهای میتواند صدها میلیون کشته و آسیبدیده بر جای بگذارد و سبب زمستان هستهای شود که پیامد قحطی غذایی برای یک تا دو میلیارد انسان را در پی دارد. پیش از آنکه از اثرات انفجارها و آلودگیهای هستهای بر بدن و روان انسان بگوییم، لازم است بدانیم انفجار و آلودگی هستهای یعنی چه. انفجار هستهای آزادسازی بسیار زیاد و تند انرژی است که به شکل موج انفجار، پرتوهای گرمایی و پرتوهای یونیده آزاد میَشود و سبب تخریب ساختارها میشود. چه سیمان و بتن باشد و چه بدن انسان. این انفجارها میتواند ناشی از عملیات جنگی باشد یا آزمایشهای حتی کنترلشده. آلودگی هستهای هم به وجود مواد پرتوزا یا رادیواکتیو یا دقیقتر بگوییم پرتوژیرا، در محیط گفته میشود. آلودگی هستهای میتواند ناشی از انفجارهای هستهای جنگی یا حوادث نیروگاهی یا انبارش نادرست پسماندهای هستهای باشد. این مواد آلوده میتوانند از طریق تنفسکردن، بلعیدن، تماس پوستی و چند حالت دیگر وارد بدن انسان شده و منجر به رده گستردهای از مشکلات سلامتی و روانی شود.
آسیبهای فیزیکی و اثر آن بر بدن انسان
پیامدهای فوری انفجارهای هستهای
بدن انسان هرچند انعطافپذیر است و برای خودش سیستم ایمنی و مراقبتی دارد، اما اینطور نیست که رویینتن باشد و هیچچیزی بر آن اثر نکند. بدن انسان تا حدی میتواند خود را بازسازی کند و دستگاه دفاعیاش را برای مراقبت به کار گیرد اما از حدی فراتر دیگر نخواهد توانست. مثال ساده آن برخوردهای سخت رانندگی است. اگر فردی در تصادف رانندگی دستش بشکند، با روشهای پزشکی درمان میشود. اگر بیماری دچار جراحت شود میتوان او را با جراحی نجات داد. اما گر در میدان جنگ به ناحیه سر تیر بخورد، سرباز جان خود را از دست خواهد داد. جسمی که سرطان گرفته ممکن است بتواند با درمانهای نوین خود را بازیابد و گاهی ممکن است دوام نیاورد. همهچیز بستگی به این دارد که آن اثری که به بدن وارد میشود، چیست. بدن انسان از آثار ویرانگر انفجارهای هستهای مصون نیست و بهشدت از پرتوهای مرگبار اثر میگیرد. آسیب میتواند هم فوری باشد و هم در بلندمدت خودش را نشان بدهد. از اثرات فوری انفجارهای هستهای سوختگی ناشی از گرمای شدید است. گرمای شدید میتواند سوختگی درجه شدید ایجاد کند و به اندامهای درونی بدن هم آسیب جدی وارد کند. در اثر گرما لباسهای بدن آتش میگیرد و نواحی مختلف بدن میسوزد. زخمهای ناشی از سوختگی هم میتواند منجر به تغییر شکل طولانی یا دائمی شود. موج ضربهای که در اثر انفجار هستهای ایجاد میشود میتواند آسیبهای تروماتیک ایجاد کند. قربانیان ممکن است دچار پارگی پرده گوش یا ضربهمغزی یا آسیب اندامهای داخلی شوند. نیروی ناشی از انفجار میتواند فرد را به هوا پرتاب کرده و باعث شکستگیهای نواحی مختلف بدن یا پارگی شود. سندرم تشعشع حاد یا آیآراِس ممکن است در افرادی که در معرض تابشهای هستهای با شدت یا دُز بالا قرار گرفتهاند علائمی همچون تهوع، اسهال و کاهش گلبولهای سفید خون را شامل شود. همچنین میتواند منجر به عفونت شود. در فاجعه هیروشیما و ناگاساکی افراد درجههای مختلفی از سندروم گفتهشده را تجربه کردند.
پیامدهای بلندمدت تابشگیری ناایمن
یکی از مهمترین اثرات طولانیمدت قرارگرفتن در معرض تابشهای هستهای ناایمن و کنترلنشده، افزایش خطر ابتلا به سرطان است. پژوهشها نشان دادهاند بازماندگان هیروشیما و ناگاساکی بهمراتب خیلی بیشتر در معرض ابتلا به سرطان خون، سرطان تیروئید و تومورهای سخت هستند. خطر ابتلا به سرطانها در کسانی که در معرض تابشهای کنترلنشده و ناایمن بودند، تا دههها ادامه دارد زیرا تابشها سبب جهش ژنتیکی در افراد میشوند. اندامهای گوناگون به شیوههای مختلف در معرض هستند و پرتوها روی هر اندامی تأثیر مخرب ویژهای دارد. غده تیروئید بهویژه در برابر ید پرتوزا آسیبپذیر است. ریهها ممکن است از پنومونی ناشی از پرتوها آسیب ببینند. مغز استخوان میتواند آسیب ببیند و اختلالهایی مانند کمخونی رخ دهد. قرارگرفتن در معرض تابشهای زیانبار هستهای میتواند دُشامدهای ژنتیکی به دنبال داشته باشد. کودکانی که از پدر و مادرِ در معرض پرتو به دنیا آمدهاند، ممکن است در معرض ناتوانیهای مادرزادی و جهشهای ژنتیکی باشند. پیامدهای طولانیمدت این تغییرات ژنتیکی میتواند بر نسلهای آینده هم اثر بگذارد.
