|

راست بگوییم یا دروغ؟

سکوت کنیم؟ سخن بگوییم؟ راست می‌گویند یا دروغ؟ آیا واقعیت را دستکاری‌شده یا وارونه بازنمایی می‌کنند؟ مرزهای مصلحت در سکوت یا گفتن را چگونه می‌توان بازشناسی کرد؟ اگرچه جاهایی راست‌گفتن امری بدیهی است ولی جاهایی هست که شکستن سکوت و بر زبان آوردن حقیقت دشوار و کاری دلیرانه می‌شود.

سکوت کنیم؟ سخن بگوییم؟ راست می‌گویند یا دروغ؟ آیا واقعیت را دستکاری‌شده یا وارونه بازنمایی می‌کنند؟ مرزهای مصلحت در سکوت یا گفتن را چگونه می‌توان بازشناسی کرد؟ اگرچه جاهایی راست‌گفتن امری بدیهی است ولی جاهایی هست که شکستن سکوت و بر زبان آوردن حقیقت دشوار و کاری دلیرانه می‌شود. آیا دورویی با نمودها، رده‌ها، هدف‌ها و پیامدهای گوناگون، جز آغشته زیستن در دروغ است؟ چگونه در خانواده یا گروه یا جامعه‌ای دیدن، دریافتن و گفتن اینکه «واقعیتی هست» چنان دشوار شده که شکستن سکوت، کنشی سلحشورانه تفسیر شود؟ هنگامی که از راست‌گفتن و در برابرش نیرنگ، فریب، دورویی و دوپهلو‌زیستن می‌گوییم، مسئله گزینش‌های اخلاقی در زندگی فردی و گروهی‌مان در کار است. هرگاه که دروغ و دورویی، فراتر از یک ابزار، به یک روش پایداری و پیشرفت تبدیل ‌شود، چالش ژرف‌تر و ویرانگرتر است؛ چون فریب‌کاری همه سویه‌ها و رده‌های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را دربر می‌گیرد. در چنین شرایطی «‌خودبودن» و «‌خودزیستن‌» بسیار پرهزینه و ناهنجار به‌شمار می‌رود و روندهای جامعه‌پذیری به‌سوی ویرانگری اخلاقی کار می‌کنند. وضعیت امروز ازجمله نمونه‌های فشار روانی روزمره برای اخلاقی‌زیستن و دودلی در تصمیم‌گیری میان راستی و ناراستی است. گسترش دروغ و تبدیل آن به عادت فراگیر سازمان‌ها باور و اعتماد عمومی را دچار فرسودگی و روند کارها را مسئله‌دار کرده‌ است. آیا سکوت و بی‌کنشی متخصصان در برابر خطاها و آسیب‌ها چیزی از جنس دروغ نیست؟ آیا فشارآوردن به دیگران برای سکوت و نگفتن واقعیت به گسترش فساد نمی‌انجامد؟ آیا پنهان‌کاری و خودفریبی می‌گذارد دریافت درستی از واقعیت، فرصت‌ها و تهدیدها داشت؟

«دروغ‌گویی: انتخاب اخلاقی در زندگی اجتماعی و فردی» نوشته سیسلا باک با برگردان احد علیقلیان است. فرهنگ نشر نو با همکاری نشر آسیم این نوشته را در سال 1399 چاپ کرده‌ است. چالش کانونی نویسنده راست‌گویی در برابر نیرنگ است که با بازگوکردن دستورنامه‌های حقوقی، روش‌های گوناگون دروغ‌گویی و رسوایی‌های سیاسی جهانی، آسیب‌ها، عادت‌ها و هنجارهای فریبکاری و فریبکاران را روشن می‌کند. خودفریبی، رازداری و پنهان‌کاری در سطح‌های خرد و کلان در رابطه‌های درون یک کشور و همچنین در رابطه‌های میان کشورها ازجمله چیزهایی است که در این نوشته بازگو شده‌اند. دلیل پایبندی و پیگیری راست‌گویی، همانا اهمیت دریافتن «واقعیت» است. «ما با حقیقت و راست‌گویی با واقعیت‌ها ارتباط پیدا می‌کنی و می‌فهمیم و کشف می‌کنیم که شیوه‌ها و سطح‌ها بینش و فهم متفاوت است».

