|

ایران و شبکه تنش

‌جهان امروز در رقابتی‌ترین شکل ممکن به عرصه‌ای برای کسب سود و تأمین منافع ملی کشورها تبدیل شده است. دراین‌میان کشورهای توانمند، همه تلاش خود را در راستای عضو‌شدن در شبکه‌های ارزش‌آفرینی مصروف می‌کنند.

حمیدرضا اکبرپور دکترای حقوق بین‌الملل عمومی و پژوهشگر میهمان مؤسسه تحقیقاتی ایران و اوراسیا (ایراس)

‌جهان امروز در رقابتی‌ترین شکل ممکن به عرصه‌ای برای کسب سود و تأمین منافع ملی کشورها تبدیل شده است. دراین‌میان کشورهای توانمند، همه تلاش خود را در راستای عضو‌شدن در شبکه‌های ارزش‌آفرینی مصروف می‌کنند. این شبکه‌های ارزش‌آفرین به شیوه‌های مختلف ازجمله اتحادیه‌های اقتصادی، همکاری‌های دو یا چندجانبه تجاری، ایجاد کریدور و هم‌گرایی و همگامی با جریان‌های مؤثر اقتصادی و مالی جهان خود را نمایان می‌کند. ماحصل قرارگرفتن در این شبکه‌ها، بهره‌مندی از منافع بسیاری است که عملا با تک‌روی‌های خارج شبکه‌ای قابل دسترس نیست. البته بر حسب قاعده، میزان منفعتی که هر دولتی از پیوند با شبکه‌ها می‌تواند ببرد، بستگی به عوامل متعددی از قبیل برنامه‌های مدون، انضباط مالی، سرمایه‌گذاری در زمینه تحقیق و توسعه و فناوری‌های نوین دارد. ایران کشوری ‌ است که به واسطه جغرافیایش ناخواسته می‌تواند در شبکه‌ای از مبادلات مالی و تجاری جهان قرار گیرد که عایدات اقتصادی بی‌شمار به همراه دارد. البته وجود منابع طبیعی متکثر و غنی و البته نیروی انسانی متخصص هم مزید بر علت است که این جایگاه را تقویت کند؛ اما آنچه امروز شاهد آن هستیم، انزوا و دور‌زدن ایران در معادلات و مبادلات جهانی است. 

در واقع با همه پتانسیل‌هایی که ایران دارد و بالقوه می‌تواند آن را در مرکز شبکه‌های مبادلات و معادلات قرار دهد؛ اما نه‌فقط این‌گونه نیست؛ بلکه عملا به حاشیه رانده شده است. این را که این امر چرا اتفاق افتاده، به دلایل گوناگونی می‌توان ارتباط داد. برخی ضدیت با ایران را فارغ از نوع حکومت حاکم بر آن منشأ می‌دانند. برخی دیگر نیز تفاوت‌های فرهنگی و مذهبی ایران را مطرح می‌کنند. این مفاهیم در برخی از نظریه‌های مطرح‌شده مانند تنهایی استراتژیک ایران نیز مورد توجه قرار گرفته است.

اما به نظر می‌رسد ایران برای قرارگرفتن در شبکه‌های ارزش‌آفرین منطقه‌ای و جهانی فارغ از جبرگرایی‌هایی که برخی معتقدند وجود دارد، باید به تغییرات اساسی در حوزه سیاست خارجی دست بزند. دولت‌ها و اتحادیه‌های قدرتمند شبکه‌‌های ارزش‌آفرین نیز به طرد دولت‌های محور یا به نظر آنها حامی شبکه تنش می‌پردازند.

ورای همه این مسائل، سیاست خارجی اصولی و متوازن نیز خود ابزاری است که میزان نفوذ و استحکامش به نوع حکمرانی در داخل متکی است. ناکارآمدی سیاست خارجی نیز به طور عملی مانع عظیمی در راستای قرارگیری کشور‌ها در شبکه‌های ارزش‌آفرینی است. حتی این مانع باعث ایجاد نوعی روند معکوس می‌شود که کشورها را به سمت شبکه تنش سوق می‌دهد.

* دکترای حقوق بین‌الملل عمومی

پژوهشگر میهمان مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه