|

روابط آمریکا-عربستان روابط متقابل نامتقارن

در جهانی که ارتباطات، وابستگی متقابل، پیچیدگی، فشردگی، ابهام طبیعی و ابهام مهندسی‌شده، شاخصه‌های اصلی آن را تشکیل می‌دهند، «یوتوپیااندیشی» و «قطع ارتباط» با این و آن، تنها به «انزوا» و «انفعال» کشورها منجر می‌شود؛ گویی در جهان شبکه‌ای، «دیواری بتنی» به دور خود بکشید. راهبرد عقلایی در جهان امروز، روندی است که وابستگی یک‌سویه را کاهش می‌دهد و به وابستگی متقابل نامتقارن و در نهایت به وابستگی متقابل ختم می‌شود. این روند در گرو یک وضعیت است؛ «ایجاد منافع بلندمدت و درونی» چیزی که «هانتر» از آن با عنوان منافع ذاتی Intrinsic Interest یاد می‌کند. نگاهی به روند روابط آمریکا و عربستان، گویای این واقعیت است که سعودی‌ها طی یک دهه گذشته توانسته‌اند وابستگی امنیتی خود را به‌طور نسبی به آمریکا کاهش دهند و وضعیت روابط خود را با آمریکا به «وابستگی متقابل نامتقارن» تبدیل کنند.

روابط آمریکا-عربستان روابط متقابل نامتقارن
سید محمد حسینی سفیر سابق جمهوری اسلامی ایران در عربستان سعودی

در جهانی که ارتباطات، وابستگی متقابل، پیچیدگی، فشردگی، ابهام طبیعی و ابهام مهندسی‌شده، شاخصه‌های اصلی آن را تشکیل می‌دهند، «یوتوپیااندیشی» و «قطع ارتباط» با این و آن، تنها به «انزوا» و «انفعال» کشورها منجر می‌شود؛ گویی در جهان شبکه‌ای، «دیواری بتنی» به دور خود بکشید. راهبرد عقلایی در جهان امروز، روندی است که وابستگی یک‌سویه را کاهش می‌دهد و به وابستگی متقابل نامتقارن و در نهایت به وابستگی متقابل ختم می‌شود. این روند در گرو یک وضعیت است؛ «ایجاد منافع بلندمدت و درونی» چیزی که «هانتر» از آن با عنوان منافع ذاتی Intrinsic Interest یاد می‌کند. نگاهی به روند روابط آمریکا و عربستان، گویای این واقعیت است که سعودی‌ها طی یک دهه گذشته توانسته‌اند وابستگی امنیتی خود را به‌طور نسبی به آمریکا کاهش دهند و وضعیت روابط خود را با آمریکا به «وابستگی متقابل نامتقارن» تبدیل کنند.

