|

گفت‌و‌گو با محمدحسین حلیمی به بهانه نمایش آثار اخیر بهمن بروجنی

هنرمند تغزلی در تجسمی

در دوران انقلاب و سپس شکل‌گیری مجدد آموزش آکادمیک پس از انقلاب فرهنگی، بروجنی و حلیمی نقش مهمی ایفا می‌کنند. همین موضوع تا حد زیادی این دو را به هم نزدیک می‌کند؛ جایی‌ که فارغ از هر چیز به واسطه اشتراک و همکاری در فضای آکادمیک هنر حضور دارند. با وجود این تداوم زندگی آکادمیک حلیمی تفاوت‌هایی با شیوه زندگی بروجنی دارد.

هنرمند تغزلی
در تجسمی

در دوران انقلاب و سپس شکل‌گیری مجدد آموزش آکادمیک پس از انقلاب فرهنگی، بروجنی و حلیمی نقش مهمی ایفا می‌کنند. همین موضوع تا حد زیادی این دو را به هم نزدیک می‌کند؛ جایی‌ که فارغ از هر چیز به واسطه اشتراک و همکاری در فضای آکادمیک هنر حضور دارند. با وجود این تداوم زندگی آکادمیک حلیمی تفاوت‌هایی با شیوه زندگی بروجنی دارد. محمدحسین حلیمی، طراح، گرافیست، استاد دانشگاه تهران و چهره ماندگار در سال 1382 است. او بعد از تحصیل در دانشکده هنرهای زیبا در دوران جوانی و ورود به دانشکده هنر و سپس تحصیل فوق لیسانس در دانشگاه سوربن به ایران بازگشت. او به تدریس در دانشگاه هنرهای زیبا مشغول شد و اکنون بازنشسته همان دانشگاه است. حلیمی با نگاه به توشه‌ای از خاطرات دوران جوانی خود با بروجنی و از طرفی فصول مشترک حیاتشان در فرانسه و تداوم ارتباطشان، سیر هنری و شهرت و تأثیرگذاری بروجنی در گذشته را بیان می‌کند. در این گفت‌وگو محمدحسین حلیمی از رابطه طولانی‌اش با بهمن بروجنی می‌گوید.

 

 

‌با توجه به آشنایی‌تان با بهمن بروجنی از سال‌های دور، او را در دهه 50 بیشتر با چه نوع فعالیت و رویکردی به یاد می‌آورید؟

من بیش از 55 سال پیش زمانی که در دانشگاه هنرهای زیبا تحصیل می‌کردم با آقای بروجنی آشنا شدم که آن زمان دانشجوی دانشگاه هنرهای تزئینی بود. این دو دانشگاه شیوه‌های متفاوتی داشتند اما هر دو از استادان برجسته بهره‌مند بودند. دانشگاه هنرهای زیبا بیشتر با نگاه به بوزار فرانسه فعالیت می‌کرد و هنرهای تزئینی بیشتر با نگاه به هنر ملی ایران آموزش را انجام می‌داد. آن زمان بی‌ینال‌های معروف برگزار می‌شد و در یکی از آنها او جایزه گرفت و بسیار مورد توجه بود. بروجنی مرتب نمایشگاه انفرادی می‌گذاشت و بسیار به شهرت رسید و ما با هم آشنا شدیم. با توجه به خصوصیات اخلاقی و شخصیت خاص او همیشه با هم رابطه خوبی داشتیم و اطلاعات و نیازهای هنری خودمان را با هم در میان می‌گذاشتیم. در سال‌های 56 و 57 با وجود دگرگونی عظیم، بروجنی همچنان فعالیت همه‌جانبه در هنر مانند نقاشی، مجسمه‌سازی، گرافیک را دنبال می‌کرد و به‌طور خاص آموزش را هم‌زمان انجام می‌داد و نقش بسیار مهمی در هنر آن سال‌ها داشت. بعد از سفر او به فرانسه همچنان یکدیگر را می‌دیدیم. اخیرا هم کارت دعوتی از سوی این هنرمند بزرگ برای من فرستاده شد که خبر از برگزاری نمایشی از آثار جدید او در گالری آرتیبیشن داشت و بسیار خوشحال شدم.

