|

در سوگ خیرالنساء خدیجه کبری (س)

برای شناخت یک شخصیت، دو روش می‌توان اختیار کرد؛ اولی شیوه درون‌دینی است که به‌‌طور معمول، تاریخ‌نویسان و نویسندگان مذهبی به آن گرایش نشان می‌دهند و رواج فراوانی هم دارد. روش دوم شیوه برون‌دینی است که به سبب کار تحقیقی همه‌جانبه، کار پر‌زحمتی قلمداد می‌شود. نگاه درون‌دینی رویکردی عمدتا احساسی پیشه می‌کند تا مخاطبان خود را شگفت‌زده کند؛ اما به عمق وقایعی که شخص در آن زیسته، کاری ندارد و به جای آن، ماجراهایی درشت می‌شود که خوشایند مستمعان باشد؛ اما پژوهش برون‌دینی در درجه نخست بی‌طرفی محقق را می‌طلبد تا حقایق گفته‌نشده‌ای آشکار شود.

در سوگ خیرالنساء خدیجه کبری (س)

برای شناخت یک شخصیت، دو روش می‌توان اختیار کرد؛ اولی شیوه درون‌دینی است که به‌‌طور معمول، تاریخ‌نویسان و نویسندگان مذهبی به آن گرایش نشان می‌دهند و رواج فراوانی هم دارد. روش دوم شیوه برون‌دینی است که به سبب کار تحقیقی همه‌جانبه، کار پر‌زحمتی قلمداد می‌شود. نگاه درون‌دینی رویکردی عمدتا احساسی پیشه می‌کند تا مخاطبان خود را شگفت‌زده کند؛ اما به عمق وقایعی که شخص در آن زیسته، کاری ندارد و به جای آن، ماجراهایی درشت می‌شود که خوشایند مستمعان باشد؛ اما پژوهش برون‌دینی در درجه نخست بی‌طرفی محقق را می‌طلبد تا حقایق گفته‌نشده‌ای آشکار شود. توصیفات اغراق‌آمیز چکش بخورد تا واقعیت وجودی یک شخصیت، مستند شود. به‌طور قطع این رویکرد می‌تواند نتایجی به دست دهد که فراتر از پسندهای قومی و اقلیمی‌ است. می‌توان شیوه نام‌برده را در ارتفاع جهانی نگریست. بارها در میان آثار محققان مسلمان یا افرادی خارجی نظیر فلیسین شاله، نویسنده فرانسوی، خوانده شده که ثروت حضرت خدیجه سبب وصلت او با پیامبر عظیم‌الشأن اسلام‌(ص) شده است، درحالی‌که این تحریف تاریخ است؛ زیرا بر اساس تحقیقات تاریخی، می‌توان به نکته برجسته‌ای پی برد که صبغه‌ای کاملا انسانی دارد؛ چرا‌که دلبستگی و عشق دوسویه، سبب اصلی این پیوند مبارک شده است. در میان سخنان به‌جامانده از هر دو طرف، شواهد محکمی وجود دارد که تعلقات عمیق قلبی، حرف اول را در ‌این ‌میان زده است. این شدت علاقه را می‌توان از میان احادیث نبوی هم جست‌وجو کرد. در جایی آن حضرت فرمودند «من دوست دارم کسانی را که خدیجه را دوست می‌دارند».

 آن بانوی نورانی ۱۵ سال مانده به عام‌الفیل در مکه زاده شد و در جامعه‌ای به‌شدت مردسالار رشد کرد؛ اما شخصا توانست خود را از جاهلیت آن زمان، ممتاز کند؛ زیرا حضرت خدیجه‌(س) می‌خواست خود را به‌عنوان یک زن پویا و مستقل معرفی کند و از خط‌کشی‌های عرفی‌شده، در جایگاه یک بانوی تاجر و اعتمادآفرین معرفی شود. این روش، او را با موانع سختی روبه‌رو می‌کرد؛ زیرا در آن اجتماع بدوی خشن، زمینه‌ای برای کنشگری چنین زن با شهامتی چیده‌ نشده و اینکه نکند با حضور او، الگویی مجسم و زنده برای دیگر زنان قبایل ترسیم شود. در این وضعیت بغرنج است که او به دنبال پشتیبانی‌ است که درستکاری و امانت‌داری او به اثبات برسد و کاربلد هم باشد. پس در این تقاطع ارزشمند است که مردی در افق نگاه این زن طلوع می‌کند که در آن شهر خاکستری و زمخت، قلبی پر از رحمت دارد و به خوشنامی زبانزد است و نیک‌تر آنکه در کاروان‌داری، مهارت خویش را از پیش نشان داده؛ بنابراین بانوی هوشمند به این اندیشه می‌رسد که فرصت را مغتنم شمرد تا محمد ابن عبدالله‌(ص) را کاروان‌دار خود کند.

 سرانجام این روند مبارک، آن بانوی نورانی را با وساطت جناب ابوطالب‌(س)، به وصلت خجسته‌ای راهی می‌کند تا آن حضرت، ۱۵ سال بعد، در ایفای مأموریت تعالی‌بخش خویش به دلگرمی پیش رود؛ چون می‌تواند دغدغه‌های خویش را نزد کسی بیان کند که با آرمان بلند او همراه شده و نخستین زنی است که به آیین نجات‌بخش اسلام ایمان آورده. همراهی و ایثار حضرت خدیجه‌(س) چنان گرم و سرشار از مهر پیش می‌رود که در روزهای سخت مکه، شانه به شانه هم‌خانه خویش مقاومت می‌کند تا دین خدا در قلب‌ها ریشه دواند. سال‌های جان‌فرسا هم از راه می‌رسد. محاصره پیروان اندک اسلام چنان تنگ می‌شود که تبادل غذا و توشه هم به حداقل می‌رسد و سرمایه اندوخته خدیجه کبری‌(س) باز هم به کمک می‌آید. در چنین موقعیت ناگواری‌ است که پیامبر اکرم‌(ص) شاهد نشانه‌هایی از بیماری و ناتوانی نزد بزرگ‌ترین یاور خویش است. روزهای ناخوشایندی‌ است که آن حضرت، همدم دیرین خود را از دست می‌دهد تا در آن وضعیت ناهموار، غمگین‌ترین واقعه عمر خویش را تجربه کند. محمد‌(ص) دیگر در خانه تنها شده و دل به امداد الهی بسته تا بار رسالت خویش را با همراهی یاران وفادارش به پیش ببرد. سالروز وفات ام‌المؤمنین، خدیجه کبری‌(س) بر همه دوستداران ایشان تسلیت باد.