|

نگاهی دیگر به حواشی کابینه و اتفاقاتی که در سایه انتخاب وزرا رخ داد

دشواری‌های وفاق

فهرست کابینه که منتشر شد، محمدجواد ظریف متنی نوشت و از دولت خداحافظی کرد. او در پست اجرائی قرار نگرفته بود. همه به‌خوبی می‌دانستند که «معاونت راهبردی» و اجرای وظایف در حوزه «بررسی‌های استراتژیک» یک پست اجرائی نیست. با این حال ظریف ترجیح داد از دولت خداحافظی کند، نه به خاطر قانون مشاغل خاص و داشتن تابعیت قهری کشوری دیگر از سوی فرزندانش، نه به خاطر قهر و درگیری شخصی، بلکه شاید احساس کرده بود که مفید نیست.

دشواری‌های وفاق
داوود حشمتی روزنامه‌نگار

فهرست کابینه که منتشر شد، محمدجواد ظریف متنی نوشت و از دولت خداحافظی کرد. او در پست اجرائی قرار نگرفته بود. همه به‌خوبی می‌دانستند که «معاونت راهبردی» و اجرای وظایف در حوزه «بررسی‌های استراتژیک» یک پست اجرائی نیست. با این حال ظریف ترجیح داد از دولت خداحافظی کند، نه به خاطر قانون مشاغل خاص و داشتن تابعیت قهری کشوری دیگر از سوی فرزندانش، نه به خاطر قهر و درگیری شخصی، بلکه شاید احساس کرده بود که مفید نیست. اما مسئله تنها ظریف نبود. حالا تقریبا اکثر کسانی که ستادهای او را اداره می‌کردند، در کنار پزشکیان نیستند. آذری‌جهرمی، محمدجواد ظریف، معصومه زرآبادی و البته مهندس عبدالعلی‌زاده به‌عنوان رئیس ستاد انتخاباتی او. این افراد البته نشانه‌های بیرونی ستادهای مسعود پزشکیان بودند که همکاران زیادی در کنار آنها فعالیت می‌کردند. حالا سؤال این است: «آیا پزشکیان به صورت عامدانه به سمت جداشدن از بدنه ستادها و بدنه رأی خود حرکت می‌کند یا اینکه این اتفاق غیرعامدانه در حال وقوع است؟». در چنین شرایطی مسعود پزشکیان باید درک کند در صورت حذف حلقه‌های واسط با بدنه رأی و توده‌های مردم، او دیگر قادر نیست به صورت یک «دولت باظرفیت» عمل کند؛ دولتی که بتواند «خوب تصمیم بگیرد»، «تصمیمات خوب بگیرد» و در نهایت «مردم را برای این تصمیمات همراه کند».

ستادهایی که وجود نداشت

اگرچه ستادهای انتخاباتی مسعود پزشکیان از جریان اصولگرایی خالی بود و کسانی برای او کار می‌کردند که صبغه و سابقه اصلاح‌طلبی داشتند، اما پزشکیان در مناظره‌های انتخاباتی تصمیم گرفته بود زیر بار این مسئولیت نرود. او در تمام مناظره‌ها تأکید می‌کرد که در ستادهای او اتفاقا «اصولگرایان» و «اعضای ستاد آقای رئیسی» حضور دارند. با این حال دیدیم که در حد فاصل دور اول و دور دوم انتخابات 10 درصد به مشارکت انتخابات اضافه شد. 10 درصدی که معادل شش میلیون رأیی بود که در دور دوم به سبد رأی پزشکیان اضافه شد. این 10 درصد از میان همان 60 درصدی بودند که در دور اول حاضر نشدند در انتخابات شرکت کنند. به‌طور طبیعی هیچ‌کدام از این افراد با تلاش‌های جریان اصولگرایی به پزشکیان رأی نداده بودند.

اگر به انتخابات بازگردیم، طبیعتا باید بخشی از آرای به‌دست‌آمده در دور اول انتخابات را به حساب شخص مسعود پزشکیان واریز کرد، نه ستادهای انتخاباتی او. با این حال چه کسی می‌تواند مدعی باشد که افراد شاخصی مانند ظریف و آذری‌جهرمی و ستادهای انتخاباتی او در جذب رأی او بی‌تأثیر بودند؟

وفاق ملی

حتی قبل از معرفی کابینه، مسعود پزشکیان از وفاق ملی حرف می‌زد. اما وفاق ملی که رئیس‌جمهور مرتب بر آن تأکید می‌کند، باید به‌گونه‌ای باشد که کسانی که به او رأی داده‌اند (و علاوه ‌بر ‌آن کسانی که به هیچ‌کدام از نامزدها رأی نداده‌اند)‌ احساس کنند در پیروزی یا شکست دولت سهیم هستند.

اما آنچه از رفتار دولت به دست می‌آید، این است که تمام تلاش برای راضی‌کردن کسانی است که رأی حداقلی دارند‌ اما از قدرت زیادتری برخوردارند. آیا از این وضعیت بوی وفاق استشمام خواهد شد؟

دلخوری یا ...

