«فانتزی» امنیت ملی بایدن
سند استراتژی امنیت ملی دولت بایدن که اخیرا منتشر شد، شایسته تقدیر است؛ چراکه به درستی چین را به عنوان «مهمترین چالش ژئوپلیتیک» آمریکا شناسایی کرده است. با این وجود، به طور همزمان در آن سند از تغییرات آبوهوایی به عنوان تهدیدی «وجودی» برای ایالات متحده سخن به میان آمده و اشاره شده که آمریکا باید در این زمینه با پکن همکاری کند
نادیا شادلو:* سند استراتژی امنیت ملی دولت بایدن که اخیرا منتشر شد، شایسته تقدیر است؛ چراکه به درستی چین را به عنوان «مهمترین چالش ژئوپلیتیک» آمریکا شناسایی کرده است. با این وجود، به طور همزمان در آن سند از تغییرات آبوهوایی به عنوان تهدیدی «وجودی» برای ایالات متحده سخن به میان آمده و اشاره شده که آمریکا باید در این زمینه با پکن همکاری کند. در این موضوع، سند استراتژی امنیت ملی دولت بایدن دچار تناقض خطرناکی شده است. تمرکز بر همکاری آبوهوایی مقابله با تهدید چین را دشوارتر میکند و شانس موفقیت ایالات متحده در کاهش پایدار انتشار کربن را کاهش میدهد.
این سند اشاره میکند که چین از بازبودن اقتصاد بینالملل سود برده است؛ حتی در شرایطی که پکن اغلب از قدرت اقتصادی خود برای مجبورکردن کشورها به پذیرش خواستههایش استفاده میکند و در عین حال دسترسی به بازارهای خود را محدود میکند.
این سند بر پیوند بین قدرت اقتصادی و امنیت ملی تأکید میکند و اذعان دارد که ایالات متحده به تولید کالا، گرهزدن سیاستهای تجاری به رفاه مردم آمریکا و حفظ مزیت رقابتی خود در فناوریهای کلیدی نیاز دارد. همچنین، در این سند تأیید شده که موفقیت رویکرد ایالات متحده در قبال چین به کمک متحدان و شرکا نیاز دارد؛ زیرا ایالات متحده و متحدانش حدود ۶۵ درصد از تولید ناخالص داخلی جهانی را تشکیل میدهند.
با این وجود، این سند از زبانی همراه با آرزو در مورد اینکه چگونه ایالات متحده و چین باید «همزیستی مسالمتآمیز» داشته باشند و «در پیشرفت بشری با یکدیگر سهیم باشند» استفاده کرده است. مشکل آن است که دو کشور پیشرفت انسانی و زیربنای سیاسی و اقتصادی پیشرفت را به گونهای متفاوت از یکدیگر میبینند.
برای ایالات متحده، پیشرفت ریشه در آزادی فردی، حکومت دموکراتیک و حاکمیت قانون دارد. به سختی میتوان این موضوع را با نیات چین منطبق کرد.
تنظیمکنندگان سند تلاش کردهاند تا ایالات متحده را بازیگری معقول و منطقی نشان دهند، اما در این روند نتوانستهاند جهان را آنطور که هست توصیف کنند. چشماندازی خوشبینانه در لحن این سند وجود دارد همراه با این امید که ایالات متحده بتواند تقریبا در همه چیز با چین همکاری کند: «اقلیم، تهدیدات ناشی از پاندمی، عدم اشاعه تسلیحات کشتارجمعی، مقابله با مواد مخدر غیرقانونی، بحران جهانی غذا و مسائل کلان اقتصادی».
چنین جاهطلبیهای بلندپروازانهای را در کنار ساخت نیروگاههای زغالسنگ توسط چین، امتناع از اجازه تحقیقات درباره منشأ کووید، کمک و مشارکت در برنامه هستهای کرهشمالی و انفعال در برابر سازمانهای تبهکار فراملیتی که فنتانیل را از طریق خریدهای بزرگ انرژی وارد ایالات متحده میکنند، قرار دهید. همچنین، این بلندپروازی سند دولت بایدن را در کنار تداوم حمایت چین از جنگ روسیه در اوکراین که منجر به بحران جهانی غذایی میشود، بگذارید.
علیرغم این واقعیتها سند استراتژی امنیت ملی بایدن تأکید میکند که هیچ کشوری نباید از پیشرفت در موضوعات فراملی وجودی مانند بحران آبوهوا به دلیل اختلافات دوجانبه خودداری کند. بنابراین، در این سند، منافع آمریکا به مشکلات تاکتیکی تقلیل مییابد. رقابت با چین بر سر فناوری در سند بایدن صرفا یک فکر ثانویه است.
سند استراتژی دولت بایدن نتوانسته خواستار جدایی یا جدایی گزینشی از چین شود. در همین حال مفاد این سند وابستگیهایی را تقویت میکند که به پکن قدرت میدهد کشورهای دیگر را مجبور به پذیرش خواستههایش کند. تا زمانی که این الزامات به طور مستقیم مطرح نشود، ایجاد ائتلافهای سیاسی داخلی برای اتخاذ تصمیمات سخت اگر غیرممکن نباشد، دشوار خواهد بود.
سند استراتژیک دولت بایدن به درستی اشاره کرده که «10 سال آینده» تعیینکننده خواهد بود، با توجه به اینکه ما در یک «نقطه عطف» هستیم که انتخابهای انجامشده آمریکا را در مسیری قرار میدهد که «موقعیت رقابتی ما را تا مدتها در آینده تعیین میکند». با این وجود، باید به نویسندگان این سند گفت دقیقا به این دلیل که «دریچه فرصتهای ما ممکن است در حال بستهشدن باشد» ضروری است که واقعبینتر باشیم.
در شرایطی که بحران اوکراین پیامدهای ویرانگر حذف تدریجی گاز طبیعی، نفت و انرژی هستهای را در زمانی که باد و خورشید نمیتوانند جایگزین آن شوند نشان داده، به نظر میرسد این سند استراتژیک نسبت به واقعیت دچار کوربینی شده است. دولت بایدن بر «لزوم گذار از سوختهای فسیلی» اصرار میورزد و نمیپذیرد که گاز طبیعی خود یک سوخت برای دوران گذار است و ایالات متحده توانایی تولید و صادرات بیشتر آن را دارد.
استراتژی بایدن وابستگیهایی را به چین ایجاد خواهد کرد؛ مشابه قدرت مجبورسازنده روسیه بر آلمان؛ قدرتی که ناشی از نیاز آلمان به تأمین انرژی از طریق روسیه بوده است. این موضوع در مورد توسعه جهانی نیز صدق میکند؛ زیرا بر سیاستهای آبوهوایی بدون کربن که به کشورهای فقیر آسیب میزند تأکید ورزیده است. همانگونه که وزیر انرژی سنگال سال گذشته اظهار کرد، اعمال محدودیت برای وامدهی به منظور توسعه پروژههای نفتی و گازی مانند «برداشتن نردبان و درخواست از ما برای پریدن یا پرواز» است. در کنگره تازه پایانیافته حزب کمونیست چین، «شی جینپینگ» عزم خود را برای هدایت آنچه به عنوان یک «فرایند تاریخی برگشتناپذیر» قلمداد کرده است، نشان داد؛ فرایندی که در آن چین به «انتخاب جدید» بشریت تبدیل میشود. اکنون زمان آن نیست که در چنین رقابتی دچار تناقض شویم و رفتار و احساسی دمدمی داشته باشیم.
منبع: والاستریت ژورنال
*معاون مشاور سابق امنیت ملی آمریکا در دولت دونالد ترامپ