میراث زیستی غنی ایران کهن
مروری کوتاه بر کتاب «برهمکنش انسان و جانوران در فلات ایران»
کتاب «برهمکنش انسان و جانوران در فلات ایران: پژوهشهای بخش استخوانشناسی موزه ملی ایران» به دو زبان فارسی و فرانسوی و همچنین چکیدهای به زبان انگلیسی مجموعا در 192 صفحه از سوی موزه ملی ایران و انجمن ایرانشناسی فرانسه در تهران در سال 1400 منتشر شده است. کتاب مورد بحث، با اهداف گوناگونی ازجمله آشنایی با بخشی از میراث غنی زیستی ایران کهن، به ارائه گزارشی از فعالیتهای اجرائی و پژوهشی و گزیدهای از نتایج مطالعات باستانشناسی زیستی در بخش استخوانشناسی موزه ملی ایران اختصاص داده شده است
مرجان مشکور. حسین داودی: کتاب «برهمکنش انسان و جانوران در فلات ایران: پژوهشهای بخش استخوانشناسی موزه ملی ایران» به دو زبان فارسی و فرانسوی و همچنین چکیدهای به زبان انگلیسی مجموعا در 192 صفحه از سوی موزه ملی ایران و انجمن ایرانشناسی فرانسه در تهران در سال 1400 منتشر شده است. کتاب مورد بحث، با اهداف گوناگونی ازجمله آشنایی با بخشی از میراث غنی زیستی ایران کهن، به ارائه گزارشی از فعالیتهای اجرائی و پژوهشی و گزیدهای از نتایج مطالعات باستانشناسی زیستی در بخش استخوانشناسی موزه ملی ایران اختصاص داده شده است. این کتاب بهویژه به بررسی تنوع زیستی جانوری در ایران و تأثیرات انسان روی جانوران در فرایند اهلیسازی و پرورش آنها میپردازد. در نوشتار این کتاب سعی بر آن بوده است که هم جنبه تخصصی و هم جنبه عمومی مباحث علمی در نظر گرفته شود. بهطوریکه باستانشناسان و دیگر پژوهشگران امکان استفاده از اطلاعات کتاب را داشته باشند و همچنین، مخاطبانی که تخصصی در باستانشناسی ندارند، نیز بتوانند از این مباحث بهرهمند شوند. تصاویر، طرحها، نمودارها و نقشههای متنوعی برای درک بهتر مطالب در متن استفاده شده است. در این راستا، این نوشتار در چهار بخش تنظیم شده که در ادامه، شرح کوتاهی از مطالب هر فصل آمده است.
فصل اول تحت عنوان «اهمیت بقایای زیستی در مطالعات باستانشناسی» به ضرورت مطالعات بقایای زیستی در باستانشناسی و حفاظت و مستندنگاری آنها میپردازد. باستانشناسی از مهمترین و معتبرترین دانشها در شناخت هویت فرهنگی و بازشناسی رفتار انسان گذشته است. مواد فرهنگی از شواهد عمدهای هستند که امکان بازشناسی فعالیتها و رفتارهای جوامع انسانی گذشته را در اختیار قرار میدهند. بقایای جانوری و انسانی باید با رعایت موازین علمی، کاوش، ساماندهی، مستندنگاری و سپس بهعنوان میراث طبیعی و فرهنگی برای آیندگان حفظ شوند. از یاد نبریم که هماکنون، بسیاری از مجموعه بقایای جانوری و انسانی محوطههای باستانی ایران، در بزرگترین موزههای تاریخ طبیعی، باستانشناسی و انسانشناسی دنیا با کمال دقت نگهداری شده تا مورد استفاده پژوهشگران قرار گیرند و منبع اعتبار علمی و پژوهشی بینالمللی برای آن مراکز هستند. انسانشناسی جسمانی، باستانجانورشناسی، باستانگیاهشناسی و دیرینژنتیک چهار شاخه مهم باستانشناسی زیستی هستند و با کمک مطالعه بقایای استخوان انسان و جانور، بافتهای زیستی، دانههای گیاهی، گردههای گیاهان به بررسی نحوه زندگی و اقتصاد زیستی محوطههای باستانی میپردازد. باستانجانورشناسی