|

دستان بی‌پناه عصمت و شیما به کمک شما نیاز دارند

دو زن در دو نقطه از ایران، جان‌به‌لب‌رسیده و با قلبی آکنده از رنج، دست یاری به سوی خوانندگان «شرق» دراز کرده‌اند. زنانی که می‌گویند خوشبختی واژه ناشناخته زندگی آنهاست و در تمام دوران زندگی‌شان تنها زنده بوده‌اند و زندگی نکرده‌اند. رنج بی‌نهایت این دو زن به قدری است که هر دو سابقه اقدام به مرگ خودخواسته را داشته‌اند.

دستان بی‌پناه  عصمت  و  شیما  به کمک شما  نیاز  دارند

دو زن در دو نقطه از ایران، جان‌به‌لب‌رسیده و با قلبی آکنده از رنج، دست یاری به سوی خوانندگان «شرق» دراز کرده‌اند. زنانی که می‌گویند خوشبختی واژه ناشناخته زندگی آنهاست و در تمام دوران زندگی‌شان تنها زنده بوده‌اند و زندگی نکرده‌اند. رنج بی‌نهایت این دو زن به قدری است که هر دو سابقه اقدام به مرگ خودخواسته را داشته‌اند.

 یکی از آنها شیماست ۲۱‌ساله و دیگری عصمت ۵۰‌ساله. شیما تهران زندگی می‌کند؛ دانشجویی که درس را نیمه‌کاره رها کرده است، تجربه‌ داشتن خانواده را ندارد و تنها می‌داند مادری داشته که وقتی او دو‌ساله بوده به دلیل بیماری سرطان از دنیا رفته است. شیما می‌داند که خواهر و برادری هم دارد، اما هیچ اطلاعی از آنها ندارد و نمی‌داند چه بر سرشان آمده است.

 او در تمام این سال‌ها، رنج تنهایی را به دوش کشیده و تنها از طریق یک گروه خیریه تا امروز روزگار گذرانده است. او که در یک مؤسسه تأسیساتی منشی ساده است، به کمک خیرین توانسته بود خانه‌ای کوچک در حاشیه شهر تهران اجاره کند؛ خانه‌ای که حداقل سهم او از داشتن یک زندگی مستقل است. شیما می‌گوید برای من که تجربه نداشتم چطور باید زندگی کرد، اینکه یک اتاق کوچکی بود تا در آن زندگی کنم و وسایل حداقلی داشته باشم، حس خوبی داشت. هرچند ساختمان کمی شلوغ بود و من همیشه شب‌ها علاوه بر قفل‌کردن در، کلی وسیله جلوی آن می‌گذاشتم، اما باز هم سقفی بود امن. من که از آدم‌ها به صورت کلی و به خاطر نوع زندگی‌ام‌ می‌ترسیدم، حالا جایی را داشتم که می‌توانستم با خودم روراست باشم، به کسی دروغ نگویم و آن‌طورکه دوست دارم بپوشم و بخورم. هر وقت دلم می‌خواست بخوابم، هرچه دلم می‌خواست درست کنم و هروقت دلم می‌خواهد گریه کنم. گاهی باورم نمی‌شد می‌شود این‌طور زندگی کرد. یک‌وقت‌هایی یادم می‌رفت که کجا هستم، منتظر بودم مثلا به خاطر اینکه به‌موقع نخوابیده‌ام بازخواست شوم، بعد عرق سردی روی پیشانی‌ام می‌نشست و دلم می‌خواست بمیرم. شیما برای تمدید اجاره‌خانه نیازمند ۵۰ میلیون تومان است؛ مبلغی که ۲۵ میلیون آن توسط خیرین تأمین شده. او تنها پنج روز فرصت دارد که بتواند این مبلغ را تأمین کند و سرپناهش را از دست ندهد.

عصمت 50ساله زنی است از شهرهای مرکزی ایران. در یک شرکت خصوصی سرایدار است. همسرش را بر اثر کرونا از دست داده و یک دختر دم‌بخت دارد که همراه خودش کار می‌کند. عصمت به مدیر شرکت خود بدهی دارد؛ بدهی ۳۰ میلیون تومانی که سفته‌هایش به نام دخترش است. مدیر شرکت تهدید به به‌اجرا‌گذاشتن سفته‌ها کرده و گفته تنها به شرطی قید پولش را می‌زند که دختر عصمت به ازدواج موقت با او که ‍۱۸ سال بزرگ‌تر است و زن و فرزند دارد، تن بدهد.

 شرایط روحی عصمت و دخترش خوب نیست و نیازمند کمک ما هستند. در‌صورتی‌‌که تمایل دارید به شیما و عصمت کمک کنید، مبالغ اهدایی خود را به شماره کارت ۶۰۳۷۹۹۱۸۴۲۳۷۵۶۳۰ به نام شهرزاد همتی پل‌سنگی واریز کنید.