فال نیک اصولگرایانِ در قدرت
حضور اصولگرایان در قدرت را باید همیشه به فال نیک گرفت، بهویژه حضورشان را در قوه مجریه. نهاد دولت این خاصیت را دارد که همه را از وادی شعار به وادی عمل میآورد، چه بخواهند چه نخواهند. واقعیات صلب بیرونی و محدودیت منابع و امکانات به تصمیم و عمل بیکموکاست و گاهی عدول از شعار و هیجان نیاز دارد. نشانهها یا گوشههایی از ورود به این عملگرایی را بهوضوح میتوان در دولت سیزدهم دید، نهتنها در خود دولت بلکه در کنش و گفتار بخشی از حامیانش. این اتفاق یعنی ضرورت عملگرایی در هیچیک از قوا و نهادهای دیگر اینچنین لخت و عریان خودش را به جریانهای سیاسی تحمیل نمیکند که در قوه مجریه. مسئولیت و پاسخگویی پاشنه آشیل نهاد دولت است، بسیار بیشتر از نهادهای دیگر. مردم از قوه مجریه مطالباتی دارند بسیار گسترده و متنوع. سطح برخورد و درگیری این قوه با مسائل روزمره مردم بههیچعنوان قابل مقایسه با قوای دیگر نیست. این مسئولیت و پاسخگویی توأمان، عدول از برخی وادیها را اجتنابناپذیر میکند؛ برای نمونه میتوان به احتمال مذاکرات مستقیم با آمریکا که خودش را در سخنان رئیسی و امیرعبدالهیان نشان داد اشاره کرد یا چرخش و کوتاهآمدن نِسبی علمالهدی در مواجهه با حضور زنان در ورزشگاه حتی با اما واگرهای پسینی.
دستاورد این نشستن اصولگرایان بر مسند قوه مجریه شاید در میانمدت یا کوتاهمدت خوشایند جریان منتقد یا بدنه مردمی مخالف با اصولگرایان نباشد، اما در درازمدت قطعا رهاوردهایی دارد. در بخشی از بدنه حامی که همچنان از دور دستی بر آتش دارند، لاجرم به تلطیف در شعارها و هیجانهای جناحی منجر میشود. اگرچه شاید در ابتدا معترض و خشمگین شوند، اما در نهایت یا کوتاه میآیند و مجاب میشوند یا ریزش میکنند. نمونه این واکنشهای اعتراضی، نوشته کیهان یا نامه جمعی از طلاب و روحانیون خطاب به امیرعبداللهیان بود. این عملگراشدن با درجاتی و جهاتی خاصیت همه جریانهایی بوده که در این چهل و اندی سال وارد قوه مجریه شدهاند. حتی این تجربه را بهوضوح در رئیس دولتهای نهم و دهم هم میتوان دید؛ اگرچه ما با او و تصمیماتش موافق نباشیم، اما بهویژه در دولت دهم، این فاصله ایجادشده با جریان اصولگرایی که تاکنون هم ادامه دارد، حاصل اجتهادی بود که رئیس وقت دولت در مقام آمر و عامل قوه مجریه برای خود قائل شد و بخشی از بدنه جریان اصولگرایی را هم با خود کند و برد.