ضرورت نوسازی حکمرانی
بدون شک، چالش حکمرانی در ایران یکی از دلایل کلیدی تعمیق چالشها و بحرانهای کنونی است. ساختار سیاسی کشور، هنوز گذار از شیوههای سنتی به حکمرانی مدرن را آغاز نکرده و از اینرو، ذینفعان و بازیگران کلیدی را به بازی نگرفته است. با وجود اینکه «مسئله حکمرانی» در دو دهه گذشته در کانون توجه مقامات دنیا قرار گرفت، اما ما به دنبال اختراع دوباره چرخ بودهایم و از پیشرفتهای گسترده دراینباره دور افتادهایم. حتی اگر گذار به حکمرانی خوب تنها تغییر مورد نیاز برای بهبود عملکرد اقتصادی و اجتماعی در ایران نباشد، «نوسازی حکمرانی» باید بهمثابه یک راهبرد ملی در دستور کار قرار گیرد. نوسازی حکمرانی دیگر یک گزینه نیست، بلکه یک ضرورت است. تحولات این سالها نشان داد هیچ کشوری از ضرورت نوسازی حکمرانی مصون نیست.
بدون شک، چالش حکمرانی در ایران یکی از دلایل کلیدی تعمیق چالشها و بحرانهای کنونی است. ساختار سیاسی کشور، هنوز گذار از شیوههای سنتی به حکمرانی مدرن را آغاز نکرده و از اینرو، ذینفعان و بازیگران کلیدی را به بازی نگرفته است. با وجود اینکه «مسئله حکمرانی» در دو دهه گذشته در کانون توجه مقامات دنیا قرار گرفت، اما ما به دنبال اختراع دوباره چرخ بودهایم و از پیشرفتهای گسترده دراینباره دور افتادهایم. حتی اگر گذار به حکمرانی خوب تنها تغییر مورد نیاز برای بهبود عملکرد اقتصادی و اجتماعی در ایران نباشد، «نوسازی حکمرانی» باید بهمثابه یک راهبرد ملی در دستور کار قرار گیرد. نوسازی حکمرانی دیگر یک گزینه نیست، بلکه یک ضرورت است. تحولات این سالها نشان داد هیچ کشوری از ضرورت نوسازی حکمرانی مصون نیست.
بدون برنامهای برای نوسازی و اصلاح وضع موجود نهادها و سیاستها، هر تلاشی محکوم به شکست است؛ بهمنظور پایاندادن به چرخه کنونی و بهبود مسیر آینده کشور، باید یک راهبرد حکمرانی تحولآفرین مبتنی بر مشارکت جامعه سیاسی و جامعه مدنی قوی و مستقل را در پیش بگیرند. آنچه مهم است، داشتن سیاستهای خوب و اجرای خوب این سیاستهاست. یکی بدون دیگری باز هم منجر به ناکارآمدی خواهد شد.
برای این منظور، برنامههای توسعه آتی کشور بهجای اینکه صرفا بیان فهرست اعداد مدنظر سیاستمداران برای پنج یا 20 سال آینده باشد، باید دربرگیرنده راهبردی مشخص برای پیادهسازی و شتاببخشیدن به اصلاحات ساختاری در نهادهای سیاسی و اقتصادی باشد. البته این یک موضوع «اصلاح» یکباره نیست، بلکه داشتن توانایی سیاستگذاری در کل مسئولان را قادر میکند با درنظرگرفتن کل ساختار، اصلاحات و تعدیلاتی انجام دهند.
گذار به حکمرانی خوب، سبب تقویت انگیزهها، سازوکارها و قابلیتها برای نهادهای عمومی پاسخگوتر و فراگیرتر و گسترش مفاهیم عدالت و مشارکت در سراسر جامعه میشود. سازوکارهای حکمرانی خوب (حاکمیت قانون، مهار فساد، کیفیت نظارتی، کارآمدی، پاسخگویی و ثبات سیاسی و نفی خشونت) نخستین گامها در روند بهبود سیاستهای اقتصادی هستند که خود ابزاری برای بهبود فضا و مشوقهایی برای رشد کارآمد به شمار میروند.
مسئولان به خاطر داشته باشند چالش حکمرانی، لزوما تجویز سیاستهای اقتصادی یا اجتماعی نیست؛ در عوض، تضمین این است که فرایند بحث، طراحی، اتخاذ و اجرای چنین سیاستهایی، بر پایه روندی است که در آن همه مردم فرصتی برای بیان ترجیحات خود داشته باشند، در گفتوگوها شرکت کنند، نمایندگان خود را انتخاب کرده تا از جانب آنها اقدام کنند و بالاخره دولت را وادار کنند به نفع خیر عمومی پاسخگو باشد. حکمرانی خوب بهخودیخود نمیتواند مجموعه خاصی از سیاستها و مدیران«خوب» را تضمین کند، ولی برای به حداقل رساندن تداوم نتایج ناامیدکننده و سیاستها و مدیران ناکارآمد و حرکت به سوی نتایج بهتر، یک شرط ضروری است.
چنین فرایندی، مستلزم وجود چهرههایی با قابلیتهای فردی، فنی، مدیریتی و سیاسی است که بهطور جمعی فکر کرده و برنامهریزی میکنند و میتوانند با دیگر بازیگران سپهر حکمرانی بهخوبی کار کنند.
فراموش نشود که مقابله با چالش حکمرانی خوب، تنها مسئولیت حکومت نیست؛ بلکه حکمرانی خوب مستلزم مشارکت فعالتر مردم است. به یاد داشته باشیم که چالش حکمرانی، چالشی برای همه ایرانیان است.