توریسم سیاه، توریسم سفید؟
«توریسم سیاه» یعنی تبدیل مناطق ویرانه و فاجعهزده جهان به مقاصد گردشگری و مناسب برای چشمچرانی و عکساندازی. پس از پخش سریال چرنوبیل، هجوم توریستها به این شهر متروکه و انتشار تصاویر خویشانداز پرناز و عشوه در کنار برهوت هستهای، جنجالبرانگیز شد.
کمالالدین دعایی: «توریسم سیاه» یعنی تبدیل مناطق ویرانه و فاجعهزده جهان به مقاصد گردشگری و مناسب برای چشمچرانی و عکساندازی. پس از پخش سریال چرنوبیل، هجوم توریستها به این شهر متروکه و انتشار تصاویر خویشانداز پرناز و عشوه در کنار برهوت هستهای، جنجالبرانگیز شد. اما دعوایی که تازگیها در کشور خودمان بالا گرفته، بیشتر ناظر بر دوگانهبازی در لوای چیزی است که میتوان نامش را «توریسم سفید» گذاشت؛ یعنی اینکه کسی بر پسزمینه فرش کاشان و گنبد شیخ لطفالله بخرامد و به این واسطه ممنوعیت جعد و زنخدان و قفا را به هیچ بگیرد و در حال کمربستن و قباگشودن و زلفافشاندن عکس بگیرد و بر صفحه بیندازد. البته در این مورد یک رفتار دوگانه دیگر نیز جلوهگر است و آن، جدا از رهایی و لاقیدی، است. چیزی که بیشتر شایان دقت است، رفتار توریستی همگانی است در جایی که پای پروژه و پیمانکاری در میان نیست؛ بهویژه در این دوران که سیاحت و زیارت مالامال از عنصر نمایش شده و نیازمند پخش زنده یا نیمهزنده در مجاری مجازی است، هر توریسمی لاجرم به «فمتریپ» میگراید؛ سفید یا سیاه، خوب یا بد. من و شما که به ماسوله، لیقوان، چابهار و قشم سفر میکنیم، به چه اندازه رنج فراگیر روستاییان، کشاورزان و حاشیهنشینان را گزارش میکنیم؟ توریست مگر میتواند اسیر بتهجقه و رنگینکمان نصیرالملک نشود؟ نمایشهای توریستی کجا به دستهای پینهبسته سیستان و کپرهای توفانزده کرمان کار دارد؟ از وطن خودمان که پا بیرون میگذاریم، وضع از این هم وخیمتر است. مسافران وقتی با شبگردیهای وان و صبحانههای مدیترانهای کرشمه میکنند، فلاکت هزاران زندانی سیاسی اسیر در بند آن دیکتاتور سودایی را عادی و مخفی میکنند؟ یا نمیکنند؟ هنگام لذتطلبی و لذتگستری در چشماندازهای مدهوشکننده دوبی و ابوظبی، یا همین چند روز آینده در شهرهای سرسامآور قطر، حواس کسی به صدها هزار مهاجر مفلس و تباه آسیایی خواهد بود که سالهاست بردهوار برای برپایی برجها و استادیومها جان کندهاند و بسیاری هم مثل علف خشک زیر چرخ توسعه افسانهای آن دیار تلف شدهاند؟ بروشورهای تبلیغاتی به گردشگران سواحل دلانگیز بالی هشدار میدهد زیر پارکینگ هتلهای شرق جاوه، استخوانهای
50 هزار قربانی کشتارهای دهههای 1950 و 1960 در حال پوسیدن است؟ «هرجا که پریرخیست دیوی با اوست»؛ در نهایت پری است که نقش قاب سلفی میشود، دیو انشاءالله گربه است. البته تفرج هم خوب است و هم لازم، ولی توریستی که سر خود و دوربینش را پیوسته به خوشهچینی از مناظر خوشایند سرگرم کرده و تحفههای بصری به دیگران کرامت میکند، عملا «فمتریپ» میکند، دوغاب میمالد و سیاهی نهان میکند، فارغ از اینکه شماره حساب داده باشد یا نه.