در سوگ عالمی عامل
مرحوم آیتالله حاج سیدرضی شیرازی از عالمان نامدار، پاک و پرواپیشهای بود که همگان او را به نیکی، نامداری و اخلاقمداری میشناختند. وی علاوه بر برخورداری از علوم عقلی و نقلی و سالها تدریس، از لحاظ اخلاقی و فکری جذابیت و وارستگی ویژهای داشت و از آن مهمتر، غنای فکری و هویت صنفی و شخصیتی او بود که نهال استقلال و آزادگی را در وجودش سبز و بارور داشته بود. جوانان زیادی از دیرباز از نقاط مختلف تهران در مسجد شفای یوسفآباد پای مواعظش میشتافتند، مینشستند، میشنیدند و به کار میگرفتند. ویژگیهای فکری، شخصیتی و اخلاقی او را از یار دیرینش مرحوم آیتالله موسویاردبیلی زیاد شنیده بودم و در معدود جلساتی حضورش را درک کرده بودم. الحق «گنج زری بود در این خاکدان». دریغ که این عالم ربانی و رحمانی و اسوه اخلاق و معنویت، رخ در نقاب خاک کشید و به سوی معبود خویش شتافت و اندوهی دردناک در میان دینداران به جا گذاشت. نکتهای که باید بعد از مرگ چنین فرهیختگانی به یاد آورد، این است که در شهر بزرگی مانند تهران، با درگذشت چنین عالمانی چه باید کرد؟ روزگاری بزرگانی همچون آیتالله سیداحمد خوانساری، برادران زنجانی، طالقانی، ضیاآبادی، سیدرضی شیرازی و... الگوهای روحی و دینی مردم بودند. با نبود چنین پاکان و پیرانی در این شهر بزرگ یا سایر بلاد، چه وظیفهای بر دوش حوزههاست؟ غالب مردم معنویتجو به دنبال عالمانی هستند همچون حاج سیدرضی شیرازی که در کمال غنا و استقلال و به دور از تعلقات خسرانبار (که امروز دامن برخی را گرفته)، بتواند اخلاق و معنویت را به جامعه تزریق کند. دریغ که در این روزگار، وجود چنین عالمانی که «ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است»، در حکم دره نادرهای است که دستیابی به آن دشوار است؛ ولی به قول سعدی: الا لا تحزن اخا البلیه/ فلارحمن الطاف خفیه. ضمن آرزوی رحمت و رضوان الهی برای مرحوم آیتالله سیدرضی شیرازی، امید است مساجد و مراکز علمی و اخلاقی شاهد عالمان و اسوههایی چنین باشند. به قول حافظ: گوهر پاک تو از مدحت ما مستغنیست/ فکر مشاطه چه با حسن خداداد کند.