|

فهرست تمام‌شدگان

اگر بخواهیم با انصاف و عدالت و به دور از هرگونه سوگیری قضاوت کنیم تا اینجای کار، دولت آقای رئیسی در هیچ‌کدام از جنبه‌های حکمرانی و دولت‌داری موفق نبوده و هیچ‌کدام از شعارهای تبلیغاتی این دولت تحقق نیافته است. البته چنین اعترافی چیز جدیدی نیست و این ناتوانی از همان ابتدا و در کوران تبلیغات انتخاباتی بر اهل اندیشه و فراست مبرهن بود؛ زیرا از آقای رئیسی و همکارانش هیچ نظریه یا ایده جدید و راه‌گشایی، به جز شعارهای کلیشه‌ای و تکراری مثل مبارزه با فساد، ساده‌زیستی و مردمی‌بودن، به فکر معیشت مردم بودن، کاهش تورم و امثالهم رونمایی نشد و هنوز هم در بر همین پاشنه می‌چرخد.

اگر بخواهیم با انصاف و عدالت و به دور از هرگونه سوگیری قضاوت کنیم تا اینجای کار، دولت آقای رئیسی در هیچ‌کدام از جنبه‌های حکمرانی و دولت‌داری موفق نبوده و هیچ‌کدام از شعارهای تبلیغاتی این دولت تحقق نیافته است. البته چنین اعترافی چیز جدیدی نیست و این ناتوانی از همان ابتدا و در کوران تبلیغات انتخاباتی بر اهل اندیشه و فراست مبرهن بود؛ زیرا از آقای رئیسی و همکارانش هیچ نظریه یا ایده جدید و راه‌گشایی، به جز شعارهای کلیشه‌ای و تکراری مثل مبارزه با فساد، ساده‌زیستی و مردمی‌بودن، به فکر معیشت مردم بودن، کاهش تورم و امثالهم رونمایی نشد و هنوز هم در بر همین پاشنه می‌چرخد. البته ناگفته پیداست که شخص آقای رئیس‌جمهور فردی اعتقادی، ایمانی، خالص و دلسوز است و اغلب وزرایش هم افراد پاکدست و سختکوشی هستند؛ اما این صفات برای مدیریت در سطح کلان شرط کافی نیست. تصور نکنید بقیه رقبای آقای رئیسی در انتخابات آورده نو و ایده راه‌گشایی، به جز شعارهای کلیشه‌ای همیشگی داشتند! بی‌تردید هرکدام از آنها هم پیروز انتخابات می‌شدند، توفیقی به دست نمی‌آوردند. در حقیقت همه نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری دوره سیزدهم در یک ساحت و چارچوب فکری زیست می‌کردند؛ هرچند رنگ و لعاب‌شان متفاوت به نظر می‌رسید. اکنون و پس از حدود سه سال، زمزمه معرفی نامزدهای چهاردهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری شنیده می‌شود و دو حالت پیش‌روی حاکمیت قرار دارد:

حالت اول؛ طراحی فرایند انتخابات به نحوی که دولت فعلی ادامه یابد که البته تصمیم درستی به نظر نمی‌رسد و آفت‌بار است. در صورت اصرار به چنین تصمیمی، فهرستی از پیش تعیین‌شده شامل چند دولتمرد و سیاست‌مدار کهنه‌کار از قیف تنگ شورای نگهبان رد خواهند شد و اگر خیلی خوش‌بینانه فکر کنیم و حرص و ولع افراد و جناح‌های سیاسی را مدنظر بگیریم (که هیچ وقت ایده درخشانی نداشته‌اند) این فهرست شامل افرادی تکراری از طیف‌های مختلف خواهند بود. با نگاهی به این فهرست نخستین چیزی که به ذهن متبادر می‌شود، ضعف سیستم در تربیت مدیران شش‌دانگِ دارای نظریه و ایده است؛ مدیرانی که علاوه بر تخصص و تجربه و تبحر، استراتژیست نیز باشند و به‌روشنی بتوانند ایران را از تاروپود دست‌و‌پاگیر موانع توسعه برهانند.

شوربختانه در هر دوره از انتخابات، پس از فیلتر‌های حاکمیت و غربال شورای نگهبان فهرست‌هایی مشابه درمی‌آید و تحفه نویی برای رو‌کردن وجود ندارد. گویی در جمهوری اسلامی واجب شده است عده‌ای با لباس سفید بیایند و با لباس سفید به جوار حق‌تعالی بشتابند و گردش نخبگان شعاری بیش نیست. اغلب افراد همیشه حاضر در دوره مدیریت‌های طولانی‌مدت خویش آنچه در ذهن داشته‌اند، رو کرده‌اند و در مواردی هم موفق بوده‌اند؛ اما به دلیل نداشتن نظرگاه استراتژیک و ایده‌های میان‌بر، از حل مسائل اساسی کشور درمانده‌اند. شگفتی‌آور اینکه در‌حال‌حاضر بیشتر آنها با فراغت بالی که دارند، به جز چند پیام توییتری یا شرکت هفتگی در مراسم ختم متوفیان، کوچک‌ترین کنش زاینده و زیبنده درباره کلان‌چالش‌های کشور ندارند.

پیشنهاد می‌کنم این افراد پس از عمری تلاش مخلصانه و بیختن آردهای‌شان، الک‌های‌شان را بیاویزند و کنار بکشند و جا را برای نخبگان باتجربه و صاحب‌ ایده باز کنند. بالاخره هر شغلی بازنشستگی هم دارد.

حالا برویم سراغ حالت دوم. حالت دوم آن است که حاکمیت تصمیم بگیرد با نگاه موسع‌تری به گردش نخبگان نگاه کند و رجل سیاسی را به مدیران میانی و فعالان سیاسی-اجتماعیِ صاحب ایده و نظریه تعمیم دهد و فضا را برای ظهور و بروز صاحبان ایده‌های بزرگ و راه‌گشا و نگاه‌های استراتژیک باز کند که حاصل آن علاوه بر اقبال عمومی و احتمال آشتی ملی، چشم‌اندازی روشن برای اصلاح مسیر توسعه خواهد بود. کسانی که علاوه بر ایده‌های بزرگ و راه‌گشا قدرت اقناع مدعیان داخلی و همرا‌ه‌ساختن آنها و همچنین تعامل با دنیا را داشته باشند. البته در‌این‌میان باید مراقب فرزندان و دامادها و بستگان گروه نخست که ممکن است به بهانه جوان‌گرایی در این طیف نفوذ کنند، باشید. حال‌ این نخبگان صاحب‌ ایده چه کسانی هستند و تا الان کجا بوده‌اند، در یادداشت بعدی درباره آن سخن خواهم گفت.