بلاتکلیفی اتباع دارای مجوز سکونت ادامه دارد
بالاخره این مدرک اقامتی هست یا نه؟!
به هر نهادی که به نظر ربطی به موضوع داشته، سر زده است. متولد ایران است و در ایران درس خوانده و همانقدر که یک ایرانی میتواند ایران و نهادهایش را بشناسد، او هم میشناسد. نامهاش به نهاد ریاستجمهوری را درمیآورد و نشان میدهد؛ نامهای که در آن به نمایندگی از یک جمع، مشکل را خطاب به رئیسجمهور بیان کرده و برده واحد دریافت شکایات مردمی و ثبت کرده و شماره پیگیری هم گرفته است. حتی پیش معاونان وزارت علوم هم رفته و رودررو مشکلش را به آنها گفته است؛ اما آنها گفتهاند کارهای نیستند و هرچه پلیس مهاجرت و اداره اتباع بگوید، همان است. مشکلش این است که به وقتش چیزی را که باید میگفتند، نگفتند.
پیمان حقیقتطلب، مدیر پژوهش انجمن دیاران: به هر نهادی که به نظر ربطی به موضوع داشته، سر زده است. متولد ایران است و در ایران درس خوانده و همانقدر که یک ایرانی میتواند ایران و نهادهایش را بشناسد، او هم میشناسد. نامهاش به نهاد ریاستجمهوری را درمیآورد و نشان میدهد؛ نامهای که در آن به نمایندگی از یک جمع، مشکل را خطاب به رئیسجمهور بیان کرده و برده واحد دریافت شکایات مردمی و ثبت کرده و شماره پیگیری هم گرفته است. حتی پیش معاونان وزارت علوم هم رفته و رودررو مشکلش را به آنها گفته است؛ اما آنها گفتهاند کارهای نیستند و هرچه پلیس مهاجرت و اداره اتباع بگوید، همان است. مشکلش این است که به وقتش چیزی را که باید میگفتند، نگفتند.
- وقتی داشتیم کنکور ثبتنام میکردیم، سایت سنجش مثل بقیه مهاجران با ما هم بازی درآورد؛ اما ما هم همان روند بقیه بچههای مهاجر را طی کردیم و توانستیم کنکور ثبتنام کنیم و امتحان بدهیم و دانشگاه قبول شویم.
حالا در سال سوم دانشگاه به او گفتهاند تو دیگر حق نداری دانشجو باشی؛ چون تنها مدرک اقامتی حضورش در ایران، برگه حمایت تحصیلی بوده است؛ برگه حمایتی که به خاطر فرمان رهبری مبنی بر حق تحصیل همه کودکان مهاجر به او داده بودند و او با همان برگه حمایت از ایران اخراج نشد، توانست دیپلمش را بگیرد و کنکور بدهد. اما سه سال بعد از ورودش به دانشگاه گفتهاند برگه حمایت تحصیلی، مدرک اقامت در ایران محسوب نمیشود و او باید برود افغانستان و از آنجا ویزا بگیرد تا بتواند حضورش در ایران را قانونی کند و بعد تحصیلش در دانشگاه مجاز شود.
- شش ترم شهریه دانشگاه آزاد دادهام و بعد از شش ترم تازه میگویند تو حق تحصیل نداری... چرا؟ چون با برگه حمایت تحصیلی در ایران زندگی کردهای، نه با پاسپورت و ویزا. قصه این است که از یک طرف کسی را که برگه حمایت تحصیلی دارد از ایران اخراج نمیکنند و او را سرشماری میکنند و از طرف دیگر میگویند برگه حمایت تحصیلی مدرک اقامت در ایران نیست. اگر مدرک اقامت نیست، پس چرا کسی که برگه حمایت تحصیلی دارد، اخراج نمیشود؟ اگر مدرک اقامت است، چرا میگویند حضورم در ایران مجاز نبوده و باید حتما بروم افغانستان؛ آنهم در این شرایط قحطی و ناامنی بعد از طالبان؟
تحصیل کودکان مهاجر در ایران مانند حضور مهاجران سابقهای چنددههای دارد. کودکان مهاجر دارای مدرک اقامت قانونی بهجز برههای دو، سهساله در اوایل دهه ۸۰، همواره حق تحصیل در مدارس ایران را داشتهاند. قبل از فرمان رهبری این دانشآموزان با پرداخت شهریه در مدارس پذیرفته میشدند. بعد از فرمان رهبری از سال ۱۳۹۳-۱۳۹۴ علاوه بر کودکان دارای مدرک اقامت قانونی، کودکانی که بدون مدرک بودند نیز حق تحصیل رایگان در مدارس دولتی ایران را پیدا کردند.
پیگیری فرمان رهبری جهت حق تحصیل کودکان مهاجر دغدغه همیشگی فعالان مدنی در ایران بوده است. کودکانی که دارای مدرک اقامت قانونی بودند، مشکل خاصی در ثبتنام در مدارس دولتی نداشتند؛ اما کودکانی که مدرک اقامتی معتبر نداشتند، به همراه خانوادهشان به دفاتر کفالت مراجعه میکردند، مشخصات آنها ثبت بایومتریک میشد و به آنان برگه هویتی به نام «معرفینامه ویژه حمایت تحصیلی برای اتباع خارجی» صادر میشد. در پایین این معرفینامه نوشته میشد که این برگه صرفا برای مراجعه به آموزشوپرورش در سال تحصیلی فلان معتبر بوده و فاقد ارزش دیگری است. بااینحال این برگه حمایت تحصیلی ارزش بسیار مهم دیگری هم داشت؛ ارزشی همسنگ مدارک اقامت مهاجران قانونی در ایران؛ کسی که خودش یا فرزندانش برگه حمایت تحصیلی داشتند توسط پلیس دستگیر و اخراج نمیشد.
