یک عطیه گرانبها برای نسلهای بعد
تأسیس انجمن علوم سیاسی بدون شک یک نقطه عطف مهم در تاریخ علوم سیاسی ایران است. این انجمن در همین عمر کوتاه خود، نقش مهمی در کاهش رنج ناشی از یک نقیصه بزرگ ایفا کرده و آن ایجاد فرصت برای شکلگیری جامعه علمی در میان استادان و دانشجویان علوم سیاسی کشور بوده است.
تأسیس انجمن علوم سیاسی بدون شک یک نقطه عطف مهم در تاریخ علوم سیاسی ایران است. این انجمن در همین عمر کوتاه خود، نقش مهمی در کاهش رنج ناشی از یک نقیصه بزرگ ایفا کرده و آن ایجاد فرصت برای شکلگیری جامعه علمی در میان استادان و دانشجویان علوم سیاسی کشور بوده است. علوم سیاسی مانند بسیاری از دیگر از شاخههای علوم انسانی، در غفلت از ضرورت اجتماع علمی شکل گرفت. درحالیکه علوم بهطورکلی و علوم انسانی و سیاسی بهطور خاص، به شرط وجود ارتباطات علمی قادرند، بستر تولید، ترویج و آموزش و پژوهش علمی باشند. در فقدان اجتماع علمی، دانشگاه به یک نهاد بوروکراتیک تبدیل میشود و دانش به معنای درست کلمه در آن فهم و تولید و ترویج نخواهد شد. مقصود از اجتماع علمی، ارتباط خارج از چارچوبهای اداری میان استادان با یکدیگر و میان استادان و دانشجویان است. وجود فرصتهایی که استادان و دانشجویان با یکدیگر سخن بگویند، به تبادل اطلاعات و تحلیل بپردازند، گفتگوهای دامنهدار انتقادی اتفاق بیفتد و در نتیجه، وجود شبکه ارتباطات علمی، صفبندیهای متمایز علمی شکل بگیرد. از همین سنخ صفبندیهاست که علم و منظرگشاییهای علمی، عامل هویتجویی در فضای دانشگاه میشود و مرز میان هویتهای گوناگون، نشاط، خلاقیت و چشماندازهای تازه خلق میشود. متأسفانه در جامعه دانشگاهی ما، به جای صفبندیهای علمی، سیاست است که ایفای نقش میکند. استادان در صفوف چپ و راست یا طرفداران این یا آن جناح سیاسی، روبهروی هم میایستند. هنگامی که این صفبندیهای مبتنی بر موضعگیری سیاسی، با جلب رانتهای گوناگون نیز توأم میشود، دانشگاه را بیشتر به یک بنگاه نزدیک میکند تا یک فضای علمی. استادانی هم هستند که وارد این جناحبندیها و کسب رانتها نمیشوند و به تنهایی، بیارتباط معنادار با دیگران، سر در کار شخصی خود دارند؛ به ترفیعات و ارتقا میاندیشند و درست مثل یک کارمند بیسروصدا میآیند و میروند. البته نباید از وجود اساتیدی هم چشم پوشید که به جد کار علمی میکنند و زمان و فرصت زندگی خود را تماما و بهطور حرفهای به دانشگاه و امور علمی اختصاص دادهاند؛ تکچهرههایی که هیچ معنای مشخصی به یک رشته علمی نمیدهند و قادر نیستند بهطور ساختاری چیزی را دگرگون کنند. تنها وجود یک جامعه علمی است که میتواند علم را بهعنوان عامل اقتدار در فضای دانشگاه استوار کرده و تعقیب مباحث علمی را به کار و بار روزانه تبدیل کند. تنها به اعتبار جامعه علمی است که دانشگاه خصلت متمایز خود از هر فضای بوروکراتیک دیگر را به نمایش میگذارد. جامعه علمی مثل هر اجتماع انسانی دیگری، بهتدرج واجد ارزشهای اخلاقی ویژه خود میشود، سلسلهمراتب مبتنی بر وجاهتهای علمی خلق میکند، هنجارهای ارتباطی بر اساس پیشبرد علم تولید میشود، فضا عصبیتهای ویژه خود را تولید میکند، حریم ایجاد میکند، تشخص بخشیهای خود را تولید میکند، عوامل مسبب افتخار و ننگ و عار خود را وضع میکند. خلاصه چنان میشود که هر تازهواردی به فضای دانشگاه یا به محض عضویت در هیئتهای علمی، خود را با یک فضای ساختاریافته علمی مواجه میبیند. فضای علمی، به شیوه خود پاداش میدهد، تنبیه میکند، حاشیه و متن میسازد و اینچنین تداوم خود را تضمین میکند. در فقدان یک فضای علمی است که بخش درخور توجهی از استادان آلوده به فسادهای علمی میشوند، از منظر دانشجویان فاقد خصوصیات اولیه یک انسان دانشگاهیاند، تقلبهای عدیده علمی اتفاق میافتد، دانشجویان به جای انجام پژوهش و نگارش پایاننامه، به بازار حراج پایاننامه رجوع میکنند. خلاصه این میشود که هست.
