یادداشتی درباره مهمترین گروههای هنری در تاریخ هنر نوگرای ایران
اولین گروه زنان هنرمند ایران، دنا
در ابتدای دهه 1380، یکی از مشهورترین و مهمترین گروههای هنری در تاریخ هنر نوگرای ایران اعلام موجودیت کرد: گروه دنا. ایده تشکیل این گروه از خلال گفتوگوهای دوستانه دو هنرمند سرشناس ایرانی، فرح اصولی و گیزلا وارگا سینایی سر برآورده بود. با وجود توفیق روزافزون زنان، سالها بود که سایه مردان بر هنر ایران سنگینی میکرد و آنها، مانند بسیاری از همحرفههایشان، از این جو مردانه به تنگ آمده بودند و میخواستند مجال و بستری برای فعالیت جمعی و مستقل هنرمندان زن فراهم بیاورند.
گروه پژوهشی آرتچارت: در ابتدای دهه 1380، یکی از مشهورترین و مهمترین گروههای هنری در تاریخ هنر نوگرای ایران اعلام موجودیت کرد: گروه دنا. ایده تشکیل این گروه از خلال گفتوگوهای دوستانه دو هنرمند سرشناس ایرانی، فرح اصولی و گیزلا وارگا سینایی سر برآورده بود. با وجود توفیق روزافزون زنان، سالها بود که سایه مردان بر هنر ایران سنگینی میکرد و آنها، مانند بسیاری از همحرفههایشان، از این جو مردانه به تنگ آمده بودند و میخواستند مجال و بستری برای فعالیت جمعی و مستقل هنرمندان زن فراهم بیاورند. اینگونه بود که 12 هنرمند زن حول این ایده گرد هم آمدند و نخستین گروه هنری زنانه هنر نوگرای ایران را بنیان نهادند. گیزلا وارگا سینایی، فریده لاشایی، شهلا حبیبی، نسرین خسروی، رعنا فرنود، شهرزاد اصولی، آریا شکوهیاقبال، میترا کاویان، مریم شیرینلو، پروانه زندیان و بهار بهبهانی اعضای اولیه دنا بودند و فرح اصولی سرپرستی گروه را بر عهده داشت. در سالهای بعدی، حبیبی، بهبهانی، خسروی و زندیان از گروه جدا شدند ولی معصومه مظفری به آن پیوست.
این نخستینباری نبود که هنرمندان ایرانی در پی اهدافی مشترک گرد هم میآمدند. حرکتهای جمعی هنرمندان نوگرا، عمری به درازای خود هنر نوگرای ایران دارد. «انقلاب در هر موردی، با جمع معنی پیدا میکند». این جمله نیما یوشیج عمق آگاهی هنرمندان ایرانی درباره قدرت حرکات جمعی را بهخوبی عیان میکند.
باری، سالهای 1327 و 1328، شاهد طلوع مهمترین گروههای هنری نوگرای ایرانی بود. نخست «انجمن هنری جامجم» که داریوش همایون ایدهپرداز اصلی آن بود و با همکاری امیرشاپور زندنیا و منوچهر شیبانی تأسیس شد. هدف انجمن ارائه تعریفی تازه از «هنر ملی» بهمثابه هنری پیشرو و معاصر بود. در گذر تاریخ، نام انجمن جام جم، زیر سایه انجمن خروس جنگی که یک سال بعد اعلام موجودیت کرد و با روحیه رادیکالترش هیاهوی بلندتری به راه انداخت، رنگ باخت و از نظرها پنهان شد. انجمن خروس جنگی آنقدر مشهور است که نوشتن از آن تکرار مکررات خواهد بود. این انجمن هم برخلاف نمونههای غربی، بیش از آنکه در پی پدیدآوردن نظامی زیباییشناختی یا فرمی معین باشد، تمرکز خود را بر کلیت نوخواهی و مقابله با جریانهای سنتگرای دوران خود گذاشته بود. در این میان هنرمندان سقاخانه تنها گروهی بودند که زبان هنری مشخصی وضع کردند و جریانی فرمی به راه انداختند که مختصات همگنی ارائه میکرد. ویژگی بارز دومی که در تاریخ گروههای نوگرا وجود دارد، مردسالاری است. در دو انجمن خروس جنگی و جام جم خبری از حضور زنان نیست و گروههای بعدی همچون گروه هنرمندان معاصر (1340)، گروه پنج (1346-1347)، گروه آزاد (1352-1356) نیز زیر سایه نام هنرمندان مرد قرار دارند و زنان، حتی در صورت حضور، نقش پررنگ و مؤثری در آنها نداشتهاند. در گروههای هنری پس از انقلاب نظیر +30 (1379-1380) این نسبت تا حدودی متعادلتر شده و بیش از یکسوم اعضای این گروه 27نفره هنرمندان زن هستند. اما گذشته از این نسبت کمّی، کماکان بسیاری از هنرمندان زن در این دوره احساس میکنند که به عنوان هنرمند زن به رسمیت شناخته نمیشوند و از مناسبات مردسالارانه حاکم بر فضاهای هنری گلهمند بودهاند.