دریافت برگه حمایت تحصیلی هزینه چندانی نداشت. از طرف دیگر داشتن مدارک اقامتی معتبر برای مهاجران قانونی فایدهای بیش از برگه حمایت تحصیلی هم در بر نداشت. یک مهاجر چه قانونی باشد و چه غیرقانونی، حق دریافت گواهینامه رانندگی ندارد، سیمکارت به نام خودش نمیتواند داشته باشد، کارت بانکیاش هرازگاهی بیجهت و بدون دلیل مسدود میشود یا اینکه اصلا نمیتواند کارت بانکی بگیرد، کارت آمایشیها که حتی حق سفر و جابهجایی هم ندارند، برای دریافت هر خدمتی نیز جداگانه باید هزینه بپردازند. بنابراین برای بسیاری از دارندگان پاسپورت و ویزا کارکرد برگه حمایت تحصیلی و پاسپورت و ویزا یکی بود: پلیس اخراجشان نمیکرد. با این تفاوت که هزینه تمدید ویزا و کارت آمایش سالانه درصد بالایی از هزینههای خانوادههای مهاجر را تشکیل میداد و برگ حمایت تحصیلی اینگونه نبود. به این ترتیب گروههایی از مهاجران مدارک اقامتی خود را تمدید نکردند و غیرقانونی شدند تا بتوانند برگه حمایت تحصیلی دریافت کنند. عدم ارائه خدمات درخور به مهاجران قانونی یکی از نقاط ضعف بزرگ سیاستگذاری مهاجرت در ایران است.
اما قصه فقط این نیست. اعطای حق تحصیل به همه کودکان مهاجر در ایران نیازمند یک برنامه بلندمدت و تصمیم بزرگ است؛ دانشآموزانی که ۱۲ سال در مدارس ایران درس میخوانند، بعد از اتمام تحصیل باید چه بکنند؟ اگر از سیاستگذاران سنتی و مسئولان اداره اتباع و پلیس بپرسی، بدون درنگ میگویند آنها باید به افغانستان برگردند. در جوابشان باید گفت چطور فردی که ۱۲ سال محتوای درسی کودکان ایرانی را فراگرفته به جامعه افغانستان برود؟ آیا در میان مواد درسی این ۱۲ سال تحصیل حتی یک درس جهت آشنایی او با سرزمین افغانستان وجود داشته که شما انتظار دارید بعد از اتمام تحصیلات به کشور پدری و مادریاش بازگردد؟ آیا او برای زندگی در افغانستان آماده شده یا برای زندگی در ایران؟ اینجاست که تناقض آرزو و واقعیت خودش را بیرحمانه نشان میدهد.
سیاستگذاران سنتی حوزه اتباع و مهاجران خارجی رؤیای بازگشت مهاجران به سرزمین خودشان را میپرورانند؛ اما مجموعه اقدامات و آنچه در عمل اتفاق میافتد، در جهت عکس است. این کودکان برای زندگی در ایران آماده میشوند و به افغانستان هم برنمیگردند.
مهناز یکی از این کودکان است. او متولد ۱۳۷۹ در تهران است و با فرمان رهبری توانست دیپلم بگیرد. بیبرنامگی سیاستگذاران در این حوزه باعث شد که او بتواند مثل بقیه در کنکور سراسری ثبتنام کند و قبول هم بشود. مسئولان دانشگاه هم فکر کردند او مثل دانشآموزان قبلی مهاجر است و به او حق ورود به دانشگاه دادند؛ اما حالا بعد از سه سال میگویند او سالهاست در ایران حضور قانونی ندارد و حق تحصیل به معنای حق اقامت در ایران نیست! هنوز تعداد دانشآموزانی که با فرمان رهبری توانستهاند دیپلم بگیرند و به سن ورود به دانشگاه برسند، زیاد نشده است. مطمئنا در سالهای آینده تعداد این دانشآموزان افزایش پیدا میکند. مهناز سرگردان است. از بدو تولدش در ایران بوده، ولی میگویند حضورش کاملا غیرقانونی بوده است. او کنکور داده و در رقابت با دانشآموزان ایرانی وارد دانشگاه شده و برای تحصیلش هم شهریه پرداخته است؛ اما به ناگاه به او گفتهاند چون حضورش در ایران قانونی نبوده پس نمیتواند به تحصیل ادامه بدهد و به او مدرک تحصیلی داده نمیشود. برای او حتی خیال اینکه برای دریافت ویزا به افغانستان برود نیز محال و غیرممکن است. افغانستان برای او همانقدر ترسناک و ناشناخته است که برای یک دانشآموز و دانشجوی ایرانی.
مهناز میگوید توانسته ۵۷ دانشآموز افغانستانی مثل خودش پیدا کند که با برگه حمایت تحصیلی دیپلمشان را گرفتهاند و وارد دانشگاه شدهاند؛ اما یکباره به آنها گفتهاند که حضورتان غیرقانونی بوده و به شما مدرک تحصیلی نمیدهیم. او میگوید که امسال ما ۵۷ نفریم و مطمئنا سال دیگر تعداد بچههایی با این شرایط چند برابر میشود. مسئولان برای این مشکل چه چارهای دارند؟ سؤال بزرگی است که جوابش باید هرچه زودتر تعیین شود.