زحماتی که دیده نمیشود
بیبیسی گزارشی درباره کار عاطفی بدون مزدی که معمولا از زنان در محیط کاری درخواست میشود، تهیه کرده است. طبق گزارش این مقاله، زنان عمدتا بار مسئولیتهای نامرئی کار را متحمل میشوند.
بیبیسی گزارشی درباره کار عاطفی بدون مزدی که معمولا از زنان در محیط کاری درخواست میشود، تهیه کرده است. طبق گزارش این مقاله، زنان عمدتا بار مسئولیتهای نامرئی کار را متحمل میشوند. فعالیتهایی که نه دیده میشود، نه با پرداخت حقوق و دستمزد جبران میشود، فقط مورد انتظار است! این فعالیتها هنگام استخدام اعلام نشده است؛ اما بیشتر زنان آنها را انجام میدهند. کار عاطفی، کار ناشناخته، کارهایی که اغلب دیده نمیشوند، این کار «مدیریت احساسات دیگران» است. «رز هکمن»، نویسنده کتابی در سال 2023 در این زمینه، توضیح میدهد: «کار فقط اقتصادها را اداره نمیکند، این کار است که خانوادهها و جوامع را اداره میکند. کار عاطفی در واقع تلاشی است که بر مشتریان، مسافران و بیماران تأثیر میگذارد. چیزی است که احساس امنیت و ارتباط، معنا و تعلق را در یک شرکت ایجاد میکند». کار عاطفی «مدیریت احساسات دیگران» بسیار مهم است و زنان این بار سنگین مسئولیت را تحمل میکنند. زنان بر مشاغلی تسلط دارند که به مقدار زیادی کار احساسی نیاز دارد. البته تمام دفاتر، به این توانمندی نیاز دارند، در واقع زنان آنهایی هستند که کارهای سنگین را انجام میدهند؛ کارهایی عمدتا بدون تشکر یا پاداش. مشاغل عاطفی معمولا زیر نظر زنان است، منظور حوزههایی مانند پرستاری، تدریس، مراقبت از کودکان، مددکاری اجتماعی و میهمانداری است. این تصور وجود دارد که زنان برای این مشاغل «مناسب» هستند؛ با این حال «هکمن» میگوید که این تصور فقط براساس معذوریات اجتماعی، به وجود آمده است. او میگوید: «مسئولیتها، مهارتها و نقشهای مرتبط با کار عاطفی همیشه بر دوش دختران و زنان گذاشته شده است؛ مسئولیتی که از سنین بسیار پایین شروع میشود؛ آنهم درحالیکه به دختران آموزش داده نشده است». همچنین «ای میشل رمزی»، دانشیار مطالعات زنان، معتقد است که این روند برگرفته از آموزش فراگیر در خانه و جامعه است. این متخصص میگوید: این روند برآمده از تمام بازیهایی است که دختران در کودکی انجام میدهند یا انتظار داریم انجام دهند، مانند عروسکبازی یا نقش معلم یا پرستار را بازیکردن. درحالیکه پسران بازیهای فعالانه و کمتر پرورشدهنده را انتخاب میکنند و مشغول میشوند. «رمزی» میافزاید: «تأثیرات این نوع بازیها با تأثیرات دیگر دوران کودکی ترکیب میشود». البته او اشاره میکند: «هرچند شرایط تا حدودی بهتر شده است؛ اما جنسیت پرستاران، معلمان و آتشنشانان در تلویزیون یا در کتابی که در کودکی میخواندید، یادتان هست؟ جنسیت آنها مشخص بود و این تصور را در کودکان به وجود میآورد که گزینههایشان محدود است. بسیاری از زنان در موقعیتهایی اجتماعی قرار میگیرند که با احساسات و مسائل عاطفی همراه است. با وجود اینکه ویژگیهایی مانند همدلی و شفقت قطعا به طور ذاتی، وابسته به جنسیت نیستند و تحقیقات نشان داده است که هیچ تفاوتی بین مغز مرد و زن در این زمینه وجود ندارد. «هکمن» در این گزارش تأکید دارد: «مطالعاتی در رشتههای دانشگاهی وجود دارد که نشان میدهد همدلی مهارتی است که همه انسانها، صرف نظر از جنسیت، قادر به انجام آن هستند؛ اما آنقدر این صفت دخترانه یا زنانه شده که کمتر کسی نیاز به آموزش را در نظر میگیرد». همچنین «رمزی» به بیبیسی گفت: «اغلب تصورات درباره برخی شغلها آنچنان نهادینه شده است که زنان را به سمت انتخاب مشاغلی احساسی سوق میدهد. تعجبآور نیست که زنان بیشتر به سراغ شغلهایی بروند که پرورشی و احساسی هستند. به طور کلی، وظایفی مانند برنامهریزی میهمانیها، تمرینهای تیمسازی، حفظ روابط و ایجاد گروههای شغلی، در محیطهای کاری مختلط بر عهده زنان قرار میگیرد و پس از مدتی جزء وظایف بیمزد آنان میشود. مطالعات نشان میدهد که زنان بیشتر «کارهای خانهداری» را انجام میدهند و کارهایی را برعهده میگیرند که «ترفیع» کمی برایشان به همراه دارد. تحقیقات نشان داده است که بهویژه در محلهای اداری معمولا این «شیفت اضافی» یک الزام برای پیشرفت زنان است؛ درحالیکه مردان با حرفهایبودن یا «به نظر حرفهای رسیدن» میتوانند پیشرفت کنند. این تبعیضها هنوز در محیطهای کاری برقرار است و تغییرات لازم انجام نشده است.