تله محبوبیت
انسان در مسیر کشف هویتش با تضادهای درونی خود روبهرو میشود. این جنگهای درونی انسان با خود است که هویتش را میسازد. گاهی این جنگها متأثر از محیط اطراف دستکاری میشود. از زمانی که شبکههای اجتماعی به عنوان بستری برای تعامل، ارتباط و انتشار ایده و نظرات کاربران اهمیت پیدا کرد، تغییر هویت شکل دیگری گرفت.
انسان در مسیر کشف هویتش با تضادهای درونی خود روبهرو میشود. این جنگهای درونی انسان با خود است که هویتش را میسازد. گاهی این جنگها متأثر از محیط اطراف دستکاری میشود. از زمانی که شبکههای اجتماعی به عنوان بستری برای تعامل، ارتباط و انتشار ایده و نظرات کاربران اهمیت پیدا کرد، تغییر هویت شکل دیگری گرفت. در واقع برای برخی این شبکههای اجتماعی هستند که میگویند چه واکنشی به مسائل باید نشان داد و کجا باید در برابر یک رخداد سکوت کرد. در واقع نوعی تطبیق اندیشه با الگوریتمهای فضای مجازی در جریان است.
انسان میتواند هم منتقد وضع موجود ایران باشد و هم مخالف کشتار فجیع مردم غزه و منتقد سکوت جامعه جهانی درباره این فاجعه. اما گاهی فرد به دلیل اینکه مخالفت با جنایت رخداده در فلسطین و غزه به تعبیری یک خوانش «حکومتی» به حساب بیاید و فرد مورد قضاوت قرار بگیرد، از نشاندادن واکنشهای مجازی درباره این فجایع صرفنظر میکند.
فوکویاما باور دارد گاهی افراد هویت فردیشان را با فضا و گروهی که در آن عضو هستند تطبیق داده و به نوعی امر شخصی تحت تأثیر امر سیاسی قرار میگیرد. در این فضا، افراد اغلب در جستوجوی تأیید اجتماعی و محبوبیت هستند، بهجای اینکه به ارزشهای اصیل و باورهای خود وفادار بمانند، هویت خود را بهطور سطحی و وابسته به معیارهای زودگذر شکل میدهند. این روند باعث میشود هویتهای واقعی در سایه کلیشههای جذابتر و پرطرفدارتر پنهان شود و هویتهای پایدار و معنادار تضعیف شوند. اینجا سرآغاز ورود به «تله محبوبیت» است. جایی که در آن فرد، گروه، یا سازمانی به دلیل تمرکز بیش از حد بر جلب محبوبیت یا رضایت دیگران، از اهداف بلندمدت و تصمیمات استراتژیک خود صرف نظر میکند.
تله محبوبیت مانند باتلاق افراد را در خود فرومیبرد و هرچه تقلا بیشتر شود، بیشتر در دام این تله گرفتار میکند و عمق و اصالت را میگیرد و فرد را نه فقط به اطمینان عمیقتر در درستی آرمان خود، بلکه به سمت مواضع سیاستهای قطبیتر هدایت میکند. در واقع الگوریتم شبکههای اجتماعی بهگونهای است که افراد را بیشتر به سمت دامنزدن به دوقطبی و گرفتن لایک و کامنت بیشتر هدایت میکنند. این رویکرد بهویژه در میان فعالان سیاسی و روزنامهنگاران پررنگ شده است. مسئلهای که میتواند مخرب باشد؛ چراکه آنها به جای روشنگری، نقد سازنده و ارائه تحلیلهای مستدل به تأمین خواستههای لحظهای مخاطبان مشغول میشوند. تله محبوبیت جلب توجه فوری و کوتاهمدت را تقویت میکند و به تعبیری مقبولیت و تأیید کوتاهمدت میآورد اما اولویتهای بلندمدت و اهداف عمیقتر را کنار میزند. این لحظه، لحظه ظهور پوپولیسم است. سیاستمدارانی که برای کسب محبوبیت لحظهای از اصول و برنامههای بلندمدت تصمیمات خود را نادیده میگیرند و در نهایت با کاهش اعتماد عمومی مواجه میشوند. دانیل کانمن معتقد است انسانها تمایل دارند براساس سیستم «تفکر سریع» تصمیمگیری کنند که به شدت تحت تأثیر احساسات، قضاوتهای لحظهای و پاداشهای فوری است. سیاسیون وعدهای میدهند که میدانند قابلاجرا نیست یا سؤالاتی را مطرح میکنند که خودشان پاسخش را میدانند.
