جبهه انقلاب و وضع موجود
حدود چهار هزار نفر از اعضای جبهه انقلاب چند روز گذشته در حرم امام خمینی(ره) با همدیگر پیمان بستند. این اقدام آدم را یاد کنگره ملی خلق چین میاندازد که با تعداد سه هزار نفر در تالار بزرگ خلق هرساله گردهم میآیند و سیاستهای حزب را تصویب و اعلام میکنند.
حدود چهار هزار نفر از اعضای جبهه انقلاب چند روز گذشته در حرم امام خمینی(ره) با همدیگر پیمان بستند. این اقدام آدم را یاد کنگره ملی خلق چین میاندازد که با تعداد سه هزار نفر در تالار بزرگ خلق هرساله گردهم میآیند و سیاستهای حزب را تصویب و اعلام میکنند. وجه افتراق آنان با حزب خلق چین در گرایشهای مذهبیشان است که حزب خلق، لائیک و ضدمذهب است، اما جبهه انقلاب مذهبی و دارای گرایشهای دینی. در وجه اشتراک، هر دو حزب خود را انقلابی و مردمی میدانند؛ درحالیکه نیروهای انقلاب در آستانه انتخابات فقط دور هم جمع میشوند و تصمیماتی اتخاذ میکنند و مابقی فصول را در خوابی دیرهنگام سپری میکنند. گاهی ریزشهای درونی بین آنان اتفاق میافتد؛ اکنون ریزشی که اتفاق افتاده و چینش جدیدی را در بین این بازی شطرنج برملا کرده، حذف جبهه پایداری در میان این جریان است. البته پایدارچیها هم بیکار ننشستهاند و با یارگیری از نیروهای جوانتر اصولگرایی، جریان یا جناح شریان را تشکیل دادهاند؛ جریانی که جز عده معدودی، الباقی در الفبای دنیای سیاسی غوطهورند. احزاب تا نهادینه نشوند و افراد در آن آموزشهای لازم را نبینند، انتظاری نباید داشت که در فصل انتخابات همچون قارچ رویش کنند و پس از آن با جوانههای خشکیده تا فصل بعدی در فراموشی سرزمینهای سرد از یادها بروند. در بازی سیاست، گاهی اشتباه اندکی سیاستمداران کهنهکار را مهرهای سوخته کرده و بازگشتشان را به دنیای سیاست سخت میکند. حدود چهار سال گذشته، در آستانه مجلس یازدهم، با اصولگرایی کهنهکار گپوگفتی میکردیم؛ در تصور خودش داشت آماده میشد برای نامزدی مجلس. در میانه صحبت بسیار نرم و ملایم به او گفتم آقای دکتر، شورای نگهبان بدجوری دارد رد صلاحیت میکند؛ پاسخ داد شورای نگهبان در همه کشورها به نوعهای مختلف وجود دارد. بنده خدا اصلا نمیدانست جزء مهرههای سوخته است و تاریخ مصرفش تمام شده. الان هم همینطور؛ لاریجانی و همفکران او که در دامنه اعتدال بودند و گاهی وقتها سنگ صبور اعتدال را به سینه میزدند و وقتی دیگر اصولگرایی را میپسندیدند، فعلا باید در حاشیه رینگ بازی کنند. چنین تجربهای از سیاست را اکنون قالیباف و طیف او بر بالای طناب باریک دنیای سیاسی ایران بازی میکنند. آنان که اکنون میخواهند در صحنه قدرت باشند و میدان آینده ریاستجمهوری را پس از آقای رئیسی تصاحب کنند، دقت لازم را دارند که جبههای نشوند در مقابل جبهه انقلاب که در آن همه چیز را میبازند. متهمشدن به مرام لیبرالیسم و حتی جهانیشدن زنگ خطری است که خط قرمز برای نهادهای قدرتمند سیاست است؛ چون هنوز اهرم اصلی قدرت در دستان نهادهایی است که اصلاحطلبان را از دایره قدرت خارج و طیف راست سنتی را آچمز کرده است، اکنون نواصولگرایان با همان اشتباهات صحنه قدرت را از دست ندهند. فضا بهشدت در حال تکجناحی و تکحزبیشدن است؛ جایی که رقابت را حذف میکند و مشارکت را تحتالشعاع قرار میدهد.