|

تحلیلی از شعر فارسی و داستان‌هایی طنزآمیز

«شاعران در جست‌وجوی جایگاه» با عنوان فرعی «نگاهی دیگر به تحول شعر فارسی»، عنوان کتابی است از مسعود جعفری جزی که اخیرا در نشر نیلوفر منتشر شده است. این کتاب بر اساس چند سنت نظری، تحلیلی از تاریخ شعر فارسی به دست داده است. نویسنده در این کتاب با بررسی تاریخ شعر فارسی به این موضوع پرداخته که جایگاه شاعران ایرانی چگونه و بنا به چه عواملی با فراز و فرود روبه‌رو شده و چرا عده‌ای از شاعران در زمانه‌ای خاص به محبوبیت رسیدند و برخی دیگر چنین جایگاهی به دست نیاوردند. این کتاب شامل شانزده فصل با این عناوین است: «شگردهای اعلام حضور شاعران»، «تغییر جایگاه شاعران»، «شعر کهن در عصر جدید»، «شعر عصر مشروطه»، «درآمدی بر دوره معاصر»، «شعر عصر رضاشاه»، «اشاره‌ای به شعر معاصر پس از شهریور 1320»، «نیما یوشیج»، «احمد شاملو»، «مهدی اخوان ‌ثالث»، «سهراب سپهری»، «فروغ فرخزاد»، «دو پیوست درباره فروغ فرخزاد»، «نبرد بوطیقایی در میدان نوگرایی»، «فاصله‌گرفتن شعر نو از حوزه پیشنهادی نیما» و «عصر نیماهای خیالی».

تحلیلی از شعر فارسی  و داستان‌هایی طنزآمیز

شرق: «شاعران در جست‌وجوی جایگاه» با عنوان فرعی «نگاهی دیگر به تحول شعر فارسی»، عنوان کتابی است از مسعود جعفری جزی که اخیرا در نشر نیلوفر منتشر شده است. این کتاب بر اساس چند سنت نظری، تحلیلی از تاریخ شعر فارسی به دست داده است. نویسنده در این کتاب با بررسی تاریخ شعر فارسی به این موضوع پرداخته که جایگاه شاعران ایرانی چگونه و بنا به چه عواملی با فراز و فرود روبه‌رو شده و چرا عده‌ای از شاعران در زمانه‌ای خاص به محبوبیت رسیدند و برخی دیگر چنین جایگاهی به دست نیاوردند. این کتاب شامل شانزده فصل با این عناوین است: «شگردهای اعلام حضور شاعران»، «تغییر جایگاه شاعران»، «شعر کهن در عصر جدید»، «شعر عصر مشروطه»، «درآمدی بر دوره معاصر»، «شعر عصر رضاشاه»، «اشاره‌ای به شعر معاصر پس از شهریور 1320»، «نیما یوشیج»، «احمد شاملو»، «مهدی اخوان ‌ثالث»، «سهراب سپهری»، «فروغ فرخزاد»، «دو پیوست درباره فروغ فرخزاد»، «نبرد بوطیقایی در میدان نوگرایی»، «فاصله‌گرفتن شعر نو از حوزه پیشنهادی نیما» و «عصر نیماهای خیالی». نویسنده در فصل‌های شانزده‌گانه این کتاب به بررسی عوامل مختلف اجتماعی، سیاسی و ادبی پرداخته که باعث شده‌اند یک سبک شعری یا شاعرانی خاص در یک برهه‌ زمانی مرتبه‌ای والا پیدا کنند و در مقابل سبک‌ها و شاعرانی دیگر در حاشیه باقی بمانند. بحث اصلی این کتاب این است که فرایند سرایش، عرضه و رواج شعر فرایندی پیچیده است که آفریننده، مصرف‌کننده، خود اثر هنری و زمینه اجتماعی، همگی در آن دخیل‌اند و جایگاه شاعران را در طول تاریخ ادبیات تعیین می‌کنند. نویسنده قصد نداشته به سیر تحول شعر فارسی در طول تاریخ پرفراز و نشیبش بپردازد بلکه هدف اصلی‌اش نشان‌دادن چگونگی این تحول و فهم این پدیده است. بر این اساس، او تنها به شاعران و دوره‌هایی پرداخته که برای بیان موضوع مورد نظر تناسب بیشتری داشته‌اند و به‌ویژه به پنج شاعر بزرگ کلاسیک یعنی فردوسی، خیام، مولانا، سعدی و حافظ و پنج شاعر بزرگ نوپرداز یعنی نیما، شاملو، اخوان ثالث، سپهری و فروغ توجه کرده است. در بخشی از فصل ابتدایی کتاب می‌خوانیم: «ورود شاعران به صحنه ادبی بی‌شباهت به ورود پهلوانان به میدان رزم نیست. در دوران قدیم، پهلوانان با لباس‌های خاص و شکل و شمایلی رعب‌انگیز راهی میدان جنگ می‌شدند و در همان حال رجز می‌خواندند و با سر و دست به حریف اشاره می‌کردند. چه‌بسا، در برخی مواقع، خودِ این پهلوانان نیز دچار ترس و اضطراب بودند، اما به‌اصطلاح، حفظ ظاهر می‌کردند و با پنهان‌کردن این ترس و اضطراب، سعی می‌کردند حریف را بترسانند. گاه وضعیت به‌گونه‌ای بود که کار حریف در همین مرحله یکسره می‌شد و نیازی به جنگ نبود و گاه کار به نبرد و حتی جنگ تن‌به‌تن می‌کشید و پهلوان رجزخوان شکست می‌خورد. جلوه‌های رجزخوانی و قدرت‌نمایی شاعران را در مفاخره، ادعای نوآوری و طرح اتهام‌های گوناگون درباب شاعران پیشین و معاصر و حتی شاعران آینده می‌توان دید. درواقع، سرمایه اصلی شاعر برای عرض اندام و معرفی خود به مخاطبان همان چیزی است که سعدی آن را مبالغه مستعار نامیده است». نویسنده معتقد است که توفیق شاعران در گرو عوامل گوناگون است و علاوه بر این، توفیق و درخشش آنان نیز پدیده‌ای ثابت و یکدست نیست. ثابت‌نبودن جایگاه شاعران در تاریخ ادبیات نکته‌ای است که به قول نویسنده، شاید از فرط بدیهی‌بودن کمتر به آن توجه شده است. اما توجه به این نکته چشم‌اندازی هیجان‌انگیز و جذاب را ترسیم می‌کند و افق‌های تازه‌ای را از تحول شعر فارسی به خواننده نشان می‌دهد.