یکی از رشتههای پژوهشی باستانشناسی زیستی است که به طور جامع، هدف آن شناخت روابط انسان و جانور و برهمکنش آنها با توجه به دو متغیر بنیادی، یعنی محیط زیست و فرهنگ است. بهرهبرداری انسان از جانور بهعنوان منبع غذایی اصلی، پوشاک، ابزار، نیروی کار، حملونقل و حفاظت از سویی، باعث بقای نسل انسان و برخی از گونههای جانوری در روند اهلیسازی و از سوی دیگر، تأثیر منفی در حیات برخی گونههای وحشی به دلیل شکار بیرویه آنها بوده است. ریشه پژوهشهای باستانجانورشناسی را باید در دیرینهشناسی و در پی آن، دامپزشکی جستوجو کرد که در شکلگیری این رشته مجزا نقش داشتهاند. نخستین پژوهشهایی که با پرسشهای انسانشناسی به بقایای جانوری پرداخته، به اواخر سده نوزدهم میلادی بازمیگردد که حتی توجه «چارلز داروین»، زیستشناس انگلیسی را به خود جلب کرد. «لودویگ روتیمایر»، دیرینهشناس سوئیسی برای نخستینبار با مطالعه بقایای استخوانی محوطهای نوسنگی در سوئیس، به بررسی اهلیسازی جانوران پرداخت که یکی از پایهایترین موضوعات باستانجانورشناسی دوره هولوسن است.
فصل دوم تحت عنوان «طرح ساماندهی و مستندنگاری مجموعههای استخوانی جانوری و انسانی موزه ملی ایران» به ارائه نتایج طرح مذکور میپردازد. در نتیجه اجرای این طرح، مجموعه بقایای جانوری و انسانی بیش از 70 محوطه باستانی از مناطق و دورههای فرهنگی گوناگون ایران، طبقهبندی، ساماندهی و مستندنگاری شدند. اطلاعات پایهای محوطههایی که بازماندههای استخوانی آنها در موزه ملی ایران وجود دارد، در قالب جداول و نقشهها در همین فصل آمده است. باید اذعان داشت که شروع این طرح، زمینه پژوهشهای بعدی در چارچوب رسالههای کارشناسی ارشد و دکترا و پروژههای علمی ملی و بینالمللی را در بخش استخوانشناسی موزه ملی فراهم آورد. همچنین بخشی از این فصل به همکاری آزمایشگاه بیوباستانشناسی آزمایشگاه مرکزی دانشگاه تهران با بخش استخوانشناسی موزه ملی ایران مربوط است.
عنوان فصل سوم «نگاهی به نتایج مطالعات باستانشناسی زیستی در چند محوطه باستانی فلات ایران» است. در میان مجموعههای ساماندهی و مطالعهشده در بخش استخوانشناسی موزه ملی، نتایج پژوهشهای باستانجانورشناسی و انسانشناسی جسمانی شش محوطه که در ارتباط با تحولات مهم فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و جمعیتشناسی انسانها در هر دوره فرهنگی ایران و مناطق همجوار هستند، در این فصل ارائه شده است:
1- غار وِزمِه (Wezmeh) متعلق به پلیستوسن جدید: مطالعات انسانشناسی جسمانی و باستانجانورشناسی انجامشده روی مجموعه غار وزمه که در اسلام آباد غرب واقع شده، حاوی اطلاعات ارزشمندی از تنوع زیستی جانوران اواخر دور پلیستوسن در منطقه زاگرس مرکزی و گونههای انسانی حاضر در این مکان است.
2- تپه عَبدُالحُسین (Abdul Hosein) متعلق به عصر نوسنگی: تپه عبدالحسین بهویژه از منظر تحولات فرهنگی و اقتصادی اوایل هولوسن و شروع اهلیکردن بز و کشت غلات در اجتماعات انسانی این دوره اهمیت دارد. مطالعات انسانشناسی جسمانی و توالییابی ژنوم اسکلتهای انسانی این مکان از سوی پژوهشگران ژاپنی و فرانسوی به انجام رسیده که در بخش مربوطه، خلاصهای از نتایج آنها آورده شده است.
