ویترین مشارکت
دو سال است که طرحی تحت عنوان «من شهردارم» درحال اکران توسط شهرداری تهران است. طرحهای دیگری نیز با شباهتهایی مانند «کمپین آرزوها» در دوره گذشته و «طرح رصد» در دوره کنونی به اجرا گذاشته شدند. هدف اعلامی این طرحها مشارکت مردم در تعریف پروژههای شهری عنوان شده است. اما آیا این طرحها، مشارکتی هستند؟
محمدکریم آسایش-کنشگر و پژوهشگر شهری: دو سال است که طرحی تحت عنوان «من شهردارم» درحال اکران توسط شهرداری تهران است. طرحهای دیگری نیز با شباهتهایی مانند «کمپین آرزوها» در دوره گذشته و «طرح رصد» در دوره کنونی به اجرا گذاشته شدند. هدف اعلامی این طرحها مشارکت مردم در تعریف پروژههای شهری عنوان شده است. اما آیا این طرحها، مشارکتی هستند؟
مشارکت نیازمند سازوکارهای دارای پشتیبان و شفاف است. هر سه این طرحها فاقد ساختار تعریفشده هستند، چون فاقد طرح مصوب هستند یا بودند و قائم به سلیقه در شهرداری یا شورا هستند. به دلیل فقدان این ساختار تعریفشده، این طرحها با سه مشکل اساسی مواجهاند: نخست: عدم شفافیت، دوم: فقدان ضمانت اجرا و امکان پاسخگویی، سوم: اعمال سلیقههای فردی و مدیریتی در آن.
از میان سه طرح فوقالذکر، طرح «من شهردارم» کمتر مشارکتی است، چون در دو طرح دیگر، پروژهها توسط شهروندان یا نمایندگان آنها (شورایاران) پیشنهاد میشدند اما در «من شهردارم» پروژهها در سازوکاری غیرشفاف تعریف شده و فقط به رأی گذاشته میشود.
ما البته اصولا هیچ ساختار مشارکتی نداشتهایم، حتی شورایاری هم واقعا نهادی مشارکتی نبود، جدا از ایرادها در نحوه انتخابات آن که خصلت انتخاب محلهای را دچار خدشه میساخت، شورایاری صرفا با سازوکاری غیرشفاف و غیرالزامآور، انتقالدهنده بود و چندان تفاوتی با سامانههای نظارت شهروندی نداشت. سایر طرح بحثها در زمینه مشارکت از جمله نظامنامه مشارکت محلهای، نظامنامه مشارکت سازمانهای مردمنهاد در مدیریت شهری و تالار شهر یا به مصوبه منتج نشد یا مانند نظامنامه مشارکت محله به مصوبهای بیربط برای جایگزینی شورایاری با نهادی انتصابی بدل شد. تنها مصوبه البته هنوز عملیاتی نشده اما جدی و واقعی مشارکت را باید شیوهنامه نحوه تشکیل شورای مشورتی شهری کودکان و نوجوانان (سازمان شهرداریها و دهیاریهای وزارت کشور) (از شیوهنامههای پیوست سند الزامات و ضوابط عام شهر دوستدارکودک شورای عالی شهرسازی و معماری ایران) دانست که هم ساختار نهادی منتظم و منسجم دارد، هم در شئون مختلف برنامهریزی، بودجهریزی، سیاستگذاری و نظارت کودکان و نوجوانان و سازمانهای مردمنهاد مرتبط را دخیل و صاحب رأی کرده است.
دو نکته دیگر در این خصوص فرایندیبودن مشارکت شهروندان و ضرورت آموزش است. نمیتوان با شهروندان گفتوگو (نه ملاقات مردمی که به درخواستهای شخصی میگذرد) نداشت و اعتماد آنان را جلب نکرد و انتظار مشارکت داشت (نمونهای از گفتوگوهای شهروندی را میتوان گفتوگوهای اجتماعی تهران امید دارد توسط یکی از اعضای سابق شورای شهر دانست که البته کنش شخصی بود و تبدیل آن به یک الگو و الزام برای اعضای شورای شهر میتواند یک گام برای فرایند مشارکت قلمداد شود) و نمیتوان نسبت به مسائل شهر و محله و پروژهها آموزش و توضیح نداد و مشارکت را اثربخش دانست. مردمی که شنیده و دیده نمیشوند انگیزه و رغبتی برای مشارکت ندارند و با آمارسازی به لطایفالحیل هم مشارکت ساخته نمیشود.