انجمن علوم سیاسی ایران، در چنین وضعیتی موفق شده در حد توانایی خود، مؤسس یک فضای علمی در رشته علوم سیاسی کشور باشد. رفتار انجمن، در سمینارهای سالانه، نشریه، نشستها و میزگردهای علمی، از ملاحظات سیاسی روز کمترین تأثیر را پذیرفته است. انجمن بهمراتب بیش از فضای دانشگاه، قادر به استقرار علم به منزله میانجی ارتباطات میان استادان بوده و با حفظ موجودیت مدنی خود، پاک و بیحرفوحدیثهای متعارف کار خود را پیش برده است. حقیقتا انجمن علوم سیاسی در رشته علوم سیاسی کشور، وجودی مبارک و شایسته تقدیر بوده است. اما و صد اما وقتی در این تیرگیها با یک وجود مبارک و روشن مواجه میشویم، توقعات فزاینده نیز شکل میگیرد و انتظاراتی که شاید از یک نهاد نوپا چندان واقعبینانه نباشد. آن روزها که سخن از تأسیس انجمن بود، شخصا چندان به پاگرفتن آن امید نداشتم، اما امروز وجودش چندان امیدبخش است که انتظار داشتن از آن، بههیچرو بیوجه نیست. به گمانم میتوان به نقشآفرینی انجمن در ارتقای فضا و شبکه ارتباطات علمی بیش از آنکه هست امید بست. همایشهای سالانه و نشستهای علمی و نشریه سه حوزه اصلی فعالیتهای انجمن به شمار میروند. بدون تردید پاگرفتن کار انجمن و معرفی آن در عرصه عمومی نیازمند این سنخ از فعالیتها بوده و هست. اما منحصرماندن انجمن به این سنخ از فعالیتها بهتدریج انجمن را دستبهگریبان کلیشههای رفتاری میکند. بهتدریج استادان جویای فرصتهای ارتقا و ترفیعات به صفحات نشریه و امتیاز سخنرانی در همایشها دل میبندند و آب آلوده جاری در فضای دانشگاه، به فضای انجمن تسری پیدا میکند. به گمانم انجمن باید بهتدریج میدانهای تازه فعالیت با هدف پیشبرد ارتباطات علمی در فضای دانشگاههای ایران را هدف خود قرار دهد. به چند محور اشاره میکنم:
اول: به جامعه علمی اشاره کردم؛ واقع این است که جامعه علمی بههیچوجه در محدوده یک کشور معنیدار نیست. جامعه علمی یک پدیده جهانی است و ارتباطات علمی صرفا در قلمروهای فراملی میتواند مصداق دقیقی برای جامعه علمی باشد. نگارنده غافل از محدودیتهایی نیستم که در این زمینه وجود دارد، اما به نظرم به رغم محدودیتها تا حدی میتوان دایره ارتباطات را گسترده کرد. مثلا انجمن علوم سیاسی میتواند بستر خوبی برای ارتباط میان استادان علوم سیاسی در خاورمیانه و آسیا باشد. ممکن است ارتباطات علمی به معنای گفتوگوها و سفرها و همایشهای بینالمللی دشواریهایی داشته باشد، اما بینالمللیکردن نشریه انجمن، دعوت از استادان خارجی برای ارسال مقاله، برنامهریزی برای انجام پژوهشهای بینالمللی ازجمله مواردی است که میتواند انجمن را به میانجی ارتباطات علمی در سطح بینالملل توانمند کند.