کتاب «وای! ددم وای!» گزیده‌ای از داستان‌های طنزآمیز تعدادی از نویسندگان مهم و مؤثر ادبیات جهان است که با انتخاب و ترجمه علی خزاعی‌فر در نشر نیلوفر منتشر شده است. درواقع این کتاب گلچینی از داستان‌های طنز سرشناس‌ترین طنزنویسان جهان است و از هر نویسنده مشهورترین داستان او انتخاب شده است. بیشتر این داستان‌ها متعلق به نیمه اول قرن بیستم یا قبل از آن است و ازاین‌رو این کتاب را می‌توان گلچینی از داستان‌های کلاسیک طنز به شمار آورد. کتاب مقدمه‌ای مفصل دارد که در آن به معرفی طنزنویسان پرداخته و تفسیری مختصر از هر داستان ارائه داده است که به درک بهتر معنی و ارزش و جایگاه داستان، در ژانر داستان کوتاه طنز کمک می‌کند. داستان‌هایی که در این کتاب گرد آمده تنوع مضمونی گسترده‌ای دارند. کتاب «وای! ددم وای!» شامل بیست داستان است که عبارت‌اند از: «آلت جرم» از رولد دال، «ماجرای کوگلماس» از وودی آلن، «توبرموری» از ساکی، «سنگ صبور» از روبم فونسِکا، «دعوای خانوادگی» از ادوارد دایسن، «خوک خوک است» از الیس پارکر باتلر، «وصله ناجور در بهشت کارگران» از رابیندرانات تاگور، «عشق مغالطه است» از مکس شولمن، «لرد امزورث و دوست نوجوانش» از پی. جی. وودهوس، «حادثه‌ای دردناک» از گراهام گرین، «طرحی از سیاه و سفید» از دورتی پارکر، «وای! دَدَم وای!» از دورتی پارکر، «چشم، اقدام می‌کنیم!» از هاینریش بُل، «چارلز» از شرلی جکسون، «انباری» از ساکی، «فرهنگ لغت» از ماشادو دِ آسیس، «پلیس و سرود» از اُ. هنری، «کلبۀ یاس رونده» از پی. جی. وودهوس، «عکس امپراتور فرانتس یوزف» از یاروسلاو هاشک و «چگونه با نویسنده اعلامیه ترحیمم ملاقات کردم!» از یاروسلاو هاشک. علی خزاعی‌فر در بخشی از توضیحات ابتدایی کتاب نوشته که تمام این داستان‌ها به قصد سرگرم‌کردن نوشته شده‌اند و به عبارت دیگر، در این داستان‌ها زبان عمدا و آشکارا کارکردی شوخ‌طبعانه دارد. یعنی زبان از خود طنز جدا نیست بلکه بخش مهم آن است. در بخشی از داستان «چشم، اقدام می‌کنیم» از هاینریش بل می‌خوانیم: «احتمالا یکی از عجیب‌ترین دوران زندگی‌ام زمانی بود که در کارخانه آلفرد ونسیدل کار می‌کردم. من ذاتا اهل فکرکردن و کارنکردنم، ولی گهگاه فشارهای طولانی‌مدت اقتصادی مجبورم می‌کند که کار کنم چون از فکرکردن و کارنکردن طرفی نمی‌بندم. آن دوران هم کفگیرم به ته دیگ خورده بود و مجبور شدم به اداره کاریابی مراجعه کنم. اداره، من و هفت بیچاره دیگر مثل مرا به کارخانه آلفرد ونسیدل فرستاد تا از ما تست بگیرند. نمای بیرونی کارخانه کافی بود که شک مرا برانگیزد: تمام دیوارهای کارخانه را با آجر شیشه‌‌ای ساخته بودند و من هم همان‌قدر که از کارکردن بیزارم از ساختمان‌های پرنور و اتاق‌های پرنور بدم می‌آید. آنچه مرا بیشتر مشکوک کرد این بود که بلافاصله پس از ورودمان در کافی‌شاپ روشن و دلپذیر کارخانه به ما صبحانه دادند: پیشخدمت‌هایی خوش‌اندام برایمان تخم‌مرغ و قهوه و نان سوخاری آوردند، و در لیوان‌هایی که بسیار باذوق طراحی شده بود آب پرتقال سرو کردند».