تعلیق استراتژیها در ایران
سردبیر محترم روزنامه وزین «شرق»، جناب آقای «احمد غلامی»، در روزنامه شماره شنبه مورخ هشتم آبانماه سال 1400، در سرمقاله روزنامه مطلبی تحت عنوان «پشت پا به ایدئولوژی» به رشته تحریر درآوردهاند که به نظر اینجانب مثل همیشه تحلیلی ارزنده و بسیار منطبق بر واقعیت است. ایشان فرمودند که تمامی برنامهها و استراتژیها در ایران به حالت تعلیق درآمده و نوعی سردرگمی و بیبرنامگی در اداره جامعه شکل گرفته است. اینجانب نیز بر آن شدم که تأکیدی بر این یادداشت کاملا درست داشته باشم. ایشان در این سرمقاله بهدرستی اشاره کردهاند که همه سیاستهای داخلی و خارجی دولتها در ایران دچار روزمرگی و سردرگمی شدهاند و گویی هیچ برنامه و استراتژی درازمدتی برای رویارویی با مشکلات کشور در ذهن مسئولان و مدیران جامعه و دولتهای پیشین و دولت فعلی وجود ندارد و همهچیز به حال خود رها شده است. در این ارتباط آقای دکتر «محمد فاضلی» در سال 97 میگفتند که ما سه مسئله را حل کردیم که در هر سه مورد نیز اختلافنظر اساسی داریم که اولی قطعنامه 598 است، دومی دادن یارانههای نقدی است و سومی قضیه برجام است. در هیچیک از سه مسئله ذکرشده تفاهم کامل نداریم و 18 ابرمسئله هم داریم که نه فقط اساسا حل نشده است؛ بلکه به آنها اصلا فکر هم نکردیم و اصولا عادت داریم صورتمسئله را پاک کنیم تا آن را بهصورت اصولی و بنیادین حل کنیم. طبیعتا امروزه تعداد مسائل حلنشده بسیار بیشتر از سال 97 است. در این نوشتار به چند مسئله اساسی که بهصورت ابرچالش خود را نشان داده ولی هیچ استراتژیای برای حل آنها اتخاذ نشده است، بهصورت فهرستوار اشاره میکنیم تا مورد توجه برنامهریزان و مدیران ارشد جامعه قرار گیرد:
1- مهمترین مسئله امروز جامعه ایران که خود را بهصورت یک ابرچالش نشان میدهد، بحث تورم افسارگسیخته است که در چهار دهه گذشته بهطور مداوم وجود داشته و در یک دهه اخیر، به غیر از یک تا دو سال، تورم در حد 30 تا40 درصد بوده است که سبب ایجاد فقر بسیار گسترده در ایران شده است. شاید بر روی کره زمین فقط در حدود پنج کشور هستند که تورم دورقمی دارند و باقی180 کشور دنیا یا کلا مسئله تورم را حل کردهاند یا حداقل آن را تکرقمی کرده و به زیر پنج درصد رساندهاند و ما هنوز هیچ استراتژی و راهحل کوتاه و بلندمدتی برای حل آن نداریم. گویی مسئلهای وجود ندارد؛ درحالیکه تورم، زندگی میلیونها نفر را در ایران به زیر خط فقر کشانده و آنها به سختی زندگی میکنند. امروز هزینه زندگی ماهانه یک خانوار چهارنفره در ایران حدود 12 میلیون تومان است، چگونه میتوان با سه تا چهار میلیون تومان حقوق ماهانه شرافتمندانه و انسانی زندگی کرد و حداقل نیازهای زندگی را تأمین کرد. از سوی دیگر چهار، پنج ماه مانده به پایان سال دولت در حدود 300 تا 400 هزار میلیارد تومان کسری بودجه غیرقابلتأمین دارد و هنوز هیچ برنامه و استراتژیای برای تأمین آن ندارد و اگر ناگزیر به استقراض از بانک مرکزی باشد، خود این امر مجددا تورم بالای 40 درصد را به جامعه تحمیل خواهد کرد که به نظر میرسد جامعه ایران دیگر تابوتوان تحمل این تورم شدید را نخواهد داشت. از طرف دیگر، این امر بازهم به گسترش فقر، نابرابری و فاصله طبقاتی دامن خواهد زد. اضافه بر آن، در سال 1401 نیز با این ساختار فعلی دولت کسری بودجه بزرگتری خواهد داشت که برای آنهم هیچ استراتژی مشخصی ارائه نشده است. متأسفانه نمایندگان مجلس فعلا درحال پیگیری طرحهایی چون صیانت از حقوق کاربران در فضای مجازی هستند.
2- در مورد سیاست خارجی نیز چنین وضعیتی وجود دارد و با یک سردرگمی و فقدان راهبرد اساسی مواجه هستیم. اول اینکه استراتژی مشخصی در برخورد با بسیاری از کشورهای همسایه مانند افغانستان، عربستان، بحرین، امارات متحده عربی، جمهوری آذربایجان، ترکیه، مصر، عراق و... وجود ندارد و در چهار دهه گذشته نتوانستهایم استراتژی مدونی برای حل این مسائل داشته باشیم. در کنار این قضیه تکلیف ما با برجام نیز مشخص نیست و حدودپنج ماه است که گفتوگوهای وین تعطیل شده است و در این ارتباط تحریمها همچنان بر آحاد مردم فشار وارد میکند و روزانه فقط 190 میلیون دلار از عدم فروش نفت ضرر اقتصادی به کشور وارد شده و مسئولان گویا متوجه اهمیت موضوع تحریمها نیستند. از طرف دیگر با بلاتکلیفماندن لایحه FATF، دچار خودتحریمی هم شدهایم.
