علی، عدالت و امنیت
در میان حاکمان دینی کسی مانند علی(ع) در دوران حکمرانی دغدغه عدالت و امنیت نداشته است؛ نهتنها دغدغه این دو را داشته، بلکه تا پای جان و شهادت برای تحقق آن پای فشرده است. و نیز در میان حاکمان کسی مانند علی حکومت بهعنوان حکومت برایش بیارزش نبوده بهگونهای که از «آب بینی بز» یا از «کفش پاره» برایش کمارزشتر است، جز اینکه حقی را به صاحبش ایصال یا باطلی را از جامعه دور بدارد.
ای علی که جمله عقل و دیدهای/ شمهای واگو از آنچه دیدهای
در میان حاکمان دینی کسی مانند علی(ع) در دوران حکمرانی دغدغه عدالت و امنیت نداشته است؛ نهتنها دغدغه این دو را داشته، بلکه تا پای جان و شهادت برای تحقق آن پای فشرده است. و نیز در میان حاکمان کسی مانند علی حکومت بهعنوان حکومت برایش بیارزش نبوده بهگونهای که از «آب بینی بز» یا از «کفش پاره» برایش کمارزشتر است، جز اینکه حقی را به صاحبش ایصال یا باطلی را از جامعه دور بدارد. در میان ارزشهایی که برای بقای یک حکومت ممکن است مطرح باشد، در نگاه امام علی دو چیز اساسیتر و اساس بقای حکومتها شمرده میشود؛ یکی عدالت و دیگری امنیت، بهویژه امنیت اقتصادی. چهبسا حکومتهایی بودهاند که با لغزش امنیت و عدالت یا به تعبیر قرآن «ظلم» از پای درآمدهاند. شگفتا که حضرت علی علت پذیرفتن زمامداری خود را ازبینبردن جامعه طبقاتی و دادخواهی گرسنگان ذکر میکند: «...کظه ظالم و سغب مظلوم» (خطبه 3) یعنی شکمبارگی ستمکاران و گرسنکی ستمدیدگان. اما علی به ما میآموزد تا در جامعه عدالت و امنیت برقرار نباشد، نباید انتظار دینداری را داشت. فرمود: کثره المال مفسده للدین؛ فراوانی ثروت موجب تباهی دین است؛ یعنی اگر ثروت جامعه در دست عدهای انباشته شد و در مقابل عدهای گرسنه خوابیدند، دین در این جامعه به تباهی میرود.
از واژههایی که امام(ع) در چند مورد به کار برده، کلمه «استیثار» است. استیثار یعنی منافع مالی گروهی خاص را بر منافع عمومی جامعه حاکمکردن. چیزی که امروزه آن را الیگارشی میگویند؛ یعنی ترجیحدادن منافع گروهی اندک بر منافع اکثر یا حاکمیت منافع اقل بر اکثر.
چیزی که در جوامع امروزی شاهدیم. حضرت در عهدنامه مالک اشتر چنین میگوید: و ایاک و الاستیثار بما الناس فیه اسوه، بپرهیز از اینکه منافعی را که همه مردم در آن به نحو مساوی شریک هستند، از آن خود و اطرافیان خود کنی (نامه 53). علت اینکه حضرت(ع) مالک را از استیثار پرهیز میدارد، برای اینکه حکومت پیش از او بهخاطر استیثار از پای درآمد. هنگامی که یاران معاویه امام را متهم به قتل خلیفه سوم کردند، در پاسخ چنین گفت: روش حکومتداری ایشان را در کوتاهسخن برای شما بگویم؛ استاثر فاساء الاثره، منافع خود و اطرافیانش را بر منافع مردم مقدم داشت و آثار بدی بر جای نهاد (خطبه 30 نهجالبلاغه). در این نگاه، استیثار اقتصاد جامعه را به هلاکت میبرد و در نتیجه حکومت را از پای درمیآورد. در جای دیگر میفرماید: من یستاثر من الاموال یهلک، ثروتاندوزی باعث هلاکت است. امام حسین(ع) در وصف حکومت امویان میفرماید: و اساثروا الفئ، یعنی ثروت جامعه را در دست عدهای خاص قرار دادند. حال چگونه میتوان جلوی استیثار و ظلم اقتصادی را در جامعه گرفت؟ از آموزههای امام علی(ع) چنین پاسخ میگیریم:
1- عدالت: ضروریترین چیزی که جامعه بشری به آن نیازمند است عدالت اقتصادی است؛ چیزی که غالبا در حکومتها مفقود بوده است. فقر و ناداری و گرسنگی و تفاوت طبقاتی اگر در جامعهای وجود داشت، نشان از این است که آن جامعه فاقد عدالت است. فان الرعیه الصالحه تنجوا بالامام العادل، ملت شایسته با عدالت پیشوایان نجات پیدا میکند. حضرت میفرماید: وانما یوتی خراب الارض من اعواز اهلها، ویرانی زمین بهخاطر تنگدستی ساکنان آن زمین است. آفه العمران جور السلطان، آفت آبادانی ستم دولتمردان است؛ یعنی اگر کشوری عمران و آبادی و رشد اقتصادی ندارد و حرث و نسل او رو به هلاکت هستند، به خاطر فقدان عدالت اقتصادی در سیستم مدیریت است.
2- امنیت: روشن است که امنیت سایه به سایه عدالت است. هرگاه عدالت اقتصادی غایب شد، امنیت نیز غایب خواهد بود. علت اینکه آمار آسیبهای اجتماعی رو به افزایش است؛ زیرا عدالت اقتصادی رو به افول است. در بیعدالتی هر نوع ناامنی ممکن است به وجود بیاید. حضرت در خطابهای میفرماید: من حرص و آز برای بهدستآوردن قدرت نداشتم، بلکه دنبال این بودم تا لنرد المعالم من دینک، و نظهر الاصلاح فی بلادک فیامن المظلومون من عبادک، میخواستم نشانههای دین را به جای خود بنشانم و اصلاح را در شهرها ظاهر گردانم تا بندگان ستمدیدهات را ایمنی فراهم نمایم (خطبه 131). معالم دین ظواهر مناسک مذهبی نیست، بلکه معالم دین در کنار توحید، اصلاح امور مردم و امنیت اجتماعی است. اگر در پرتو حکومت دینی عدالت اقتصادی و در پی آن امنیت اجتماعی تحقق یافت، سایر مظاهر دین خود را نشان خواهد داد. در غیر این صورت نباید انتظار دینیبودن جامعه را داشت. به تعبیر پیامبر (ص): اگر نان نباشد، سایر فرایض محقق نمیشود.
3- عقلانیت: متأسفانه تخصص و کارشناسی و دانش کار، در جوامع دینی چندان جایگاهی ندارد. امام علی میفرماید: العلم اصل کل خیر، الجهل اصل کل شر، دانش ریشه هر خوبی است و نادانی ریشه هر بدی است. در بیانی دیگر میفرماید: من عمل علی غیر علم کان ما یفسد اکثر مما یصلح، هرکس بر پایهای جز دانش رفتار کند، خرابی کارش بیش از درستی آن است. چرا جامعه ما به این مطالب وقعی نمینهد؟ چرا خطکشیهای سیاسی بر خطکشیهای علمی و دانایی مقدم است؟ با این ثروت انبوه و از سویی با این همه عقبماندگی برای این است که کار دست کاردانان نیست. در پایان امید است قدری از شعارها و هزینههایی که در راه اعتلای این شعارها داده میشود، کاسته شود و جای آن آموزههای امام علی، سیره و سرنوشت جامعه شود.