مروری بر کتاب «هادی خانیکی؛ چریک گفتوگو»
از انتخاب سیانور تا انتخاب کلمه
سال 88 بود و برای یکی از نشریات با خانوادههای افراد شناختهشده فرهنگی و سیاسی گفتوگوهایی انجام میداد. یکی از این گفتوگوها با خانواده «هادی خانیکی» بود. دیر شده بود و شب از نیمه گذشته بود، اما سخنان خانوادگی درباره مبارزات پیش از انقلاب و فرارها آنچنان جذاب بود که همچنان ادامه داشت.


سال 88 بود و برای یکی از نشریات با خانوادههای افراد شناختهشده فرهنگی و سیاسی گفتوگوهایی انجام میداد. یکی از این گفتوگوها با خانواده «هادی خانیکی» بود. دیر شده بود و شب از نیمه گذشته بود، اما سخنان خانوادگی درباره مبارزات پیش از انقلاب و فرارها آنچنان جذاب بود که همچنان ادامه داشت. اینکه چطور تمام کوچهپسکوچههای شهر را برای فرار میشناختند و چطور برای یک کتاب حاضر بودند ساعتها زیر شکنجه باشند. کتابهایی که بعد از انقلاب در بساط کتابفروشهای پیادهراه انقلاب فراوان بود و کسی به آنها نگاه نمیکرد. از آن گفتوگو بیش از 10 سال گذشته است و در این مدت گفتوگوهای زیاد تخصصیای در زمینه رسانه با «هادی خانیکی» انجام دادهاند و حالا کتاب «هادی خانیکی: چریک گفتوگو» منتشر شده است که دربرگیرنده یک گفتوگو، چند میزگرد و تعداد زیادی یادداشت درباره هادی خانیکی است.
تغییر یک چریک
خواندن کتاب قرار است سؤالهایی را جواب دهد ازجمله اینکه چه میشود چریکی که همیشه سیانوری همراه دارد تا زیر زبان بگذارد و زندگی را فدای آرمانهایی کند، به کسی تبدیل میشود که حالا هم که گفتوگو و اصلاحات مد روز نیست و گاه حتی معادل ناسزاست، کنشگریاش را بر محوریت گفتوگو بنا میکند و در ناامیدانهترین روزها در این گفتوگوها روزنه امید میجوید؟ شاید کتاب «هادی خانیکی: چریک گفتوگو» به قصد پاسخدادن به این پرسش نوشته نشده باشد و چنان که در مقدمه آن آمده، گزارشی است از بزرگداشتهایی در کنار بزرگداشتهای دیگر، همراه با گفتوگویی تفصیلی با او و یادداشتها و سخنرانیهای دیگران درباره او و شب بزرگداشت او، اما مجموعه این متنها در واقع دارد به این پرسش پاسخ میدهد. این روزها، جامعه یا بخشی از جامعه انگار از نقطهای شروع کرده و دایرهوار چرخیده و دوباره به همان نقطه برگشته است. از روزهایی که جنگ چریکی، انقلاب، تفنگ و سیانور در شعرها، داستانها، سخنها و سخنرانیها تقدیس میشد، نیمقرن میگذرد و چند دهه را جامعه با این حالوهوا گذرانده بود که جنگ شروع شد و ادبیات مبارزه به ادبیات جنگ تبدیل شد و شعرها، داستانها، سخنها، سخنرانیها و رسانهها را درنوردید. بعد کمکم حالوهوا تغییر کرد. کلمات مهربانتر به جای کلمات تند و نامهربان نشستند. کسی باور نمیکرد که روزگاری زبان برای حلکردن سیانور استفاده میشد. سخن از گفتوگو بود و تنوع و ایران برای همه ایرانیان و آن روزها چنان غرق در این فضا بودیم که باور نمیکردیم دولتش مستعجل است و بهزودی فضا تغییر خواهد کرد و پس از انتخابات ۱۳۸۴ رویدادها به نحوی سپری خواهد شد که امروز برخی به آن نقطه آغازین دایره برگردند. شاید این روزها خواندن چنین کتابهایی بیش از هر زمان دیگری ضروری است؛ خواندن تجربههای آدمی که چند بار به سیانور فکر کرده است تا زیر زبانش بگذارد و حالا ستایشگر کلمه و گفتوگو است و در فضایی که بسیاری از گفتوگو ناامیدند، هنوز به گفتوگو میاندیشد. یکی از فایدههای چنین کتابهایی تجربهکردن رنجهای دیگران است، بدون پرداختن هزینهها و دردهایش. این کتاب چنین کتابی است، اما زندگی پرفرازونشیب هادی خانیکی آن را همچون داستانی جذاب پیشرویمان گذاشته است.
