نوروز و سفرههای خالی
بسیاری از مردم در روزهای نوروز 1403 به دلیل مشکلات معیشتی، با چالشهای بسیاری در دیدوبازدیدهای عید روبهرو بودند. همچون منیژه مادر 55ساله که در نامهای به «شرق» از این چالش خود نوشته است.
بسیاری از مردم در روزهای نوروز 1403 به دلیل مشکلات معیشتی، با چالشهای بسیاری در دیدوبازدیدهای عید روبهرو بودند. همچون منیژه مادر 55ساله که در نامهای به «شرق» از این چالش خود نوشته است.
«عید امسال برای خانواده من سخت گذشت. بعد از سالها کارکردن حالا جلوی فرزندانم شرمنده نداری میشوم. من سه دختر دارم که البته همیشه ملاحظه شرایط اقتصادی خانه را کردهاند، اما حقیقت این است که امسال حتی از پس یک تفریح ساده هم برنیامدم. راستش توان خرید آجیل را نداشتم و با دو کیلو تخمه آفتابگردان از میهمانها پذیرایی کردم. هزینههای بالا هر روز من را از آینده فرزندانم بیشتر میترساند. البته عید امسال هم در ماه رمضان بود و همین بخشی از هزینه میهمانداری ما را کم کرد، اما همین هم برای من سخت بود.
قدیمها شرایط ما اینطور نبود. هیچوقت وضع مالی خوبی نداشتیم اما همیشه در فروردین در خانه ما به روی میهمان باز بود و برو و بیاهای زیادی داشتیم. یادم است گاهی هر روز ناهار یا شام کسی خانه ما میهمان بود و همه دور هم بودیم. حتی ما هم مرتب تمام روزهای عید را خانه فامیل و همسایه بودیم، اما الان بسیاری از اطرافیان ما هم توان برگزاری میهمانیهایی مثل قدیم را ندارند.
چند روز قبل با دختر بزرگم که حرف میزدیم، همین را به من گفت که با وجود حقوق اندکی که داشتیم، انگار برکت پولمان هم بیشتر بود، اما حالا هرچه میدویم اصلا هیچ چیزمان به دخل و خرجی که داریم نمیرسد. امسال عید تمام تلاشمان را کردیم تا با کمترین هزینه به دخترهایم خوش بگذرد، ولی شرایط مالی این روزها باعث شده تا بیش از گذشته شرمنده فرزندانم باشم. من سالها در یک شرکت واردات عینک کار کردم.
از هشت صبح تا عصر هر روز رفتم و آمدم اما حالا بعد از سالها هیچ چیز برای پسانداز ندارم. من حتی از یک بیماری یا مشکلی که باعث هزینه قابل توجه باشد، میترسم. خیلی وقتها فکرکردن به این چیزها واقعا باعث استرس من میشود؛ نگرانیهایی که حتی نمیخواهم با کسی درباره آنها حرف بزنم، چون همه خانوادههای اطرافم هم درگیر همین مسائل مالی هستند. نمیدانم عاقبت ما در این شرایط اقتصادی چه خواهد بود. چند سال دیگر هم پا به سن میگذارم و احتمالا بیماری و قرص و دوای من هم شروع میشود که همین الان هم کمکم شروع شده است. من بهعنوان یک مادر که سالها شاغل بودم، این روزها فقط دستان خالیام را در برابر فرزندانم میبینم».