زمین زخمی
بمباران هیروشیما و ناگاساکی در سال 1945 نمونه بارزی از آسیبهای فیزیکی ناشی از انفجار هستهای است. ارتش آمریکا در هفتههای پایانی جنگ جهانی دوم دو شهر هیروشیما و ناگاساکی را با بمب هستهای مورد هدف قرار داد. در انفجارهای ژاپن عده زیادی از مردم در دم جان باختند. بر اساس آمارهایی که در دست است، 140 هزار نفر در هیروشیما و 74 هزار نفر در ناگاساکی جان خود را از دست دادند. شاید خوب باشد که به کتاب «هیروشیما» اشاره کنیم که در آن روزنامهنگار آمریکایی از آنچه بر مردم این دو شهر گذشت حکایت میکند. مطالعات انجامشده توسط بنیادهای گوناگون و پژوهشی نشان میدهند که پس از انفجار هستهای، اگر از مرگهای همان دم و روز و هفته و ماه اول چشمپوشی کنیم، بازماندگان پنج تا 10 برابر بیشتر در معرض ابتلا به سرطان خون قرار گرفتند. مورد دیگر سایت آزمایشی سیمیپالاتینسک در شوروی سابق است. این سایت در قزاقستان کنونی است و محل آزمایشهای هستهای شوروی. در این سایت بیش از 450 آزمایش هستهای انجام شد. ساکنان این منطقه که در معرض تابش بودند، پس از بررسیهای دقیق مشخص شد که حداقل 30 تا 50 درصد بیشتر به سرطان مبتلا شدهاند. این 30 تا 50 درصد بیش از میانگین ابتلای شوروی در آن زمان بود. در این منطقه آهنگ ناقصزایی نوزادان هم زیاد بود. حادثه چرنوبیل اگرچه در رده انفجارهای هستهای-جنگی قرار نمیگیرد و اگرچه از جنس آزمایشهای هستهای هم نیست اما به دلیل عمق فاجعه، سبب مشکلات جسمی و روانی بسیاری شد. نیروگاه هستهای چرنوبیل در اوکراین امروزی و شوروی سابق دچار انفجار شد و در اثر آن مواد پرتوزای زیادی، وارد محیط شد. آمارهایی که دولت شوروی منتشر کرد صرفا کشتهشدن 31 نفر را تأیید میکرد اما بیشک فراتر از آن بود. نرخ افزایش سرطان تیروئید بهطور چشمگیری افزایش پیدا کرد. اما هرگز آمارهای درستی از پیامدهای پزشکی آن منتشر نشد.
آسیبهای روانی
تروما و آسیبهای روانی ناشی از فجایع هستهای
اثرات روانی انفجارها و فجایع هستهای به اندازه آلودگی فیزیکی و آسیب جسمی مهم است. بازماندگان اغلب با طیف وسیعی از چالشهای سلامت روان روبهرو میشوند که میتواند تا پایان عمر یا برای سالهای زیاد ادامه داشته باشد و بر کیفیت زندگی روزمره و روانیشان اثر نامطلوب بگذارد. یکی از شایعترین اختلالها، به پیتیاسدی، موسوم است که میتوان آن را اختلال استرس پس از سانحه نامید. بسیاری از بازماندگان انفجارهای هستهای دچار این اختلال میشوند که با کابوسها و اضطراب شدید و بازگشت ذهنشان به سانحه همراه است. آسیب جسمی، دیدن ویرانیها، ازدستدادن خانواده و خویشاوندان و دوستان، هرجومرج، کمبود آب و غذا و بسیاری موارد دیگر ناشی از یک فاجعه هستهای میتواند زخمهای روانی طولانیمدت برجای بگذارد. این اختلال هم در میان بازماندگان هیروشیما و ناگاساکی دیده شده و هم در میان بازماندگان چرنوبیل. اضطراب و افسردگی دو پیامد مهم این قبیل رویدادها هستند. ترس از قرارگرفتن در تابش، اضطراب و افسردگی مزمن به دنبال دارد. بازماندگان ممکن است مدام نگران سلامتی خود و اطرافیانشان باشند. نگرانی مدام سبب حس ناامیدی و اضطراب مدام خواهد شد و در نهایت هم بازماندگان دچار انزوا خواهند شد و زندگیشان کامل مختل میشود. بسیاری از افرادی که از حوادث هستهای جان سالم به در میبرند گاهی دچار احساس گناه و عذاب وجدان میشوند که چرا اینها زنده ماندهاند و دیگر عزیزانشان مردهاند. بازماندههایی که دچار این بحران میشوند با احساس گناه شدید و افسردگی و حتی خودکشی مواجهند.