موقعیتهای برابر
کتاب «چریک گفتوگو» از چند بخش تشکیل شده است. جذابترین بخش کتاب گفتوگو درباره زندگی و زمانه هادی خانیکی با اوست که حسین گنجی انجام داده است. او خود در گفتوگوی تفصیلی در این کتاب میگوید: «گفتوگو موقعیتهای برابر میطلبد. طبیعتا وقتی ناآگاهی از مبانی یا ناتوانی در کسب مهارتهای گفتوگو یا ناچیزی مصداقهای موفق، زیاد میشود، همیشه این خطر وجود دارد که گفتوگو در نظر بخشی از جامعه به یک پدیده ناکارآمد تبدیل شود. من فکر میکنم اگر روی ضعفها کار کنیم و ظرفیتها را بشناسیم و مصداقهای موفق گفتوگو را دنبال کنیم، راه امثال من، چه در سنین پیری و چه در سنین جوانی، روشنتر میشود که تفنگت را زمین بگذار...!». بخشهای دیگر یادداشتها و سخنرانیهایی درباره هادی خانیکی و میزگردی درباره او است و عکسها و کارنامهای از تحصیلات و فعالیتهای آکادمیک و دانشگاهی او در ضمیمه کتاب. در میان نویسندگان، گویندگان و سخنرانان نامهای بزرگ و تأثیرگذاری دیده میشود که کنار هم قرارگرفتن این اسمها و ذکر آنان درباره خانیکی، خودش نشانه وسعت مشرب و کنشگری اوست در حوزه گفتوگو. راستی یک جای خالی بزرگ هم وجود دارد؛ اینکه از همسر ایشان نه نوشتهای وجود دارد و نه یادی شده است، اگر هم عکسی هست بدون زیرنویس نام ایشان است. همسر و زنی که بیش از همه همراه هادی خانیکی بوده است.
تفنگت را زمین بگذار
به هر حال کتاب «چریک گفتوگو»، قصه کسی است که راه سنگلاخ اسلحه تا قلم، مرگ تا زندگی، مونولوگ تا دیالوگ، صادق چریک تا هادی گفتوگو را طی کرده است و امروز در میانه نبرد با سرطان تن، به فکر سرطان وطن است و راه نجات را نشستن روبهروی هم و گفتوگوکردن در شرایط برابر و بدون هیچ پیششرطی میداند. حسین گنجی، مؤلف این کتاب، سعی کرده است در چهار فصل، فصلی به گفتوگو با خود او، فصلی به بوته نقد در قالب میزگرد، فصلی از زبان دیگرانی که او را میشناسند و درک کردهاند و فصلی به شکل تصویر، روایتی نزدیک از زندگی و زمانه هادی خانیکی به دست مخاطب برساند. هادی خانیکی استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی، به قول سارا شریعتی، نوشتهشده در همین کتاب: «هادی خانیکی از سنگر مبارزه به دولت و دانشگاه راه پیدا کرد. با همان منش مبارزاتی اصلاحطلبی ورزید. آنچه وی را در همه این دوران متمایز میکند، منش وی بود؛ منشی که در انتخاب نام مستعارش نیز بارز بود. این است که میان این زندگیهای ظاهرا متضاد، گسستی نبود. از یکی به دیگری تبدیل نشده بود. منش هادی خانیکی همان بود در سه نقش: مبارز و سیاستگذار و دانشگاهی». آنچه پیشرو است، تصویر و روایتی از یک زندگی ناآرام و بیقرار است که قرار خود را در پرتو بینش و مَنش گفتوگو یافته است. کتاب چریک گفتوگو را انتشارات طرح نو در قطع رقعی و ۳۵۰ صفحه منتشر کرده و در کتابفروشیها در دسترس است.