جایگاه نفت عربستان در سبد تولید و امنیت انرژی از سال 1950، عربستان را مستعد توجه ویژه آمریکا به این کشور کرده بود. آمریکا طی دهه‌های گذشته، ثبات سیاسی در عربستان را لازمه امنیت انرژی می‌دانست، حافظ امنیت حکومت عربستان بود و بر شیوه حکمرانی بدوی و نقض بنیادین حقوق بشر در عربستان چشم می‌پوشید. نفت، منشأ منافع درونی، بلندمدت و ذاتی آمریکا در عربستان بود اما حکمرانان عربستان تا پیش از سال 2010 نتوانسته بودند آن را در روابط خود با آمریکا به درستی «نقد» کنند، چون استراتژی عربستان تا پیش از 2010 «استراتژی بقا» بود. تحولات اقتصاد جهانی، روی کار آمدن نسل جوان در حکمرانی عربستان و شبه‌انقلاب‌های عربی در تونس و مصر، سه عاملی بود که حکمرانان عربستان تصمیم گرفتند تا ریل کشور را از استراتژی بقا به «استراتژی توسعه» تغییر دهند. حکمرانان عربستان به روشنی دیدند چطور حسنی مبارک پس از مواجهه با اعتراضات مردمی «پشت در کاخ سفید ماند» و ریجکت شد. از این‌رو سعودی‌ها تصمیم گرفتند به جای قراردادن تمام تخم‌مرغ‌های خود در سبد امنیتی آمریکا، تخم‌مرغ‌های خود را در سبد قدرت‌های غرب و شرق توزیع کنند. تنوع‌بخشی در روابط خارجی با قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی و موازنه‌سازی ژئوپلیتیک در همین راستا صورت گرفت. روندی که اکنون نیز ادامه دارد. تسهیل سرمایه‌گذاری قدرت‌های شرقی و غربی در عربستان، گسترش روابط با چین، روسیه و ترکیه، سرمایه‌گذاری در نهادهای مالی بین‌المللی، تصویرسازی جدید از عربستان در افکار عمومی با جاذبه‌های توریستی، هنری و ورزشی، سکولاریزه‌کردن سپهر سیاست داخلی، کاهش بار مسئولیت‌های پرهزینه و کم‌فایده وهابیت در منطقه و بالاخره رهیدگی از جنگ سوریه و یمن از طریق عادی‌سازی روابط با ایران برای مدیریت تنش از‌جمله اقداماتی است که عربستان از سال 2010 به تدریج و با هدف تغییر ریل از استراتژی بقا به استراتژی توسعه انجام داده است. این روندها اثر مستقیم خود را در روابط آمریکا و عربستان نیز گذاشته؛ به طوری که روابط این دو از وضعیت وابستگی عربستان به آمریکا به «وابستگی متقابل نامتقارن با برتری آمریکا» تبدیل شده است. حالا دیگر آمریکا اگر چیزی را اراده کند و به عربستان بگوید «کن» به سادگی «فیکون» نمی‌شود چون عربستان نیز برای انجام سیاست‌های آمریکا شروطی می‌گذارد. نمونه بارز آن درخواست آمریکا از عربستان برای عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی طی سال‌های اخیر است و در مقابل شروط قابل توجهی هست که عربستان برای این مسئله گذاشته است. کافی است به 20 تا 30 سال پیش برگردیم. در آن زمان هیچ تحلیلگر سیاسی باور نمی‌کرد عربستان برای انجام سیاست‌های آمریکا در حوزه انرژی و سیاست‌های منطقه‌ای شرط بگذارد. اما امروز وضعیت تغییر کرده است. موفقیت در سیاست امری فرایندی است و به نظر می‌رسد عربستان این فرایند را به خوبی طی کرده است و ادامه خواهد داد. این روزها مهم‌ترین مسئله روابط آمریکا و عربستان، نقش مثبتی است که عربستان می‌تواند برای بلوک غرب و به‌خصوص دولت بایدن در منطقه و بحران غزه از طریق عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی انجام دهد. آمریکا از عربستان خواسته است:

1- روابط عربستان با اسرائیل رسمی شود. 2- عربستان در تولید و قیمت‌گذاری نفت با آمریکا به طور کامل هماهنگ شود. 3- در صورت فعال‌شدن تقابل آمریکا با چین، عربستان در جبهه آمریکا قرار بگیرد و روابط تجاری و سیاسی خود را با چین قطع کند یا کاهش دهد.

عربستان اما تحقق سه خواسته فوق را منوط به پنج شرط کرده است:

1- بر اساس آنچه در مجلس سنا نیز به تصویب رسیده است، دولت آمریکا با عربستان پیمان امنیتی جدید منعقد کند. پیمانی که مانند تعهد آمریکا به اعضای ناتو است. 2- آمریکا زیرساخت‌های صلح‌آمیز هسته‌ای در عربستان ایجاد کند و امکان غنی‌سازی اورانیوم به دانشمندان هسته‌ای عربستانی را زیر نظر آژانس بین‌المللی اتمی قرار دهد. 3- آمریکا در اعمال سیاست‌هایش در غرب آسیا بیش از گذشته با عربستان همراه باشد. 4- آمریکا دولت مستقل فلسطینی در کنار اسرائیل را به رسمیت بشناسد. 5- اسرائیل حملات به غزه و رفح را خاتمه دهد.