محرومیت روازاده
یکی از مهمترین اخبار سلامت در هفته گذشته دستورالعمل وزارت بهداشت برای محرومیت کامل و دائم روازاده از کار طبابت در سراسر کشور بود. این حکم فینفسه اهمیت زیادی دارد، اما درباره آن مسائلی چند هست که باید به آنها پرداخت. اهمیت این حکم بیش از محرومیت احتمالی روازاده، در اثر تبلیغاتی آن علیه شبهعلم در نظرگاه عموم است.
یکی از مهمترین اخبار سلامت در هفته گذشته دستورالعمل وزارت بهداشت برای محرومیت کامل و دائم روازاده از کار طبابت در سراسر کشور بود. این حکم فینفسه اهمیت زیادی دارد، اما درباره آن مسائلی چند هست که باید به آنها پرداخت. اهمیت این حکم بیش از محرومیت احتمالی روازاده، در اثر تبلیغاتی آن علیه شبهعلم در نظرگاه عموم است.
تردیدی نیست که اقبال به طب سنتی و هر آنچه که غیرعلمی است، در کشور ما ریشه در تأیید دولتی و تأسیس نهادهایی دارد که بر اساس قانون در کشور ما در دهههای اخیر تأسیس شدهاند.
بسیاری از تحصیلکردگان هم نمیتوانند بپذیرند در جامعهای با اینهمه مشکلات سلامت، نهادهایی یکسره بیثمر و بدون نتایج اثباتشده علمی، قارچگونه سر برآورده باشند؛ بنابراین وسعت نظر را در نوعی عدم سوگیری بین دو شیوه درمان در کشور یافته و در برابر شبهعلم بیطرفی اتخاذ میکنند.
محکومیت روازاده که نظراتش فقط از نظر ظاهر غیرقابلقبولتر به نظر میرسند ولی در اصل ریشه در همان زمینههای غیرعلمی دارند، میتواند ریشههای شبهعلم در اشکال ظاهرالصلاحتر و در نتیجه خطرناکترش را هم در اذهان عموم خدشهدار کند. درواقع مسئولیت و وظیفه نهادهای پزشکی شامل انجمنها و خود نظام پزشکی فقط همین تأیید و مشروعیتبخشی یا تکذیب و سلب مشروعیت در نظرگاه عموم است. وظیفهای که به گمانم تاکنون چندان جدی گرفته نشده و فقط از زاویه تنبیه به آن نگریسته شده است. در جایی که همهچیز به قضاوت نهایی مردمی بستگی دارد که بسیاری از ایشان تحصیلات دانشگاهی دارند، مخالفت صریح نهادهای مستقل و دانشمحور و محکومیت قاطع شبهعلم بیشترین تأثیر در تقویت دانش در کشور را دارد که البته مستلزم نبود کوچکترین تردید در اذهان مسئولان این نهادهاست.
اینکه آیا این محکومیت منجر به قطع فعالیتهای روازاده خواهد شد یا نه معلوم نیست؛ چراکه کارهای او در قالب پزشکی متعارف که وزارت بهداشت بر آن نظارت میکند نیست. معلوم نیست حد و مرز علم و شبهعلم در کارهایی که سایر پزشکان سنتی انجام میدهند، کجاست؟ معلوم نیست تنها روغن حنظل در کرونا بیتأثیر است یا اظهارنظرهای رایج درباره طبایع و اخلاط آدمیزاد هم غیرعلمی هستند.
معلوم نیست ملاک اظهارنظر درباره کارهای سنتی و آنچه در دانشکدههای پزشکی آموخته نمیشود، کدام است؟ معلوم نیست غیرپزشکانی که به کار درمانهای غیرعلمی میپردازند، چگونه از کار باز داشته خواهند شد؟ معلوم نیست آیا تنها محرومیت از طبابت (که خودش هم انجام نمیدهد) کافی است یا سالها مداخله در کار درمان بیماران مختلف ایجاد عوارض گوناگون و حداقل تأخیر در شروع درمان با سستکردن ارتباط طبیب و بیمار هم مستوجب مجازاتهایی است؟ آیا بدون شاکی خصوصی در جامعهای بدون دولت مدرن فارغ از قاعده چندهزارساله حمورابی به اینگونه موارد میتوان ورود و نظارت کرد؟ اگر با این منطق جلو برویم باید پرسید تکلیف با سیستمی که پژوهشکده تأسیس کرد اما چشمان خود را بر آموزش طبیب سنتی که تحویز میکند بست، چیست؟ همین امروز تلفن بزنید میتوانید از یک طبیب سنتی وقت بگیرید که شماره نظام پزشکی دارد؛ چگونه میتوانید مطمئن باشید دستورات او درست و مفید اما روغن حنظل غیرعلمی و مضر است؟
در نهایت چه کسی پاسخگوی اشتغال این همه پزشک تحصیلکرده به کارهایی غیرعلمی است؟ آنهم در شرایطی که مهاجرت پزشکان به هر دلیل بیداد میکند و خود مسئولان هم به دلیل کمبود پزشک در کار افزایش ظرفیتهای آموزش پزشکی بدون درنظرگرفتن امکانات کشور هستند.