|

‌گورباچف، قابل احترام و صلح‌طلب

تاریخ معاصر جهان با نام میخائیل گورباچف، آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی، گره خورده است.

علیرضا سلطانی کارشناس اقتصادی

 تاریخ معاصر جهان با نام میخائیل گورباچف، آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی، گره خورده است. گورباچف با شش سال حکومت در شوروی، مسیر تاریخ را تغییر داد. این تغییر در نگاه روسی و روس‌ها اگرچه با تردید و با انتقاد مواجه شد؛ اما در سطح جهانی با احترام و استقبال مواجه شد. اکثریت روس‌تبارها، عملکرد گورباچف را در کاهش سطح قدرت و اقتدار شوروی به معنای عام و روسیه به معنای خاص، مورد نقد قرار می‌دهند به‌همین‌دلیل گفته می‌شد که گورباچف در طول 30 سال بعد از کناره‌گیری از قدرت از کمترین محبوبیت در روسیه و در بین شهروندان روسی برخوردار بود. تلاش‌های متعدد او برای تغییر این نگرش در قالب فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی هم تا زمان حیاتش، چندان اثربخش نبود. هرچند نسل‌های جدید و آینده روسی قطعا با ظهور و قدرت‌یافتن دوباره روسیه در حوزه‌های سیاسی، نظامی و اقتصادی نگاه متفاوتی با نسل کنونی نسبت به گورباچف و عملکردش خواهند داشت. از نگاه نسل‌های جدید روسیه، گورباچف روسیه را از مسیر انحرافی به مسیر درست و واقعی هدایت کرد؛ هرچند این تغییر مسیر هزینه‌های زیادی را به روسیه تحمیل کرد. اما در نگاه بین‌المللی، گورباچف از زمان قدرت‌گرفتن در سال 1985، سیاست‌مداری قابل احترام، واقع‌بین و صلح‌طلب بود و امیدهایی را برای رهایی از فضای منازعه‌آمیز و نگران‌کننده جنگ سرد در سطح بین‌المللی زنده کرد. امیدهایی که خیلی زودتر از انتظار با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی محقق شد. گورباچف با نگاهی اصلاح‌طلبانه قدرت سنتی و متمرکز حزب کمونیست در شوروی را در اختیار گرفت و با وجود تمرکز شدید قدرت در حزب کمونیست و حاکمیت نگاه سنتی و مطلق‌انگارانه در این حزب و صدر هیئت حاکمه شوروی، اصلاحات اقتصادی و سیاسی (پرستورویکا و گلاسنوست) را برخلاف انتظار با کمترین مقاومت آغاز و اجرا کرد. بسیاری از منتقدان گروباچف که عموما روس‌تباران ارتدکس به شمار می‌آیند، حرکت و سیاست اصلاح‌گرایانه گورباچف را عامل سقوط و فروپاشی شوروی قلمداد کرده و نگاهی منفی به آن دارند. برخی از تحلیلگران سیاسی هم بدون داشتن موضع منفی یا مثبت، خط‌مشی گورباچف را که منجر به فروپاشی شوروی شد، نقد می‌کنند؛ اما واقعیت این است که گورباچف فروپاشی قطعی شوروی را از مسیری پرهزینه، خشونت‌بار و سخت برای روسیه و جهان، به مسیری آسان، کم‌هزینه و بی‌مخاطره هدایت کرد. سیاست‌های اصلاحی گورباچف در‌صورتی‌که به اجرا درنمی‌آمد یا اگر سیاست‌مداری غیر از گورباچف قدرت را در شوروی به دست می‌گرفت، شاید کشوری مانند شوروی را که به بن‌بست‌های بزرگ فکری، سیاسی، مدیریتی، اقتصادی و حتی امنیتی در دهه 1980 رسیده بود، می‌توانست به گونه‌ای دیگر و البته پرمخاطره و پرهزینه وادار به خروج از بن‌بست کند. کشوری که در اوج قدرت نظامی قرار داشته و تنها ابزار در اختیارش برای اعمال قدرت در اردوگاه سیاسی شرق و در تقابل با اردوگاه غرب و در عرصه جهانی، تسلیحات نظامی پیشرفته بود؛ اما گورباچف با تمرکز بر بن‌بست‌های درونی اتحاد شوروی که قدرت مانور این کشور را در عرصه بین‌المللی به‌شدت محدود کرده بود و هزینه‌های سنگینی را بر دوش هیئت حاکمه و مردم شوروی گذاشته بود، سعی در بازکردن بن‌بست‌های اقتصادی و اجتماعی و حتی سیاسی کرد؛ بن‌بست‌هایی که البته به دلیل تأخیر و تعمیق چالش‌های درونی نه با سیاست‌های اصلاحی بلکه فقط با تغییر ساختار سیاسی و اقتصادی شوروی باز شد. نقش گورباچف در این مسیر جلوگیری از انحراف شوروی به سمت مسیر سخت و پرهزینه به مسیری کم‌هزینه و آسان‌تر بود. تغییر ساختار سیاسی در شوروی بلافاصله زمینه تغییر ساختار نظام بین‌المللی و عبور از نظام پرهزینه و پرخطر دوقطبی شد و زمینه امنیت بیشتر جهان را فراهم کرد؛ موضوعی که مورد اجماع رهبران و فعالان سیاسی جهان شد. به‌همین‌دلیل گورباچف برای افکار عمومی جهان و تاریخ، به‌عنوان سیاست‌مداری قابل احترام و تاریخ‌ساز ماندگار شد.