3- سومین ابرچالش و مسئله مهم که مسئولان هیچ استراتژی مشخصی برای آن ندارند، بحث یارانههای پنهان برای انرژی و امور دیگر است که به قول مسئولان امر همهساله افزایش چشمگیری پیدا میکند. برای سال جاری حدود 2000 هزار میلیارد تومان است.
درحالیکه در کشور ایران آب معدنی بسیار گرانتر از بنزین است، با ارائه انرژی تقریبا مجانی، کشور ایران به یکی از پرمصرفترین کشورهای جهان در حیطه انرژی تبدیل شده است و در حیطه مصرف بنزین با کشوری مثل چین با 15 برابر جمعیت کشور ایران برابری میکند. عجیب اینکه این مبلغ همهساله با افزایش 20 تا 25 درصدی مواجه است و در همین حد هم به نقدینگی کشور افزوده میشود. در نتیجه باید یک استراتژی اساسی برای حل این مسئله ارائه شود زیرا تداوم این مسئله در آینده سبب ایجاد مشکلات عدیدهای خواهد شد ولی در این حین، مسئولان امر هیچ استراتژی کوتاهمدت و بلندمدتی برای حل آن ندارند. 4- ابرچالش دیگر در ایران که باید برای آن یک استراتژی بلندمدت داشت، بحث کمآبی و استفاده از ذخایر آبهای زیرزمینی است که هرساله افزایش مییابد و هیچ استراتژی بلندمدتی برای حل این معضل اندیشیده نشده است. حتی مشخص نیست که مزیت نسبی کشور ما در امر توسعه و پیشرفت چیست؟ آیا باید در کشاورزی خودکفا باشیم یا کشاورزی را به دلیل محدودیت منابع آبی کاهش داده و به سمت صنعت برویم. به گفته کارشناسان امر90 درصد آب مصرفی در ایران در کشاورزی استفاده میشود و آبیاری همچنان سنتی و غرقابی انجام میشود و از روشهای جدید آبیاری استفاده نمیشود. برای مثال جهت تولید یک هندوانه شش کیلویی، 60 لیتر آب مصرف میشود و سالانه حدود 200 میلیارد مترمکعب از ذخایر آبهای زیرزمینی کم میشود و دشتهای مختلف ایران دچار فرونشست زمین هستند و این امر حتی تا قلب شهرهایی مثل تهران، اصفهان، مشهد و... رسوخ پیدا کرده است و مسئولان جامعه هیچ استراتژی بلندمدتی برای جلوگیری از این فاجعه ملی ندارند. همهساله این فرونشست زمین شدت بیشتری پیدا میکند و همچنان مدیریت در یک سردرگمی، تعلیق و روزمرگی گیر کرده است. 5- ابرچالش دیگری که مسئولان جامعه هیچ فکر، ایده و استراتژی مشخصی برای حل آن ندارند، آلودگی هوای شهرهای بزرگ است که همهساله هم بر میزان آن افزوده میشود. شهری مثل تهران با 14 میلیون نفر جمعیت شکل گرفته است ولی وسایل نقلیه عمومی مناسب و در حد آن شکل نگرفته است. ناوگان حملونقل عمومی ناقص و فشل در تهران و شهرهای بزرگ دیگر کارایی لازم را ندارند و استفاده از وسایل حملونقل شخصی باعث ایجاد ترافیک سنگین و سرسامآور در شهرهای بزرگ شده است. به قول کارشناسان مسئولان امر فقط در فکر سپریکردن وقت قانونی مسئولیت خود هستند تا مدت قانونی آنها تمام شده و به دنبال کار خود بروند. بنابراین اگر بخواهیم از این ابرچالشها برشماریم، تعداد آنها بسیار زیاد خواهد بود که همگی حلنشده باقی مانده و گویی دچار تعلیق شدهاند. برای مثال در حلکردن حضور زنان در استادیومهای ورزشی و خصوصیکردن دو باشگاه فوتبال معروف تهرانی که سالانه میلیاردها تومان بودجه به دولت تحمیل میکنند، برنامهای وجود ندارد. درحالیکه در همه دنیا تیمهای ورزشی خصوصی هستند و هیچ ارتباطی به دولت ندارند و سالانه سوددهی کلانی ایجاد میکنند، ما هنوز نتوانستهایم حق شرکت این دو تیم فوتبال در مسابقات را از کنفدراسیون فوتبال آسیا و فیفا بگیریم و حتی نمیتوانیم به دلیل تحریمها از 17 کشور دنیا که تکنولوژی VAR (کمکداور ویدئویی) دارند، این تکنولوژی را خریداری کرده و استفاده کنیم. به دلیل نبود تکنولوژی VAR در کشور ایران، ممکن است کشور ایران را از میزبانی مسابقات فوتبال محروم کنند و ما نتوانیم در کشور خودمان میزبان تیمهای دیگر باشیم. آیا اینهمه بیبرنامگی و اینهمه مشکل شایسته جامعه تاریخی مثل ایران است؟ چرا برای اینهمه مسائل حلنشده راهحل و استراتژی وجود ندارد و این بیبرنامگی و تعلیق و روزمرگی تا چه زمانی میتواند تداوم پیدا کند؟