|

جامعه تغییرخواه از اکثریت‌بودنش تردید دارد؟

جامعه ۷۶، انتخابات ۹۲

این دوره از رقابت‌های انتخاباتی به گونه‌ای رقم خورده که جامعه در حال و هوای سال 76 به سر می‌برد، اما در فضای سیاسی و انتخاباتی شرایط مانند سال 92 است. جامعه‌ای که مشکلات گذشته را پشت سر گذاشته و کورسویی از امید در خودش (و نه حتی در کاندیدای تأیید صلاحیت‌شده) احساس می‌کند. جامعه‌ای که فکر می‌کند شاید اگر یک بار دیگر همت کند می‌تواند مانع از اجرای خواسته بخشی از سیاست‌ورزان بشود که قصد دارند برایش تصمیم بگیرند. شباهت‌های این روزها به 76 و 92 در کجاست؟ بیایید با هم بررسی کنیم.

جامعه ۷۶، انتخابات ۹۲
داوود حشمتی روزنامه‌نگار

داوود حشمتی: این دوره از رقابت‌های انتخاباتی به گونه‌ای رقم خورده که جامعه در حال و هوای سال 76 به سر می‌برد، اما در فضای سیاسی و انتخاباتی شرایط مانند سال 92 است. جامعه‌ای که مشکلات گذشته را پشت سر گذاشته و کورسویی از امید در خودش (و نه حتی در کاندیدای تأیید صلاحیت‌شده) احساس می‌کند. جامعه‌ای که فکر می‌کند شاید اگر یک بار دیگر همت کند می‌تواند مانع از اجرای خواسته بخشی از سیاست‌ورزان بشود که قصد دارند برایش تصمیم بگیرند. شباهت‌های این روزها به 76 و 92 در کجاست؟ بیایید با هم بررسی کنیم.

امید پس از یأس

اگر به دهه 70 برگردیم، با جامعه‌ای روبه‌رو هستیم که نه‌فقط خستگی هشت سال جنگ را تحمل کرده، بلکه دوران سازندگی و درگیری‌های اجتماعی حاصل از فشارهای اقتصادی را هم به خود دیده است. جامعه‌ای که از نقطه جنوبی مشهد تا جنوب تهران در اسلامشهر شاهد حوادث تلخی از مطالبات معیشتی مردم بود، درست مانند همین امروز. جامعه‌ای که دوران تحریم‌های اوباما و ترامپ را دوام آورد و همه نقاط امیدش را در برجام از دست داد. جامعه‌ای که حوادث سال 96 و 98 و 1401 را از نزدیک به چشم دیده. جامعه‌ای که از بیرون از مرزها برایش نسخه‌های شفابخش و رؤیاهای چشم‌ و‌ دل پرکن را تزیین کرده‌اند، آنها را دیده و از کنارشان گذشته است. جامعه‌ای که با همه فشارها اما دست از مطالباتش بر‌نداشته است. جامعه‌ای که هنوز با فشارهای «طرح نور» و «صیانت» روبه‌روست. تا جایی که برخی رفتارهای مسئولان دولتی‌اش با تذکرات مسئولان ارشد روبه‌رو می‌شود. این جامعه همه اینها را به چشم دیده است.

همچنان که جامعه دهه 70 به چشم دیده بود، جامعه‌ای که جوان بود و می‌خواست «زندگی ‌کند». قصد و نیت جنگ با جهان نداشت. برای همین هم از سیاست «تنش‌زدایی در سیاست خارجی» استقبال می‌کرد. جامعه‌ای که پیوند با جهان را خواستار بود و ازاین‌رو از آمدن اینترنت، یاهو مسنجر و وبلاگ‌ها استقبال می‌کرد.

جامعه آن روز نسبت به آنچه می‌خواست و آنچه او را به ناامیدی و ناتوانی کشیده بود، آگاهی داشت و ازاین‌رو ناگهان در خرداد 76 تصمیم گرفت نیرو و قدرتش را در قالب رأیی که به صندوق می‌ریزد، امتحان کند.

درست مانند شرایط امروز. ما با جامعه‌ای روبه‌رو هستیم که هم وقایع پاییز 1401 را به چشم دیده و هم در انتخابات 1402 بلوغ خودش را نشان داده است. جامعه‌ای که در آن کسانی که رأی دادند و کسانی که رأی ندادند، برای خودشان استدلال و دلیل محکمی داشتند. جامعه‌ای بالغ‌شده که می‌خواست برای رساندن صدای «تغییرخواهی» خودش، نگاهی متفاوت به صندوق رأی را هم امتحان کند.