3- تپه حَسَنلو (Hasanlu) متعلق به عصر مفرغ تا دوران تاریخی: این محوطه که در شمال غرب ایران واقع شده، دیگر محوطه شاخصی است که با توجه به اهمیت آن در تحولات عصر آهن و آغاز حکومتهای محلی نظیر ماناها و مادها و حکومتهای مناطقی نظیر آشور نو، برای مطالعات باستانجانورشناسی انتخاب شد. با وجود اجرای 9 فصل کاوش گسترده در تپه حسنلو، مطالعات باستانجانورشناسی در این محوطه انجام نشده بود. با مطالعه بقایای جانوری متعلق به دوره مفرغ قدیم تا سلوکی-اشکانی، این امکان وجود دارد که بتوان تحولات رخداده در چگونگی بهرهبرداری از جانوران را در یک بازه زمانی بلندمدت و متوالی را ارزیابی کرد. بخش دیگری از مجموعه تپه حسنلو در موزه باستانشناسی و انسانشناسی دانشگاه پنسیلوانیا نگهداری میشود.
4- پیلا قلعه (Pilā Qaleh) متعلق به عصر آهن: از آنجا که آگاهی اندکی درباره دامپروری و اقتصاد معیشتی در سواحل جنوبی دریای کاسپی و دامنههای رشته کوه البرز وجود دارد، این محوطه واقع در استان گیلان برای انجام مطالعات باستانجانورشناسی و پرکردن بخش اندکی از این فقدان، انتخاب شد.
5- شهر قومس (Shahr-e Qumis) متعلق به عصر آهن تا دوران اسلامی: این محوطه وسیع در استان سمنان واقع شده است. برخی پژوهشگران آنجا را شهر اشکانی صد دروازه میدانند. از شاخصههای این محوطه از دیدگاه باستانجانورشناسی و انسانشناسی جسمانی، مجموعههای بزرگی از بقایای انسانی و جانوری، خصوصا اسبسانان است.
6- کفتار خون (Kaftār Khoun) متعلق به سدههای اخیر: این محوطه شامل پناهگاههای کوچکی در یک سازند تراورتنی پیرامون شهر کاشان است که کفتارها در چند دهه اخیر از آنجا بهعنوان لانه استفاده میکردهاند. مطالعات باستانجانورشناسی روی بقایای جانوری این محوطه با هدف شناسایی الگوهای رفتاری کفتار راهراه و آگاهی از فرایند انباشت استخوانها در غارها و پناهگاههای صخرهای به انجام رسیده است.
مباحث کتاب و چگونگی برهمکنش انسان و جانوران در فلات ایران، به صورت اجمالی در فصل چهارم «بحث و جمعبندی» شدهاند. نکته نخست، ضرورت حفاظت و نگهداری صحیح بقایای زیستی حین و پس از کاوشهای باستانشناسی است. هریک از مجموعههای ساماندهیشده و متعاقبا انجام مطالعات گوناگون باستانشناسی زیستی روی آنها، به شناخت دقیقتر چگونگی برهمکنش انسان و طبیعت پیرامونش در دوران و مناطق جغرافیایی گوناگون خواهد انجامید. بدیهی است که تداوم فعالیتهای روشمند و هدفمند روی مجموعه بقایای جانوری و انسانی موجود در موزه ملی ایران، در حفظ این یافتهها بهعنوان بخشی از میراث فرهنگی و پیشبرد اهداف علمی و غنای مهمترین موزه کشور، مؤثر بوده و در کنار بخشهای استخوانشناسی موزههای مهم در سطح جهان، نقش مهمی را در شناخت هرچه بهتر باستانشناسی زیستی و فرایند تطور فرهنگی و زیستی بشر ایفا خواهد کرد. نتایج این مطالعات نشان میدهد که همواره انسان در پی سازگاری با طبیعت پیرامون خود بوده و هیچگاه نتوانسته کاملا بر محیط خود تفوق یابد. گزینش شیوههای گوناگون زندگی و چگونگی بهرهبرداری او از منابع طبیعی، همیشه در تعامل و ارتباط مستقیم با زیست محیط بوده است. البته تأثیرات این نحوه برخورد، بیش از هر جاندار دیگری، مسبب تغییرات پایدار زیستکره و شکلگیری شرایط محیطی و طبیعی کنونی جهان شده است.