|

مصلحت ایرانیان؛ کنشگری مدنی

زمانی که اسکندر مقدونی بر شهرهای یونان باستان غلبه کرد و آنان را متحد کرد، برای کشورگشایی و گسترش امپراتوری خود، به اولین جایی که طمع ورزید، امپراتوری ثروتمند و پرزرق‌و‌برق ایران باستان بود؛

مصلحت ایرانیان؛ کنشگری مدنی

کیکاوس پورایوبی-روزنامه‌نگار: زمانی که اسکندر مقدونی بر شهرهای یونان باستان غلبه کرد و آنان را متحد کرد، برای کشورگشایی و گسترش امپراتوری خود، به اولین جایی که طمع ورزید، امپراتوری ثروتمند و پرزرق‌و‌برق ایران باستان بود؛ کشوری وسیع با امکانات بی‌شمار اما دارای حاکم و کارگزارانی بی‌تدبیر (داریوش سوم) که در عیش و خوش‌گذرانی خود غرق بودند، ایران یا پارس کبیر به‌راحتی به چنگال اسکندر مقدونی گرفتار شد. هر‌چند بعضی از نویسندگان غربی و اروپایی در زمینه خون‌خواری و درندگی اسکندر با ایرانیان، می‌خواهند دست تطهیری بر تاریخ کشیده و این شاگرد ارسطو را مبرا از وحشی‌گری معرفی کنند؛ همان کسی که در نزد استاد بزرگی مانند ارسطو، منطق و استدلال آموخته، زیباشناسی و سیاست مدن فرا گرفته، بااین‌حال به نظر می‌رسد داستان‌های منظوم هومر (حماسی) برای وی شیرین‌تر از بقیه دروس استادش بوده باشد و جذابیت این داستان‌ها برایش دلنشین‌تر از فلسفه اخلاق و منطق صوری بوده است‌. زمانی که اسکندر پس از فتح پارس به هندوستان و شرق آسیا لشکرکشی می‌کند، پس از برگشت در ایران نمی‌ماند، چون آنجا را تبدیل به ویرانه‌ای کرده بود؛ بنابراین تاج و تخت خود را به بابل منتقل کرد و آنجا را محل استقرار حکومت خود قرار داد. آیا چنین فرد بی‌رحمی می‌تواند اخلاق‌مدار بوده باشد؟ تاریخ همیشه یادآوری می‌کند ایرانیان در حمله بیگانگان بازنده اصلی بوده‌اند، جنگ‌های جهانی اول و دوم را ملاحظه بفرمایید، به چه اندازه کشور از لحاظ مادی و معنوی دچار خسران شد و سپس غربیان حتی دموکرات‌ترین حکومت در زمان خودش، حکومت دکتر محمد مصدق را نیز به خاطر منافع خودشان برنتافتند و سرویس‌های جاسوسی بریتانیا با کمک ایالات متحده آمریکا زمینه سرنگونی ایشان را فراهم کردند؛ درحالی‌که این برخلاف ابتدایی‌ترین اصل بین‌المللی است که اذعان می‌دارد دموکراسی‌ها با هم نمی‌جنگند اما اینجا نیز ثابت شد زمانی که منافع ملی در میان باشد، اشاعه دموکراسی کشکی بیش نیست، یا در هشت سال جنگ تحمیلی عراق علیه ایران دمار ملت ما را درآوردند. بله شهروند غربی برای خودشان بسیار ارزشمند است و حقوق ویژه‌ای دارد اما همین شهروند مگر در غزه دارای حقوق اساسی نیست؟ چرا ساختمان‌ها، مدارس و بیمارستان‌ها منفجر می‌شوند و خاکستر بناها روی اجساد تلنبار می‌شود و مردان و زنان و کودکان فوج فوج به شکل فجیعی از گرسنگی جان می‌دهند اما دستی نیست تا جلوگیری کند از این قساوت و ناجوانمردی! فضا و تفکر ناامیدی گاهی انسان‌ها را به امید گشایش به خارج از مرزها می‌کشاند و در تفکر شهروندانی بارقه‌هایی از دگرگونی با کمک بیگانگان به گوش می‌رسد؛ با دخالت دشمن و بیگانگان برای ساختن فردایی بهتر. صحبت‌هایی شنیده می‌شود که هیچ منطقی بر آن حاکم نیست؛ تصور کنیم خدای نخواسته حتی با بالاترین موشک‌های کروز (نقطه‌زن) که درصد خطای آن کمتر از دو درصد باشد، اگر بخواهد به اشتباه یک مکان شلوغ در تهران یا یک مرکز تأسیساتی و خدماتی را مورد هدف قرار دهد، چه فجایعی به وجود می‌آید؟ با تخریب زیرساخت‌ها چند سال دیگر باید صبر و تحمل کرد تا به نقطه امروزی برسیم، برای رسیدن به اراده ملت، تحقق و استقرار قانون موشک‌های کروز و پهپادهای نقطه‌زن بیگانگان، دموکراسی حاصل نمی‌شود، آنان که در خارج مرزها، همدست با بیگانگان و دشمنان این ملت در حال ترسیم نقشه برای کشورند، دلشان برای این ملت نمی‌سوزد بلکه چشم دوخته‌اند به تخت حکومت حتی با نابودی کشور؛ این بنایی که امروز شاهدش هستیم، سال‌های درازی طی شده تا رونقی یابد. بله فروریختن آن آسان است اما ساختن و تکمیل آن بسیار مشکل. امروز باید بپذیریم مصلحت کار ما حضور مدنی و فعالیت اجتماعی است، حال در هر صنف و قشری که باشیم. زمینه کنشگری مدنی باز است و هر روز امکانات بیشتری برای تحقق اهداف مهیا می‌شود. فراموش نکنیم حضور مدنی با رفتار خشونت‌آمیز و پرخاشگرانه بسیار متفاوت است، چون هر حکومتی قدرت دارد و از لوازم حاکمیت، اعمال زور و اقتدار است.