حالا همه آن سرخوردگی‌ها، امیدها و بلوغ‌های فکری، فرهنگی و سیاسی جامعه در نقطه‌ای در تیرماه 1403 متمرکز شده و باید برای حضور در انتخابات تصمیم بگیرد. آیا شناسنامه‌اش را بار دیگر به دست می‌گیرد و به جای دادن شعار در خیابان، به پای صندوق رأی می‌رود؟ یا مهم‌تر از آن آیا وضعیت به گونه‌ای هست که به صندوق امیدوار باشد؟

انتخابات 92

سال 92 جامعه ایران یک بار دیگر بلوغ خودش را نشان داده بود. از انتخابات 84 درس مقابله با اختلاف و تفرقه گرفته بود. هنوز بسیاری از آنها که در انتخابات 88 بازداشت شده بودند، محکومیت‌شان به پایان نرسیده بود، اما جامعه تصمیم گرفت تا رؤیای کسی که در ریاست‌جمهوری به آنها راه تعامل با جهان را نشان می‌داد، باور کند.

نتیجه آن باور هم دست‌کم چهار سال موفقیت‌آمیز بود. همه آنچه بعدها برخی از دولت روحانی و پشیمانی از رأی‌شان گفتند (و می‌گویند) به دور دوم بر‌می‌گردد. هیچ‌کس امروز نمی‌تواند در‌ درستی کاری که در سال 92 صورت گرفت، تردید کند به این بهانه که چهار سال دوم با آمدن ترامپ وضعیت به گونه‌ای دیگر رقم خورد. شاید برای چهار سال دوم هم باید فکر دیگر و بهتری می‌شد.

بنابراین آنچه در 92 اتفاق افتاد، تجربه درست و در بدترین حالت تداومش در 96 می‌تواند محل تردید باشد. و صندوق رأی امروز در نقطه انتخابات 92 ایستاده است. یک طرف آمده تا یکی از کاندیداها را به صدر بنشاند. اما با مشکل بزرگی در درون مواجه است. هیچ‌کدام از نامزدها به نفع دیگری کنار نمی‌روند. جلیلی حاضر نیست به نفع قالیباف کنار برود و قالیباف حاضر نیست یک بار دیگر تجربه کنار‌رفتن به نفع کاندیدای دیگر را مانند سال 96 تکرار کند.

در نظرسنجی‌ها قالیباف، عقب‌تر از جلیلی است اما هواداران‌شان اصرار دارند که جلیلی باید به نفع قالیباف کنار برود. اگر برگردیم به سال 92 می‌بینیم همین وضعیت در میان آنها حاکم بود. در نهایت قالیباف شش میلیون رأی آورد و جلیلی چهار میلیون. مابقی افرادی که در انتخابات مانده بودند، هم با هم شش میلیون رأی آوردند. این در واقع سقف رأی اصولگرایان است که در همه انتخابات‌ها با رقم 16 میلیون تکرار می‌شود. حالا یا به سبد یک کاندیدا ریخته می‌شود یا در صورت حضور سلیقه‌های مختلف میان آنها تقسیم می‌شود.

ناامیدی در کمپین قالیباف و جلیلی

امروز تیم جلیلی و قالیباف انتظار دارند هر طور شده این دو کاندیدا به مرحله دوم بروند. هیچ‌کدام از آنها امیدی به پیروزی در دور اول انتخابات ندارد اما در مقابل بارقه‌هایی از امید میان جریان «تغییرخواه» ایجاد شده است. آنها اساسا به دور دوم فکر نمی‌کنند. به‌خوبی می‌دانند که اگر دست به شناسنامه ببرند و برای ایجاد تغییر پای صندوق رأی بروند، حتما پیروزی در همان دور اول قطعی است. برخلاف جریان هوادار جلیلی و قالیباف که ژست اکثریت‌بودن می‌گیرند اما در اقلیت هستند، جریان تغییرخواه اطمینان دارد که در اکثریت است. هیچ تردیدی ندارند که اگر اقدام کنند حتما پیروز می‌شوند اما مسئله همان «خواستن» است. خواستن در عین ناامیدی و یأس. همان خواستنی که در سال 76 در عین ناامیدی آن را با فعالیت جوانانش رقم زد. ازاین‌رو سرنوشت این انتخابات در دست مردم است. فقط اگر «بخواهند».