هنگامه آوارهای یک فاجعه
در برابر دوربینها و روبانها و در آیین بهرهبرداری، مقامهای گوناگونی هستند. جیرجیر ترکها را کسانی که در آن زندگی و کار میکردند، میشنیدند ولی هنگامی که به دیگران میگویند پاسخشان فرافکنی، پسزدن و نادیدهگرفتن (انکار) است. گزارشهای ناظر، گویای ناپایداری و ناهماهنگیها و بیم از رویدادی است، پس زده میشود و کسانی در این میان دست به کار خردهجنایتهای کاری روزمره و خردهخرده سرهمبندیهای همیشگی هستند.

در برابر دوربینها و روبانها و در آیین بهرهبرداری، مقامهای گوناگونی هستند. جیرجیر ترکها را کسانی که در آن زندگی و کار میکردند، میشنیدند ولی هنگامی که به دیگران میگویند پاسخشان فرافکنی، پسزدن و نادیدهگرفتن (انکار) است. گزارشهای ناظر، گویای ناپایداری و ناهماهنگیها و بیم از رویدادی است، پس زده میشود و کسانی در این میان دست به کار خردهجنایتهای کاری روزمره و خردهخرده سرهمبندیهای همیشگی هستند. با این همه اینجا پای ساختمانی بلند و پرواحد و پول هنگفتی در میان است، بدون پایان کار کسبوکارها را راه میاندازند... سازه زوزه میکشد و آدمها... آدمها... . خودروها در کوچکترین برخورد مچاله میشوند، آتش میگیرند و آدمها... آدمها... . جایی نوار نقاله کارخانه میچرخد، آلیاژ بدنه و لایهبندیهایش، کارخانه زوزه میکشد و برای فروش قرعهکشی برگزار میشود. آتش زبانه میکشد، آژیرها و دود و جمعیت و... پیشروی میلیونها نفر، پلاسکو جوانان ایران را در خود فرو میکشد و فرو میریزد. آنچه بر ویرانه آوارشده بر آن تنهای تنها سوخته و جانباخته دوباره سر برمیکشد باز هم کمبود پارکینگ دارد و هم... . کسی برای ساختن آبشخور در طبیعت کیسه سیمان روی دوش میبرد. زمین تشنه است، آوای باد در بوتهها میپیچد. کسی دورتر محیطبان را نشانه گرفته است، گلوله زوزه میکشد و آدمها... آدمها... . «تراژدی» چیزی است؛ از جنس همین زیستههایی که روزمره شدهاند. رویدادهای به هم نزدیک را جامعه «به یاد دارد»، هنوز تازه است که چه آواهایی را شنیده، کجاها ترک خورده، چگونه عزیزانش ناپدید شدهاند. «کتاب تراژدی» نوشتهای درباره یادآوری، به یاد سپردن، پردازش و بازسازی شناختی رویدادهای هولانگیز است که شماره نخست این مجله، ضمیمه خبر مترو در آذر 1400 با امتیاز و مسئولیت مریم حمیدیتبار چاپ شد. درست در کوران تراژدی متروپل و مسئلههای پدیدآورنده و همچنین چالشهای پیرامونیاش، خواندن «کتاب تراژدی» میتواند به پایداری در برابر فراموشی و کرخی کمک کند. این مجله 200صفحهای با پیشگفتار «علیه فراموشی» آغاز میشود: «... حوادث امروز جلو چشممان رخ میدهد و ظاهرا نیازی به یادآوری ندارد. ...