|

خاطراتی که دردسرساز شد

در افکار عمومی قضات و وکلای دادگستری به عنوان افراد جدی، خشک و رسمی شناخته می‌شوند. هیبت قاضی معمولا به شکل مردی است (البته در سال‌های اخیر زنان هم به عنوان قاضی دادگستری و بیشتر به عنوان دادیار یا بازپرس در دادسرا، قاضی مشاور در دادگاه خانواده و یا بخش‌هایی که جنبه اداری پررنگ‌تری دارد تا قضائی؛ مانند معاونت ارجاع یا اجرای مجتمع‌های قضائی فعالیت دارند) با کت و شلوار که بدون هیچ احساسی و با نگاهی از بالا به پایین از پشت میز قضاوت بین دو طرف اختلاف داوری می‌کند.

در افکار عمومی قضات و وکلای دادگستری به عنوان افراد جدی، خشک و رسمی شناخته می‌شوند. هیبت قاضی معمولا به شکل مردی است (البته در سال‌های اخیر زنان هم به عنوان قاضی دادگستری و بیشتر به عنوان دادیار یا بازپرس در دادسرا، قاضی مشاور در دادگاه خانواده و یا بخش‌هایی که جنبه اداری پررنگ‌تری دارد تا قضائی؛ مانند معاونت ارجاع یا اجرای مجتمع‌های قضائی فعالیت دارند) با کت و شلوار که بدون هیچ احساسی و با نگاهی از بالا به پایین از پشت میز قضاوت بین دو طرف اختلاف داوری می‌کند. بماند که در اغلب فیلم‌ها و سریال‌های (ایرانی یا غیرایرانی) سیمای وکیل دادگستری هم چندان مثبت نیست؛ نمونه شاخص آن فیلم «وکیل مدافع شیطان» ساخته تیلور هاکفورد و بر اساس رمانی به نوشته اندرو نیدرمن است. خواه ناخواه این تصاویر بر ذهنیت منفی مردم نسبت به وکلای دادگستری مؤثر می‌افتد.

چند سال پیش هنگام قدم‌زدن در خیابان انقلاب، پشت ویترین یکی از کتاب‌فروشی‌ها، کتابی دیدم با عنوان «از پشت میز عدلیه؛ خاطرات طنز یک قاضی دادگستری» به قلم امین تویسرکانی. اولین نکته جالب طنزنویسی توسط یک مقام قضائی بود. کتاب را بی‌درنگ خریدم و در همان روز کامل خواندم. طرح جلد کتاب متهمی را نشان می‌دهد که با وجود دستبندی که به او زده‌اند، باز در حال فرار است! نویسنده در مقدمه‌ای با عنوان «خلاصه پرونده» ابتدا با معرفی خود به عنوان قاضی دادسرا سه انگیزه خود را از نوشتن خاطرات بیان کرده است: نخست، مرحوم محمدابراهیم باستانی‌پاریزی به قضات توصیه کرده بودند که خاطرات خود را بنویسند و منتشر کنند. زیرا به عقیده ایشان، تاریخ اجتماعی ایران روزی به کمال نزدیک می‌شود که قضات و اطبا خاطرات خود را بنویسند و منتشر کنند؛ دوم، کم‌کردن فاصله بین جامعه و قضات. به تعبیر نویسنده تصویر ارائه‌شده از قضاوت و قضات در رسانه‌ها غیرواقعی است. قاضی در تلویزیون و سینما پیرمردی 70ساله است با کت و شلوار خاکستری و یقه دیپلمات و ریش بلند که با خودش هم قهر است و مدام با چکش‌اش روی میز می‌کوبد و تنها جمله‌ای که بلد است این است که «نظم جلسه را رعایت کنید!» اما اگر سری به دادگستری بزنید می‌بینید که بسیاری از قضات جوان و امروزی هستند، مدل و رنگ لباس قضات مثل سایر مردم است و گاهی با مراجعه‌کنندگان خوش و بش هم می‌کنند. بسیاری قضات به سینما و هنر علاقه دارند و شعر هم می‌خوانند؛ و سومین دلیل در نوشتن کتاب نقد خود و دیگران بوده است. البته نویسنده برای حفظ محرمانگی و حریم خصوصی طرفین پرونده، بدون ذکر نام یا محل ماجرا‌ها را نقل کرده‌ است. پس از چاپ اول کتاب توسط نشر چشمه با گزارش مراجع نظارتی پرونده‌ای در این خصوص تشکیل می‌شود و در نهایت دادگاه عالی انتظامی قضات نویسنده را بابت نگارش و انتشار خاطرات طنز و تشخیص این اقدام به عنوان تخلف «خلاف شأن قضائی»، وی را به شش ماه کسر از حقوق محروم می‌کند. تویسرکانی در روند رسیدگی در دادگاه عالی انتظامی لایحه‌ای در دفاع از خود و دفاع از حق نوشتن و انتشار کتاب می‌نویسد که همان نیز به دردسر تازه‌ای تبدیل و دوباره محاکمه می‌شود، این بار او به انفصال موقت یک‌ماهه از خدمات قضائی محکوم می‌شود. اما در دوران یک‌ماهه انفصال نیز بی‌کار ننشسته در متنی به نام «انفصال‌نامه» خاطرات دیگری از خود و عدلیه به طنز نوشته که این بار در فضای مجازی منتشر شده است. در بخشی از رأی دادگاه تجدیدنظر انتظامی قضات در مورد انتشار کتاب که به پیوست مطلب «انفصال‌نامه» منتشر شده، آمده است: «بیان خاطرات توسط آقای امین تویسرکانی بازپرس دادسرای عمومی و انقلاب تهران به صورت نقد و طنز در کتابچه و انتشار آن گرچه حاوی مطالب سخیف نیست اما نزاکت در نگارش رعایت نگردیده کما اینکه در لایحه تجدیدنظرخواهی نیز به دور از نزاکت مطالبی را نوشته است علیهذا با اعلام اینکه عمل مشارالیه با بند 6 ماده 15 قانون نظارت بر رفتار قضات انطباق دارد از این رو با اصلاح مجازات انتظامی از انفصال موقت به کسر یک‌هشتم حقوق برای مدت شش ماه، رأی تجدیدنظرخواسته تأیید می‌گردد». به عنوان وکیل دادگستری که بیش از 17 سال است روزانه با دادگستری سروکار دارم، باید گفت در متن کتاب کمترین تعریضی به دستگاه قضا نشده و بیان خاطراتی این‌چنینی به دوری از نگاه کلیشه‌ای مرسوم، به نزدیکی بیشتر جامعه قضات و مردم کمک می‌کند. انتظار می‌رود دستگاه قضا با توجه به پذیرش آزادی بیان در اصل بیست‌وچهارم قانون اساسی، با مدارای بیشتری با قضات جوان و نوجو برخورد کند.