گفتار نخست همان پرسش بنیادی است: بازشناسی راست از دروغ و راست‌گویی از فریب. روشن است که فریب‌کاری یک کنش خودخواسته و آگاهانه است و آدمی در گام‌گاه‌های گوناگون سنی با برهان‌پردازی‌های گوناگون می‌تواند خود و دیگران را فریب دهد. از آن‌سو آیا دریافتن همه حقیقت و واقعیت شدنی است؟ در گفتار دو به گزینشی و خودخواسته‌بودن فریب پرداخته می‌شود و تلاش می‌شود از سوی فریبکار، فریب‌خورده و دیگر آدم‌های پیرامون ماجرا فریبکاری بررسی شود. در بخش‌های پس از آن: هرگز یا هرازگاهی، فریب مصلحتی، بهانه‌ها (از خودداری از آسیب و آزردگی تا فرار و خودبهترنمایی)، پیامدهای ویرانگر فریب و رنج روبه‌رو‌شدن با راست‌گویی بازگو شده‌اند. آیا در چالش‌ها و در برابر دروغ‌گویان همچنان باید بر راست‌گویی پافشاری کرد؟ این پرسش با پرداختن به بایستگی نقاب‌برداشتن از چهره فریبکاران و بازشناسی فریب‌های دوسویه پاسخ داده شده است. البته میان فریب دوستان و دشمنان ناهمانندی‌هایی هست که نویسنده در چارچوب قواعد بازی بازگو می‌کند. سیسلا باک هم به نمونه‌های از فریبکاری میان دوستان نزدیک و همکاران و هم به فریبکاری‌ها و دورویی‌های بزرگان و «پدرمآبان» (قیم‌مآبان) می‌پردازد. در نمونه‌هایی از تعامل درمانگر و بیمار هم فریب، پنهان‌کاری یا سکوت بازشناسی شده که اینجا هم راست‌گویی و درست‌گویی را سازنده‌تر ارزیابی می‌کند ولی توجه به دیدگاه بیمار را بایسته می‌داند. فریبکاری مسئله‌ای دیرپا، چندسویه و چند‌لایه است. هر گفتار و کرداری می‌تواند به فریب یا در برابر فریب برگزیده و انجام شود. ما در برابر فریبکاری ناتوان و دست‌وپا‌بسته نیستیم و باید آگاهانه توان روبه‌روشدن و بازشناسی واقعیت و برگزیدن راست‌گویی را در خود پرورش دهیم. اگرچه زندگی‌مان را در میان نمودها و گونه‌های فراوان فریبکاری و دورویی پیش برده‌ایم و از کودکی راه‌هایی برای کنارآمدن و به‌جانمایی (به‌عنوان دفاع از خود، پشتیبانی از دیگران، منافع اجتماع و...) فریبکاری آموخته‌ایم ولی خودمان باید میان فریبکاری و راست‌گویی تصمیم بگیریم. ما می‌توانیم هرجا که گزینه‌های شرافت‌مندانه باشد، تصمیم به کنارگذاشتن فریبکاری بگیریم، از تلاش‌هایی که برای فریفتن ما انجام می‌شوند دوری گزینیم یا در برابرشان واکنش نشان دهیم. آدم‌ها در توان بازشناسی، دگرگون‌کردن و میزان آزادی و امنیت در برابر پیامدهای مبارزه با فریب ناهمانند هستند. به باور سیسلا باک کسانی در برابر آگاهی و راست‌گویی مقاومت می‌کنند که راست‌گویی منافع‌شان را در تنگنا می‌برد. آیا مبارزه با فریبکاری کنشی فردی است؟ نه، ما برای درمان فریبکاری و دورویی نیازمند کنش گروهی، همبستگی و روندهایی هم از نهادهای بالادست و هم با فرایندهایی از بافت گسترده جامعه (نهادهای پرورشی، آموزشی و فرهنگی) هستیم. بهبود آگاهی و توانایی و انگیزه‌های راست‌گویی فراتر از توان آدمی نیست، نیازمند چشم‌پوشی از میانبرها و سستی‌هایی است. فریب برنامه‌ریزی‌شده و هدفمند چه در رابطه میان دو دوست، خانواده، همکاران و چه در جامعه بسیار خطرناک‌تر می‌شود. فریب‌دادن کسانی که حق دارند بدانند، به شما اعتماد کرده‌اند و امور زندگی‌شان به شما وابسته است، هرگز توجیه‌پذیر نیست و نباید در برابر آن سکوت را توجیه کرد.