|

نگاه ارباب رعیتی‌ از مهران مدیری تا دانشگاه

واکنش مهران مدیری به مرگ مهسا امینی و درخواست پخش‌نشدن آثارش از سیما فقط یکی از ابراز همدردی‌های روزهای گذشته بود؛ اما پاسخ به این همدلی و حمله‌ورشدن به مدیری، نشان داد سال‌ها همکاری و سکوت هم گارانتی و حاشیه امنی برای هنرمند و چهره شاخص به وجود نمی‌آورد.

واکنش مهران مدیری به مرگ مهسا امینی و درخواست پخش‌نشدن آثارش از سیما فقط یکی از ابراز همدردی‌های روزهای گذشته بود؛ اما پاسخ به این همدلی و حمله‌ورشدن به مدیری، نشان داد سال‌ها همکاری و سکوت هم گارانتی و حاشیه امنی برای هنرمند و چهره شاخص به وجود نمی‌آورد. درخواست مدیری شاید براساس قراردادهایش قابل‌اجرا نباشد. جای قضاوت درباره خودش و ارزش کارهایش هم اینجا نیست. ولی تندی‌ها و انگ‌هایی که به او زده می‌شود از همان جنس آشناست. گفتن اینکه تو پول کلانی گرفته‌ای و حق نداری حرف بزنی. اینکه چک داشتی و سازمان کمک کرد تا برگشت نخورد. اینکه اگر صداوسیما نبود الان کی بودی و کجا بودی. بیش از همه این آخری. مثالش علیرضا قزوه، شاعر رسمی کشور که در ادبیاتی باورنکردنی خطاب به مدیری گفته بود: «اگر صداوسیما نبود الان در پایین‌برره بز می‌چراندی!».‌اینکه چنین تعبیری چقدر شایسته است به کنار، مهران مدیری به تأیید آقای قزوه و مدیر سازمان و این وزیر و آن وکیل نیاز ندارد. از او خوشمان بیاید یا نه، در همه دهه‌های اخیر از تأثیرگذارترین چهره‌های رسانه و هنر ایران بوده است. سریال‌هایش جزء پربیننده‌ترین‌ها بوده و خودش از محبوب‌ترین‌ها. اگر نگوییم از برخی جهات محبوب‌ترین. صداوسیما چه دینی بر گردن مدیری دارد که این هنرمند به گردن سیما ندارد؟ او که هرجا رفته موفق بوده. از سینما تا شبکه نمایش خانگی، گران‌ترین و پربیننده‌ترین کارها را ساخته است. یادمان نرفته وقتی از سیما طرد شد، چطور با «قهوه تلخ» همه رکوردهای فروش را جابه‌جا کرد. با کالایی که دانه‌دانه‌اش در سوپرمارکت فروخته می‌شد و مردم پولش را می‌دادند. 

یادمان نرفته که بابت همین فروش و رقابت با سیما چه خونی به دل مدیران رسانه ملی شد. الان مدیری مدیون سیماست؟ آن‌وقت سیما این اعتبار و بزرگی را از کجا آورده که می‌تواند آن را به بی‌مایه‌هایی مثل مدیری ببخشد و گنده‌شان کند؟ امثال مدیری اگر برنامه نسازند تلویزیون چه می‌خواهد نشان بدهد؟ اگر ادعای ما نادرست است، پس دستمزد 30‌ میلیاردی و بالاتری که به او می‌دهید تا همچنان برایتان برنامه بسازد، عین فساد و تخلف است و باید بابتش پاسخ‌گو باشید. اگر هم او به این قیمت‌ها می‌ارزد، پس دیگر منت‌‌گذاشتن برای چیست.

این همان برخورد سطحی است که با فردوسی‌پور شد. به او هم گفتند نان‌خور سیماست و سیما بزرگش کرده. انگار نه انگار که او هم بهترین و پربیننده‌ترین برنامه را برای سیما ساخته است که بالاترین درآمدها را برایشان کسب کرده. او را راندند و دیدیم جانشین‌هایش چطور ساعت پربیننده را به خاک سیاه نشاندند. دیدیم که عادل هنوز بیرون از سیما چقدر مخاطب دارد و چطور برایش هورا می‌کشند.

مشکل صداوسیما و هوادارانش این است که متوجه نمی‌شوند نارضایتی مردم به همین برخوردهای بالا به پایین و به رسمیت نشناختن‌هاست. به همین نگاه ارباب رعیتی که گویی مردم همه نوکر و بیچاره مدیران کشورند و آنها هستند که دارند به ما لطف می‌کنند. اگر درخواستی داشته باشیم، عین نمک‌نشناس‌بودن است و اگر ناراضی باشیم عین بی‌چشم‌و‌رویی است. این عبارات هم اصلا اغراق نیست و لابد شنیده‌اید که در روزهای اخیر چطور همه منتقدان با همین چوب و تعابیر خوانده می‌شوند.

اینکه وزیر ارشاد هر سینماگری را که خارج از قواعد عمل کند، ممنوع‌الکار اعلام می‌کند هم از همین رویه و نگاه می‌آید. وزیر هم متوجه نیست که همه دستگاه که امروز به آن تکیه زده در واقع برای سرویس‌دادن به هنر و فرهنگ مملکت است؛ برای تر و خشک کردن هنرمند و صاف‌کردن ناهمواری‌های مقابل پایش. وزارت را نساخته‌اند که با هنرمند اشتلم کند و برایش تکلیف تعیین کند که فقط معدودی سفارشی‌ساز را به رسمیت بشناسد. این همه هنرمند انتقاد کرده‌اند و از خشم و از سر دلسوزی سخن گفته‌اند؛ وزیر به جای اینکه آنها را دعوت کند به وزارتخانه -که خانه خودشان است- و پای حرف‌شان بنشیند و کمک کند تا نگرانی‌هایشان برطرف شود و بهترین و متعالی‌ترین آثار را بسازند، راحت می‌گوید اینها را کنار می‌گذاریم و دیگر حق کارکردن ندارند، بدون محکمه و حق دفاع، بدون وکیل و قاضی. همان‌طورکه امروز شاهد دستگیری تعدادی از روزنامه‌نگارهای کشوریم و وزارت و نهادی که باید مدافع و حامی آنها باشد، سکوت اختیار کرده است.

اینکه دانشجوها مطالبه دارند و ناراضی‌اند و به جای شنیدن حرفشان، به جای فراخواندن و همدلی با آنها و تلاش برای رفع مشکلاتشان، کلاس دانشگاه را تعطیل و مجازی کنیم و همه را به خانه بفرستیم، جز این نگاه ارباب رعیتی، جز این مفهوم که دانشگاه و دانش را ملک خود می‌دانیم و هر وقت بخواهیم آن را از فرزندان کشور دریغ می‌کنیم چه معنایی دارد.

‌و راه مشخص است. مردم را و هنرمند را و جوان دانشجو و زنان و همه را به رسمیت بشناسیم. منت سرشان نگذاریم و بدانیم که هرچه داریم از این مردم است و نه بالعکس.