دوم: انجمن در سالهای نخست فعالیتش، ضرورت داشت که محتاطتر عمل کند و چندان در قلمرو نقد و ارزیابی آثار منتشرشده در حوزه علوم سیاسی حاضر نشود، اما موقعیت امروز انجمن به آن چندان وجاهت بخشیده که در این زمینه مشارکت فعال کند. انجمن علوم سیاسی باید فضای نقد و ارزیابی آثار اساتید و اندیشمندان علوم سیاسی کشور باشد. تألیفات و ترجمههایی که در حوزه علوم سیاسی انجام میشوند، نباید از چشم تیز و انتقادی انجمن بیرون بماند. اگر حقیقتا آثار قابل قبولی منتشر میشوند، انجمن باید در اعتباردهی به آن ایفای نقش کند و اگر چنان نیست، باید انجمن به نهادی مؤثر در اعتبارزدایی از چنان آثاری ایفای نقش کند.
سوم: انجمن تاکنون بهطور مؤثر آموزش علوم سیاسی را موضوع بررسی انتقادی قرار نداده است؛ البته در برخی همایشها به آن پرداخته شده، اما مقصود ورود انجمن در ارزیابی جدی آموزش علوم سیاسی در ایران بر حسب مقیاسهای موجود در کشورهای جهان است. من به عنوان نمونه، اندیشه سیاسی تدریس میکنم. میتوانم هر طور که میخواهم تدریس خود را ساماندهی کنم. انجمن میتواند با نشاندادن صور آموزش این درس در بهترین دانشگاههای جهان، من و دانشجویانم را از استانداردهای مقبول آموزش این درس آگاه کند.
چهارم: یکی از بهترین محملهای گسترش ارتباطات علمی، قلمرو پژوهش است که جای خالی آن بهشدت در فضاهای دانشگاهی احساس میشود. انجمن علوم سیاسی در حوزه پژوهش کمتر فعال بوده است. انجمن علوم سیاسی میتواند حتی بدون تکیه بر بودجههای دولتی و با بهکارگیری استادان و دانشجویان علاقهمند، پژوهشهایی را ساماندهی کند که با هدف برقراری ارتباط میان علوم سیاسی ایران با جامعه صورت میپذیرند.
پنجم: انجمن علوم سیاسی تاکنون خود را در تداوم یا در حاشیه فضای دانشگاهی تعریف کرده است. اقتضائات دموکراتیککردن علم ایجاب میکند انجمن با تکیه بر نسل نوظهوری که در میان دانشجویان و استادان ظهور میکنند، بسترساز گسترش دانش علوم سیاسی در میان مردم عادی و غیرمتخصص باشد.
با همه کمیها و کاستیها، باید دست آنها که بخش مهمی از زندگی خود را مصروف ریشهدارکردن و تداوم کار انجمن کردند، بوسید. انجمن علوم سیاسی، بدون شک میراث بزرگ این نسل برای نسلهای بعدی است. امیدوار باید بود به همت انجمن، علوم سیاسی کشور در ایران فردا، موقعیت و نقشی متفاوت با امروز ایفا کند و بتواند چنانکه بر عهده آن است به منزله خرد منفصل جامعه و حکومت در بهبود سازوکارهای مدیریت امور عمومی نقشآفرین شود. به امید آن روز.