تشکیل گروه دنا در ابتدای دهه 1380 واکنشی جمعی به همین احساس بود. گروه دنا صرفا حول دال جنسیت شکل گرفت و هنرمندان عضو از نظر سبکی شباهتی به هم نداشتند. از این جهت الگوی رایج انجمنها و گروههای ایرانی که پیشتر ذکر آن رفت، درمورد دنا نیز صدق میکند. فعالیتهای این گروه هم بیش از نیات خودبسنده هنری، معطوف به کنشهای اجتماعی و فرهنگی بودند. البته باید توجه داشت که رویکرد دنا در چشماندازی جهانی با پارادایمهای هنری زمان خود نسبتا همسو بوده است. پس از اضمحلال مدرنیسم، از دهه 1970 میلادی به این سو فرمگرایی و تلاش برای ایجاد سبکهای هنری به محاق رفت و بسیاری از جریانهای هنر معاصر، متأثر از وقایع می 68 و مبارزات دانشجویی آمریکا و جنبشهای فمینیستی و ضدنژادپرستی در همین دهه، کنشگری اجتماعی و سیاسی را سرلوحه کار خود قرار دادند. هنرمند-کنشگران بهجای همکاری برای دستیابی به فرمهای متعین و ناب هنری، در راستای اهداف سیاسی و اجتماعی با هم متحد میشدند و اجتماعات خود را شکل میدادند. برای نمونه میتوان به گروه مشهور «دختران گوریل» اشاره کرد، گروهی متشکل از هنرمندان زن ناشناس که سال 1985 ( 1363 شمسی) در نیویورک تأسیس شد و فعالیتش را بر محور مبارزه با جنسیتزدگی و نژادپرستی در جهان هنر آغاز کرد.
دنا اهدافش را در دو محور داخلی و خارجی پی گرفت. آنها از یک سو با برگزاری نمایشگاههایی در مراکز هنری جهان و دعوت از هنرمندان زن کشورهای دیگر برای برگزاری نمایشگاه در داخل ایران، هنرمندان زن ایرانی را به محافل بینالمللی معرفی کردند و از سوی دیگر با برگزاری نمایشگاههایی در مراکز هنری شهرستانهای ایران در راستای رفع تبعیض حاشیه و تقویت هنرمندان زن خارج از مرکز تلاش کردند. توجه دنا به حاشیه و تلاش برای نوعی مرکززدایی هنری، این گروه را از تمام اسلاف ایرانیاش متمایز میکند و از ویژگیهای پیشتاز و بیبدیل آنها به شمار میآید. گروه دنا در بعد بینالمللی عملکرد موفقی داشت. آنها از گشایش نسبیای که در فضای سیاسی و اجتماعی دوره دوم اصلاحات حاصل شده بود بهره هوشمندانهای بردند و با جلب حمایت نهادهای دولتی برد و قدرت فعالیتهای خود را افزایش دادند. حمایتهای مادی و معنوی موزه هنرهای معاصر (که در آن دوره علیرضا سمیعآذر مدیریتش را بر عهده داشت) نقش پررنگی در تسهیل رابطه دنا با مراکز مهم هنری جهان داشت و زمینه نمایش آثار آنها را در خارج از کشور فراهم آورد. همچنین هویت زنانه دنا، نظر نهادهای بینالمللیای را که از هنر زنان حمایت میکردند به خود جلب کرد و مسیر آنها را هموارتر کرد. دنا در عمر ششساله خود چندین کارنما در لهستان، ایتالیا، اسپانیا، سوئیس، مجارستان، هلند، بلژیک، فنلاند، فرانسه، نروژ، امارات متحده عربی و آلمان برگزار کرد. آنها، هم از نظر خودشان و هم از نظر محافل میزبان، به نوعی سفرای فرهنگی زنان ایرانی قلمداد میشدند، سفرایی که میخواستند تصورات کلیشهای غرب از زن ایرانی را در هم بشکنند.
باری، مجموعه ویژگیهای یادشده، گروه دنا را به یکی از مهمترین گروههای هنری در تاریخ هنر نوگرای ایران بدل کرد. کنار هم قرارگرفتن این نامها که هرکدام به تنهایی هنرمندانی سرشناس و مهم بودند، موجب همافزایی توان آنها شد و قدرت مضاعفی پدید آورد و برگی درخشان و بیسابقه به تاریخ هنر زنان ایران افزود و این تجربه با تمام فراز و فرودها و ضعف و قوتهایش میتواند برای زنان امروز هنر ایران الهامبخش و راهگشا باشد.