پیامدهای اجتماعی و عاطفی
اثرات قابل مشاهده بیماریهای ناشی از پرتوهای زیانبار هستهای که به شکل ناهنجاریهای جسمی یا اختلالهای روانی نمایان میشوند، میتوانند منجر به «انگزنی یا برچسبزنی» اجتماعی شود. بازماندگان ممکن است خودشان را از جامعه جدا کنند یا اینکه دیگران به آنها برچسب بزنند و از میان خودشان طرد کنند. این انزوای خودخواسته یا طردشدگی میتواند سبب کاهش هرچه بیشتر سلامت روان شود. در درون خانوادهها هم ممکن است اثرات ناشی از سانحه یا فاجعه هستهای بحرانساز شود. بدریختی ناشی از قطع عضو یا سوختگیهای شدید، ابتلا به سرطان و اختلالهای روانی، همگی آسیبهای ثانویه یا پسین هستند که میتوانند دینامیک خانوادهها را به چالش بکشند. فرزندان در خانوادههای آسیبدیده دچار بحران عاطفی-تربیتی-آموزشی میشوند و این بحرانها اگر حل نشوند، در اثر ورود و ازدواج آنان، به بدنه جامعه بیشازپیش سرایت خواهد کرد. البته امروزه سازوکارهای مقابله هم برای بازماندگان شکل گرفته است. بسیاری از بازماندگان بهعنوان راهی برای کنارآمدن با بحران به گروههای حمایتی و فعالیتهای اجتماعی روی میآورند. همچنین مشارکت در تلاشهای جهانی برای خلع سلاح هستهای میتواند برای بازماندگان هدفمندی زندگی پس از حادثه را به ارمغان بیاورد.
اثرات روانی بلندمدت
اثر روانی بلندمدت را میتوان در سه سطح بررسی کرد؛ نخست بازماندگان و فرزندانشان که بر اساس پژوهشها، هر دو بعد از حادثه اضطراب و افسردگی بیشتری را تجربه کردهاند. این پژوهش هم در ژاپن و هم در شوروی صورت گرفت. آسیبدیدگان وارد چرخهای از آسیب میشوند و نیازمند کمکهای حمایتیِ تخصصی هستند. به زبان ساده نیازهای بهداشت روانی افراد بسیار بالاست. سطح دیگر درون یک کشور است. ممکن است تفکر جمعی مردم کشور آسیبدیده از یک جنگ هستهای به سویی برود که آنها هم خواستار دستیابی کشورشان به سلاح هستهای باشند. این موضوع میان هند و پاکستان گزارش شده است. در نهایت جنگ هستهای میتواند برخلاف آنچه ادعا میکنند که توان بازدارندگی دارد، منجر به نابازدارندگی شود و کشورها علیه یکدیگر استفاده کنند. اینگونه است که فشار یک دکمه و شلیک یک بمب هستهای میتواند نابودی فردی و خانوادگی و اجتماعی بلندمدتی را در پی داشته باشد و آسیبهایی وارد کند که
جبرانشدنی نیست.
جان کلام
ما در این مقاله تلاش کردیم روی تیره سکه فناوری هستهای را نشان دهیم. نهفقط صنعت هستهای بلکه بسیاری امور دیگر تیغ دولبه است. یکسو خیر و سود است و سوی دیگر شر و ضرر. دانش هستهای و صنعت وابسته به آن پزشکی را متحول کرده، برق پاک تولید کرده و سرطانها را درمان میکند. و البته که میتواند تبدیل به موشک و جنگ شود. حتی سادهترین چیزها هم چنین است. سنگ در دست دیوانه ابزار آسیب است و در دست خردمند ابزار ساختن و بقا. از یاد نبریم که فریتس هابر، دانشمند آلمانی، از یک عنصر شیمیایی، هم برای افزایش بهرهوری کشاورزی استفاده کرد و سبب رفع گرسنگی شد و هم سلاح شیمیایی ساخت. مهم این است که عنصرهای جدول مندلیف در خدمت چه کسی و در دست چه کسی باشد. بدیهی است که استفاده از صنعت هستهای پاک و صلحآمیز حق هر کشوری است. اما آسیب دیدن حق هیچکس نیست. امروزه جهان با بحران جنگ هستهای و آغاز دور دیگری از مسابقات تسلیحاتی هستهای و البته انواع دیگر آن روبهروست. ما در این مقاله تلاش کردیم به سادهترین زبان ممکن نشان دهیم که پیامدها چه میتواند باشد و مایلیم تأکید کنیم که مردمان هر جامعهای میتوانند نقشی مهم در جلوگیری از سوءاستفاده هستهای ایفا کنند. ثروت سرزمینها امانتی در دست مسئولان است تا کشورها را توسعه بخشند.