این وعدههای ناشدنی و یا دیررس و از سویی رفتارهای مجازی تشویقشونده یا ترس از قضاوت افکار عمومی و سکوت یا اعلام مواضع غیرواقعی توسط فرد در بلندمدت به بحران اعتبار حرفهای و اعتماد عمومی منجر میشود. در سال 2019، بوریس جانسون، نخستوزیر وقت بریتانیا، در آستانه انتخابات، شعار «برگزیت را به سرانجام برسان» را مطرح کرد. طرح این موضوعِ پیچیده و طولانی، در کوتاهمدت قابل حل نبود اما دلفریب به حساب میآمد. این شعار بهشدت در شبکههای اجتماعی مورد استقبال قرار گرفت و تبدیل به ابزاری برای جلب حمایت عمومی شد. اجرای عملی برگزیت بهمراتب پیچیدهتر از آن چیزی بود که وعده داده شده بود. تصمیمات عجولانه و سادهسازی مسائل، منجر به مشکلات اقتصادی و تجاری برای بریتانیا شد. نمونههایی از این وعدهها و اظهارنظرها در فضای سیاسی و رسانهای ایران به وفور دیده میشود. کافی است به وعدههای انتخاباتی کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری ادوار یا عطش لایک و دیدهشدن برخی سیاستمداران و اهالی رسانه نگاهی بیندازیم و ببینیم چگونه «ترند»ها پایشان به سیاستگذاری در فضای واقعی باز میشود. کنشگری در لحظه، سیاست را از عمق تهی و رسانه را از تحلیل مستدل خالی میکند. در واقع در لحظه بودن باعث دوری از اقتدار بلندمدت و عقلانیت و پیدایش کاریزمای پوپولیستی گذرا، کوتاهمدت یا حتی متفاوت با واقعیات روی زمین میشود. ماکس وبر معتقد است سیاستمداران با تکیه بر سنت، عقلانیت و کاریزما میتوانند بر مردم حکومت کنند. به تعبیر وبر وقتی سنت و نهادهای سیاسی دچار بحران باشند، کاریزما اهمیت بیشتری پیدا میکند. این نقطه آغاز تبدیل سیاستمداران، روزنامهنگاران و متفکران به سلبریتی است. حضور سلبریتیهایی نیز در نظام تصمیمسازی، سیاست و روزنامهنگاری نشانه شکست ساختارهای سیاسی و عدم ارتباط سیاستمداران با مردم در بلندمدت است. تله محبوبیت اصالت را فدای مصلحت میکند و تمرکز بر ظواهر را تقویت میکند و هویت و دوراندیشی را در معرض خطر قرار میدهد. در دنیایی که محبوبیت به سرعت جایگزین ارزشهای پایدار میشود، ایستادگی در برابر تله محبوبیت اقدامی شجاعانه محسوب میشود. پذیرش این نکته که لزوما فضای شکلگرفته در فضای مجازی منطبق بر واقعیت نیست و تأکید بر کیفیت و معنای واقعی به جای تعداد لایک و بازدید در بلندمدت اعتبارآفرین است. باید از قضاوت نترسید و افقگشایی کرد. شاید سلبریتیشدن و محبوبیت لحظهای جذاب باشد، اما تاریخ نشان داده است اعتبار و اقتدار واقعی تنها در سایه شجاعت، شفافیت و تعهد به اصول به دست میآید. آنچه ارزشمند است، با شتاب به دست نمیآید.