‌ بهمن بروجنی متعلق به کدام دوره و با کدام مؤلفه‌هاست؟

اصولا بروجنی یک هنرمند متعلق به دوره متهورانه از هنر تجسمی است. زمانی که هنرمندان به دنبال فعالیتی متناسب با دوران خود بودند و با آگاهی از هنر مدرن پیش می‌رفتند. در دهه‌های 40 و 50 هنرمندان با هم تصمیم به دگرگونی مثبت هنر داشتند که بیش از همه در نقاشی این اتفاق افتاد. بی‌ینال‌های آن زمان نقش مهمی در این تغییر و تحولات داشت. بروجنی با وجود این در آن سال‌ها به دلیل تعلیم زیر نظر استادانی با رویکرد سنتی، هنر مدرن را با نگاه به هنر بومی ارائه داد. آزادی بروجنی در طراحی شاخص است و با همین ویژگی در سال‌های جوانی راه او را به بی‌ینال‌ها و در نهایت شهرت و تأثیرگذاری رساند. طراحی و تصویرسازی او با نگاه به جنبه‌های مختلف طبیعت مخصوصا فیگوراسیون شکل می‌گرفت و آثارش به نوعی متمایل به آبستره بود. او هرچه پیش رفت ورزیده‌تر شد و در پالت رنگی و کاربرد ماده ‌رنگی به تسلط رسید.

‌بهمن بروجنی با وجود موفقیت در ایران به فرانسه مهاجرت کرد، علت این تصمیم را به یاد دارید؟

بهمن بروجنی بعد از شرایط ایجادشده در آن سال‌ها بستر اجرائی لازم برای ارائه علاقه و نگاه خود را درخصوص آموزش در دانشگاه هنرهای تزئینی نداشت، در نتیجه به فرانسه مهاجرت کرد.

مسیر بروجنی ادامه پیدا کرد تا سال‌های دهه 60. او با وقفه‌ای در آن سال‌ها همراه شد که شاید بهتر باشد که شروع مسیری دیگر بخوانیمش. بروجنی رفتن را با توجه به شرایط موجود انتخاب کرد و در فرانسه مستقر شد. او در فرانسه نیز آثارش را با همان توجه به جنبه‌های انتزاعی و فیگوراسیون با خطوطی قاطع و هارمونیک تولید کرد. او در غرب نیز بسیار مورد توجه و تحسین قرار گرفت و بزرگانی مانند مارک شاگال او را تحسین کردند.

‌آیا تأثیر مهاجرت در سبک و شیوه ارائه آثار هنری بروجنی وجود دارد؟ در واقع سیر نگاه هنری او را چطور می‌بینید؟

فعالیت او در فرانسه منجر به گرایش بیشترش به آبستره بود. در کارهای بروجنی علاقه‌ای ظریف و شاید ناخواسته به ارزش‌های لتریسم است که کمتر به آن اشاره شده و در نگاه من همیشه حائز اهمیت بوده است. مهارت او در خوشنویسی و آموختن آن نزد استادان بزرگی مانند استاد کاوه من را با تعجبی در آثار او همراه کرده که چطور تاکنون نوشته و خوشنویسی را کمتر در آثار خود به کار برده، اما در هر حال این را هم متوجه هستم که پیچ و خم‌های خطوط در آثار او همیشه تأثیرگرفته از همان تسلطش بر خوشنویسی است. آثار او در گذشته با ابعاد بسیار بزرگی ارائه می‌شد اما امروز ابعاد آثار کوچک‌تر شده و با این حال از ارزش اثر کم نشده است. آثار اخیر او در گالری آرتیبیشن گرچه خلاصه‌ای از هنر بروجنی است، اما همچنان ارزشمند است. نکته چشمگیر در آثار جدید بروجنی در گالری آرتیبیشن تمایل بیشتر به آبستره است. هنر او به نوعی در میان فیگوراسیون و آبستره غوطه‌ور است. آثار او نوعی تغزل است که با بن‌مایه‎‌های فرهنگ ما همراه است. گرچه این بن‌مایه‌ها در سطح اثر حس نمی‌شود اما در عمق هر اثر اشاراتی به خوشنویسی، تذهیب و نگارگری را می‌توان یافت. هویت بهمن بروجنی برای من با عنوان هنرمندی تجسمی و تغزلی بیان می‌شود.

‌ درخصوص تسلط بروجنی بر دیگر هنرها و ارتباط با دیگر هنرمندان زمانه‌اش کمی بیشتر توضیح دهید.

او سابقه درخشانی در خوشنویسی و علاقه به نستعلیق دارد. او در دیگر زمینه‌های هنری نیز تحت تعلیم و آشنایی با استادان و هنرمندان مهم زمانه خود قرار گرفت. از محضر هنرمندانی که در دانشگاه هنرهای تزئینی تدریس می‌کردند بهره‌مند شده و به‌طور مثال در طراحی از تجربه‌های مارکو گریگوریان بسیار استفاده کرده و در تصویرسازی از آموزه‌های الخاص هنر بیشتری را آموخته است.

همیشه تعجب من بوده که چطور از نوشته و خوشنویسی کمتر در آثار خود به کار برده است، اما پیچ و خم‌های خطوط در آثار او همیشه تأثیرگرفته از همان تسلط بر خوشنویسی است. خوشحالم که همچنان با او در ارتباط هستم و هنوز شاهد ارائه هنر او در داخل کشور هستم.