نشانهها و قتل عام
یکی از رمانهای برجسته هیوا قادر، کتاب «خانه گربهها» است و شخصیت اصلی رمان، یوسف محمد است که به جرمی نامعلوم به یک ماه کار اجباری در خانه گربهها محکوم شده است. یوسف پس از گرفتن حکم، به خانه گربهها میرود و در نخستین برخوردش با خانمی پنجاهساله بهنام شاشتین آشنا میشود و همراه شاشتین حکم دادگاه را تحویل دختری به نام کارینا میدهد. مابقی ماجراهای رمان، شرححال گربهها و صاحبان آنهاست.
فیض شریفی: یکی از رمانهای برجسته هیوا قادر، کتاب «خانه گربهها» است و شخصیت اصلی رمان، یوسف محمد است که به جرمی نامعلوم به یک ماه کار اجباری در خانه گربهها محکوم شده است. یوسف پس از گرفتن حکم، به خانه گربهها میرود و در نخستین برخوردش با خانمی پنجاهساله بهنام شاشتین آشنا میشود و همراه شاشتین حکم دادگاه را تحویل دختری به نام کارینا میدهد. مابقی ماجراهای رمان، شرححال گربهها و صاحبان آنهاست. اولین مطلبی که درباره کیفیات برجسته «خانه گربهها» میتوان اقامه کرد این است که نخستین نشانهها از شاخصههای ساختاریاش را میتوان در پیشانی داستان، در روایت نویسنده و حرکت اشخاص داستان پیدا کرد: «کارینا مثل گربه موزرد کنجکاو نگاهم کرد، در تمام عمرم این اولینبار بود که دختری گربهمانند میدیدم. کارینا گفت: اولینبار است که مجازات میشوید... شما حیوانات را دوست دارید؟ گربه داشتهاید؟ روزی که در پشتبام خانهمان را باز کردم، اولینبار بود که پرهای پراکنده کفترهایم را دیدم، بعد یکبهیک کفترهای کشتهشدهام را دیدم. بیش از بیست کفتر نر و ماده و بچهکفتر خونآلود افتاده بودند... آنقدر شوکه شده بودم که احساس کردم با باد نفسهای کوتاه و عمیقم پرهای پژمرده کف اتاق را به حرکت درمیآوردم. گریهکنان، با چاقو سینه چند کفتر را سوراخ و پر از مرگ موش کردم... چند روز بعد، بوی گربه مرده از یکی از اتاقهای مهمان طبقه بالا بلند شد».
نیمه نخست داستان، مواجهشدن راوی با کارینای دوگانهحال و دو گربه نروژی و گربه ایرانی به نام «زیبا»ست و جملاتی است که در وصف و سجایای گربهها آمده است: «هیچ دری آنقدر محکم نیست که سد راه گربهای یا عاشقی شود... گربهای که میومیو میکند، شکارچی خوبی نیست». مادر کارینا خطاب به گربه سیاهش: «کسی که از گربه نفرت داشته باشد، خدا در آن دنیای دیگر او را به شکل موش درمیآورد». نیمه دوم داستان روایتی از اشخاصی است که تبدیل به گربه شدهاند یا در همنشینی با گربهها، شکل و شمایل و خوی و خصلتشان شبیه گربه شده است. «راوی: گربهای موقرمز که انگار خودم هستم. ابتدا فکر کردم تصویر چهره من روی چهره گربه گذاشته شده است، فقط چشمانش شبیه من نبود... انگار جلو آینه ایستاده باشم و ناگهان خودم را ببینم». فرشته، دختر آقای شریفی، به راوی میگوید گربهاش «زیبا» باید تحت مراقبت باشد و این گربه و گربههای دیگر صداقت عاطفی مطلق دارند، انسانها ممکن است احساسات خود را پنهان کنند ولی گربه نمیتواند. آقای شریفی که میخواهد به خانه گربهها پول کلانی کمک کند، برای زیبا، زن ددریاش، یک گربه بهعنوان کادو خریده که اگر برگردد آن را به او بدهد. زیبا، گربه ایرانی، یکی از کمیابترین گربههاست. شریفی میخواست با دیدن این هدیه دل همسرش را به دست بیاورد. شریفی در غیاب زنش با دختر نقاشی وارد ارتباط میشود. زنش هم به ایران برمیگردد و با مرد دیگری ازدواج میکند. در اپیزود پایانی رمان، درحالیکه یوسف و کارینا با هم در بیرون قرار گذشتهاند، خانه گربهها آتش میگیرد. صحنه فرجامین بهتقریب مثل صحنه آغازین است: «شاشتین همینطورکه به آتش نگاه میکرد، بدون آنکه حواسش باشد، دستم را میفشرد. من توانایی دلداریدادن به او را نداشتم، خودم نیاز داشتم کسی دلداریام دهد. چشمهایم آنقدر به عجله نگاه میکردند، انگار شرارههای آتشاند که همزمان با شعلهورشدن آتش بالا و بعد به اطراف میروند...کارینا با نگاه تیزی نگاهم میکرد که من نمیتوانستم درک کنم... کارینا نفسزنان به ما رسید: شاشتین، میدانی گربهای که آتشنشان نجاتش داد، زیباست؟ نیرویی از طرف آقای شریفی نگذاشته زیبای گربه با گربههای دیگر بسوزد... پلیسی گفت به نظر من میرسد اتصالی قبلی برق باعث آتشگرفتن خانه گربهها شده است».
هیوا قادر در رمان «خانه گربهها» دنیای خیالین خود را میآفریند و با فضاسازی خواننده را به این دنیا میآورد. اجزای تشکیلدهنده این داستان، شخصیتها، حوادث، مکانها، کشمکشی که در روابط بین اشخاص شکل میگیرد، فضای داستان را میسازد. «خانه گربهها» رمانی مدرنیستی است که ساختاری شعرگونه دارد. یعنی گفتار راوی در آنها استعاری است و اجزای روایت بهشکل دوار و تکراری از صحنه آغازین تا اواسط و صحنه فرجامین به خود ارجاع میکنند. با توجه به این نشانهها، المانها، استعارهها و مجازها معلوم نیست که عامل آتشسوزی خانه گربهها، راوی و حتی همدست یوسف، شاشتین و حتی دارینا نباشد. یوسف داستان انگار از میان گربهها فقط «زیبا» را دوست میداشته که بهاحتمال زیاد او را بهنحوی از خطر واقعه ایمن نگاه داشته است.
خانه گربهها، هیوا قادر، ترجمه مریوان حلبچهای، نشر ثالث