این درست است که ظریف بعد از تماس تلفنی مسعود پزشکیان گفته است که او «همان پزشکیانی بود که با افتخار برای ایران به او رأی دادیم و همان عزیز صادق، مردمی و شجاعی که هرجا که باشم، از او و دولتش پشتیبانی خواهم کرد» اما اظهارنظر اعضای اصلی ستادهای پزشکیان را درباره کابینه و شرایط امروز مرور کنید. مثلا علی عبدالعلی‌زاده می‌گوید: «بیشترشان را نمی‌شناسم».

جواد ظریف در یادداشتی نوشته بود: «از اینکه نتوانستم نظر کارشناسی را به نتیجه برسانم، شرمنده‌ام». عباس عبدی که در کمپین انتخاباتی او بسیار فعال بود و حتی سابقه حرفه‌ای خود را در این امر گذاشته بود، می‌گوید: «فهرست را پس بگیرید و ۱۹ وزیر خودتان را معرفی کنید».

شهیندخت مولاوردی از جبهه اصلاحات گفته است: «آقایان اگر رودربایستی نداشتند، برای معاونت زنان هم یک آقا انتخاب می‌شد‌». امروز به جای جواد ظریف، آذری‌جهرمی و زرآبادی‌ سخنگوی ستاد و عبدالعلی‌زاده‌ رئیس ستاد، کسانی در کنار پزشکیان قرار گرفتند که در ایام انتخابات حضور جدی در کنار پزشکیان نداشتند. معنای این تغییر چهره‌های نزدیک به رئیس‌جمهور، حذف واسطه ارتباطی میان پزشکیان و بدنه مردمی است که باید از او و تصمیمات دولتش حمایت کنند. در نبود احزاب و نهادهای مدنی که نقش حلقه‌های واسط میان اتاق‌های سیاست و قدرت از یک سو و مردم در طرف دیگر را ایفا می‌کنند، فعالان ستادی هر کاندیدا هستند که بیشترین نقش را در این زمینه ایفا می‌کنند. در واقع فعالان ستادهای اصلی او در تهران و شهرستان‌ها کسانی هستند که مردم عادی با اعتنا به دعوت آنها وارد انتخابات شدند؛ بنابراین با حذف این حلقه‌های واسط، مسعود پزشکیان باید نگران این باشد که در شرایط دولت «بی‌ظرفیت» قرار خواهد گرفت.

‌دولت با‌ظرفیت

درباره «ظرفیت» و «توانمندی دولت» بسیاری از اندیشمندان توسعه و همچنین اندیشمندان سیاست‌گذاری عمومی گفته و نوشته‌اند؛ از گای پترز (1996) تا فوکویاما (2004). به‌‌طور خلاصه، یک دولت «با‌ظرفیت» را می‌توان دولتی عنوان کرد که بتواند «خوب تصمیم بگیرد»، «تصمیمات خوب بگیرد» و «برای تصمیماتش اجماع‌سازی» انجام دهد. «ایان مارش» در مقاله‌ای با عنوان «دموکراتیزاسیون و ظرفیت دولتی در شرق و جنوب شرق آسیا» که در سال 2006 در مجله دموکراسی تایوان منتشر شد، این ظرفیت را شامل سه بخش 1- ظرفیت سیاست‌گذاری (گرفتن تصمیمات خوب)، 2- ظرفیت سیاسی (خوب تصمیم‌گرفتن به معنای به‌موقع و درست تصمیم‌گرفتن) و 3- ظرفیت سازمانی (ایجاد اجماع در میان نخبگان و جامعه برای تصمیمات خود) عنوان می‌کند.

بر‌اساس‌این، یک دولت با‌ظرفیت باید این شاخص‌ها را داشته باشد: 1- دارای نفوذ در جامعه باشد، 2‌‌- قدرت تنظیم روابط اجتماعی را داشته باشد، 3‌- بتواند از جامعه‌ تحصیل منابع کند، 4- منابع را به‌طور مؤثر و درست تخصیص دهد، 5‌- پاسخ‌گو باشد، 6- توان اجماع‌سازی داشته باشد و 

7- بتواند اعمال زور و مجازات کند. حالا سؤال این است که با این شاخص‌ها دولت پزشکیان در کدام نقطه ایستاده است؟

توافق‌‌سازی

واقعیت این است که پزشکیان از اعضای دولت روحانی دوری کرد و آنها را در کابینه خود جای نداد، اما از میان همان‌ها هم تنها به عبدالناصر همتی اکتفا کرد که اتفاقا در سال 1400 به دلیل اینکه به دولت روحانی منتسب بود، مورد حمله جریان رقیب قرار می‌گرفت. با این حال چرا از بین همه این افراد، او تنها کسی است که شانس حضور در کلیدی‌ترین پست کابینه پزشکیان را دارد؟ به عبارت روشن‌تر اگر دلیل کنار‌گذاشتن اعضای برجسته دولت قبل، اتصال آنها به دولت روحانی بود، طبیعتا همتی هم باید مشمول همین قاعده می‌شد.

بنابراین به نظر می‌رسد مسعود پزشکیان با آگاهی در حال حرکت به سمت یک فاصله‌گذاری مشخص با اعضای ستادهایش باشد. فاصله‌گذاری‌ای که احتمالا با هدف «توافق‌سازی» و قرارگرفتن در میانه سیاست در حال اجراست. آیا پزشکیان در اجرای پروژه خود موفق خواهد شد؟ برای یافتن پاسخ این پرسش شاید لازم باشد تا به میانه رسیدن عمر دولت صبر کرد.