شاید یادآوری امروز ربطی داشته باشد به دیدن و چطوردیدن...». در این نوشته به روایتهایی پرداخته شده که پایان خوشی نداشتهاند. تلاش نویسندگان بر این بوده که با روشی پژوهشی و به دور از خیالپردازی و بزرگ یا کوچکنمایی به رویدادها بپردازند. نوشته در چهار گفتار یا «فصل» روشن، سرراست و بلند سازماندهی شده و دربردارنده «روایت»، «شرح حال»، «تابلو» و «رادیوتراژدی» است. در گفتار نخست، «روایت» در سه بخش بازگو میشود: حسنا حبیبنژاد روایتکننده سه دهه اعتراض در ایران بوده، فریده عنایتی به چالش بنزین و فقر و اعتراض در آبان 98 با عنوان «تجارت با خون سیاه» پرداخته و فرزانه سالمی هم در روایت برونمرزی چگونگی بهکارگیری مزدورها در قالب شرکت و وبسایتی جهانی برای برخوردهای شهری و نظامی را بازگو کرده است. در گفتار «شرح حال» علیاصغر سیدی از زندگی حبیب لاجوردی و کارش در گروه صنعتی بهشهر، سوسن سیرجانی از تجربهای هولناک درباره سروژ استپانیان که برگرداننده کارهای چخوف در ایران بوده، کاوه شجاعی از ماجرای ساتوشی ناکاماتو، پدیدآورنده بیتکوین و ناپدیدشدنش و کریم نیکونظر درباره بزرگترین جاسوس شوروی با عنوان یهودا در ارتش شاه و نخستین سانسورچی زن در ایران، نیلا کرام کوک که از پیشگامان باله هم بوده، نوشتهاند. گفتار سه «تابلو» نام دارد و درباره کارهای هنرمند نقاش، کوته کلویتس و بازنمایی رنج جانکاه و ستم جبرانناپذیری است که مادران سوگوار بر دوش کشیدهاند. کلویتس با نقاشی، چاپ و مجسمهسازی رنج مادران را مستند کرد. نمای کارهای او خوشایند امپراتور پروس نبود و در زمان هیتلر هم تا پای اردوگاه کار اجباری کشانده شد. او پناهندگی آمریکا را نپذیرفت، بسیاری از کارهایش در بمبارانها از بین رفت ولی در آلمان ماند. در گفتار پایانی رادیوتراژدی کاوه شجاعی با نوشتن متنی به نقش برخی چهرههای سیاسی و دولتی ایران در منطقه هم پررنگ و هم خواندنی میپردازد. شماره نخست «کتاب تراژدی» با داستان لویسن وود (کوهنورد و عکاس) و برگردان فرزانه سالمی، «کلافه در کابل» و زندهماندن در آن هنگامه به پایان میرسد. در هنگامه آوارهای یک فاجعه خشم و بیزاری و ناباوری اوج میگیرد. جایی که چشمپوشی بر قانون و مقررات، روندهای استاندارد، ملاکهای سنجشپذیر و ناوابستگی سازمانهای بنیادی درهمریخته باشد، همواره کسانی هستند که با پرداختهایی هنگفت و وسوسهانگیز یا با شریککردن دیگران قانون را دور بزنند؛ مدیریت آب، ساختمانسازی، مدیریت منابع طبیعی، تعمیر و نگهداری، بهداشت و درمان. این رویه رسوب میکند و فساد سیستمی زندگی و کار مردم را در خود آغشته میکند، ولی پیش از فروپاشی سازه زوزه ترکهای فساد و ناراستی را سرمستانی که هماهنگیهای پشت پرده و سودبریهای هنگفت داشتهاند، نمیشنوند و انکار میکنند. فاجعه که رخ داد، هرکس در پی شانه خالیکردن است. در جایی که شما نمیتوانستهاید به سادگی و در روال قانونی یک دکه ساده کاری برپا کنید، چون هرکس گرهی بر کار میافزاید، ناگهان درباره یک سازه بزرگ تجاری 10طبقه اکنون همه هیچکارهاند! کتاب تراژدی میتواند آینهای باشد برای بازشناسی خرد و کلان جنایتهای روزمرهشده و فساد هنجارسازیشده و آغاز درمانی برای درماندگی آموختهشده است.